0

شرح مناجات شعبانیه (قسمت هفدهم)

 
ravabet_rasekhoon
ravabet_rasekhoon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1392 
تعداد پست ها : 8838
محل سکونت : اصفهان

شرح مناجات شعبانیه (قسمت هفدهم)
دوشنبه 23 فروردین 1400  7:59 AM

قسمت هفدهم

شرح مناجات شعبانیه (قسمت هفدهم)

اِلهی اُنْظُر اِلَیَّ نَظَرَ مَنْ نادَیتَهُ فَاَجابَکَ وَ اسْتَعْمَلتَهُ بِمَعُونَتِکَ فَاَطاعَکَ یا قَریباً لایَبعُدُ عَنِ الْمُغْتَرِّ بِهِ وَ یا جَواداً لایَبْخَلُ عَمَّنْ رَجا ثَوابَه، اِلهی هَبْ لی قَلْبًا یُدْنیهِ مِنکَ شَوقُهُ وَ لِسانًا یُرفَعُ اِلَیکَ صِدقُهُ وَ نَظَراً یُقَرِّبُهُ مِنکَ حَقُّهُ. معبود من! نظری به من فرما، مانند نظر کردنت به کسی که چون ندایشان می کنی، اجابتت می کنند، و به کمک و یاری تو اطاعتت می کنند ای نزدیکی که از آنکه فریفته ات شده است دور نمی باشی و ای بخشنده ای که در حق آنکه به اجر و پاداشت امید بست، بخل نمی ورزی معبود من! قلبی عطایم فرماکه شوقش او را به تو نزدیک سازد و زبانی که صدق او به سویت بالا آید ونظری که حقش موجب قرب درگاهت شود.

نکاتی از این فراز

1- تقاضای توفیق در اجابت دعوت خداوند؛

2- استعانت از حق تعالی در اطاعت او؛

3- نزدیکی خداوند به بندگان شیفته اش؛

4- ضایع نکردن اجر و پاداش سعی کنندگان؛

5- درخواست شوق از خداوند؛

6- از خداوند زبانی راستگو مسئلت نمودن؛

7- درخواست تقرب به سبب نظری شایسته و نیکو.

«اِلهی اُنْظُر اِلَیَّ نَظَرَ مَن. . . ».

تقاضای توفیق در اجابت نداهای خداوند

خداوند بندگانی دارد که همواره چشم بر اشاره ای و ندایی از ناحیه حضرت دوست دارند، تا در پی آن به سر بدوند و اجابتش نمایند. زمزمه همیشگی شان این است که: «از تو به یک اشاره از ما به سر دویدن» بدیهی است اجابت ندا و دعوت حضرت دوست، چیزی جز، حیات ابدی برای اجابت کننده به همراه نخواهد داشت. چنانچه قرآن کریم می فرماید: یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اسْتَجیبُوا لِلّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما یُحْییکُمْ. (انفال: 24)ای اهل ایمان، چون خدا و رسول، شما را می خوانند و دعوت می کنند، اجابت کنید تا به حیات ابد برسید. عشق گسترده است خوانی بهر خاصان خدا     می زند هر دم صلایی(116): سارِعُوا نَحْوَ اللِّقا(117)

آید از غیب این ندا هر دم به روح خاکیان

سوی بزم عشق آید هر که می جوید خدا

هر که نوشد جرعه ای زان، زنده گردد جاودان

 هر که گردد مست از آن یابد بقا اندر فنا

فیض کاشانی

«وَاسْتَعْمَلْتَهُ بِمَعُونَتِکَ. . . ».

استعانت از خدا

بدون دستگیری و استعانت خداوند، هیچ کاری ممکن نمی باشد. ما در شبانه روز، حداقل ده بار در نمازهای یومیه از پروردگارمان، کمک و یاری طلبیده وعرض می کنیم: «. . . وَ إِیّاکَ نَسْتَعینُ؛ تنها از تو مدد و یاری می جوییم». اطاعت از خداوند نیز بی استعانت حق ناممکن است؛ و همین دغدغه خاطر سبب شده است تامناجات کننده در این فراز از دعا، در عبادت و اطاعت پروردگارش، از ذات مقدسش طلب دستگیری و امداد نماید.

تو دستگیر شو ای خضر پی خجسته

که من پیاده می روم و همرهان سوارانند

حافظ

«یا قَریباً لا یَبْعُدُ. . . ».

نزدیکی خداوند به دوستداران خود

آنکه شیفته و شیدای پروردگارش می شود، او را به خود نزدیک می بیند ومی تواند او را احساس نماید، در نتیجه، شیفتگی خود را حاصل تخیل وخیال ورزی نمی داند، بلکه حقیقت و جمال بی زوالی را درک و حس نموده و دربرابرش ابراز شیدایی می نماید.

خیال روی تو در هر طریق، همره ماست      

نسیم موی تو پیوند جان آگه ماست

به صورت از نظر ما اگر چه محجوب است     

همیشه در نظر خاطر مرفه ماست

خداوند در میان جان عاشق حضور دارد و نیازی به گرد جهان گشتن برای دیدارش نمی باشد:

دل من نشان کویت ز جهان بجست عمری   

که خبر نبود دل را که تو در میان جانی

عطار

«یا جَوادا لا یَبْخُل عَمَّن. . . ».

امید ثواب و پاداش از خدا

پروردگار، دریای بی پایان جود و سخاوت است و آنانی را که به امید دریافت ثواب و پاداشش کاری انجام می دهند، بی نصیب نمی گذارد، حتی آنان که برای دنیا سعی می نمایند از دریافت موهبت دنیوی خداوند بی بهره نمی گردند. برای اثبات این سخن و مدعا، از آیات قرآنی ذیل مدد می جوییم: وَ مَنْ یُرِدْ ثَوابَ الدُّنْیا نُوءْتِهِ مِنْها وَ مَنْ یُرِدْ ثَوابَ اْلآخِرَةِ نُوءْتِهِ مِنْها وَ سَنَجْزِی الشّاکِرینَ. (آل عمران: 145)آنکه به دنبال ثواب و نعمت دنیوی باشد، او را عطا خواهیم کرد و آنکه ثواب آخرت را می طلبد، او را نیز برخوردار خواهیم نمود و به زودی پاداش شاکرین را خواهیم داد. در سوره نساء آیه 134 نیز می فرماید: «مَنْ کانَ یُریدُ ثَوابَ الدُّنْیا فَعِنْدَ اللّهِ ثَوابُ الدُّنْیاوَ اْلآخِرَةِ وَ کانَ اللّهُ سَمیعًا بَصیرًا؛ هر که ثواب و نعمت دنیا را طالب است  بداند که  پس نزدخداوند، ثواب دنیا و آخرت موجود است و خداوند، شنوا و بیناست».

پس خداوند اجر و پاداش کسی را ضایع نمی فرماید، ولی این نکته را نیز تذکرداده که ثواب و اجر اخروی بهتر از پاداش دنیوی است: وَ کَذلِکَ مَکَّنّا لِیُوسُفَ فِی اْلأَرْضِ یَتَبَوَّأُ مِنْها حَیْثُ یَشاءُ نُصیبُ بِرَحْمَتِنا مَنْ نَشاءُوَ لا نُضیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنینَ وَ لأَجْرُ اْلآخِرَةِ خَیْرٌ لِلَّذینَ آمَنُوا وَ کانُوا یَتَّقُونَ. (یوسف: 56 و 57)و این چنین بود که یوسف را در زمین، متمکن ساختیم که هر جا خواهد، فرمانروایی کند. هر که را بخواهیم، رحمت خود را نصیب او سازیم و ما اجردنیوی نیکوکاران را ضایع نمی سازیم. و اما اجر اخروی و ثواب آخرت، برای مؤمنین و متقین، بهتر و نیکوتر است. حاصل سخن آنکه، کسی که به امید دریافت ثواب چه در امر دنیا و چه در امرآخرت به خدا امید می بندد و دست های خویش را به طرفش دراز می کند، نه ناامید برخواهد گشت و نه تهی دست.

برآمد تهی دست های نیاز

ز رحمت نگردد تهیدست باز

مپندار از آن در که هرگز نبست      

که نومید گردد، برآورده دست

سعدی

«اِلهی هَبْ لی قَلْباً یُدْنیهَ مِنْکَ شَوْقَه».

مرکب راهوار شوق

در تاج خسروان به حقارت نظر کنم 

تا شوق روی توست مها طوق گردنم

مولانا

مرکب هایی که آدمی را به مقام قرب و دیدار خداوند می رسانند، فراوانند، همانند: مرکب علم، مرکب عبادت، مرکب اشک و مرکب شوق و مانند آنها. ولی اینان در ایفای نقش، یکسان نمی باشند در این میان، تنها اندکی از آنها، نقش اعجاب آور و تأثیر بسیار سریع در سیر دادن آدمی به طرف معبودش دارند که ازجمله آنها «مرکب راهوار شوق» می باشد.

دست در زن به شوق دوست که اوست      

بهر معراج اهل عشق بُراق(118)

چون به درگاه یار یابی بارپس

 تو بینی به دیده عشاق

که جهان مظهرست و ظاهر، دوست

همه عالم پر از تجلی اوست

کمال الدین حسین خوارزمی

یحیی بن معاذ گوید: «علامت شوق، آن است که جوارح، از شهوات بازداری». (119) و جنید گوید: «از سرّی شنیدم که گفت: شوق برترین مقام عارف بُوَد».

ز شوقت آمدم در عالم خاک          

ز شوقت می روم تا عالم پاک

ز شوقت در کفن خفتم به نازم      

ز شوقت در قیامت سرفرازم

اگر هر ذره من گوش گردد 

زشوق نام تو مدهوش گردد

عطار

و نیز در معنای شوق گفته شده است که: «شوق مرکبی است که قاصدان کعبه مراد را به مقصود می رساند و دوام آن با دوام محبت پیوسته است. ذوالنُّون گوید: شوق برترین درجات و عالی ترین مقامات است». (120)موهبت شوق، از جمله مواهبی است که علی علیه السلام در دعای کمیل ازپروردگارش مسئلت نموده است: «وَ اشْتاقَ اَلی قُرْبِکَ فی الْمُشتاقین؛ پروردگارا! آنگونه ام قرار ده که با شوق و به همراه مشتاقانت به مقام قرب حضرتت بشتابم». و در مناجات دوازدهم از مناجات های خمسة عشر نیز می خوانیم: «اَلهی فَاجْعَلْنا مِنَ الَّذینَ تَرَسَّخَتْ اَشْجارُ الشَّوقِ اِلَیْکَ فِی حَدائِقِ صُدورِهِم؛ پروردگارا! ما را از آنانی قرار ده که نهال های شوق لقایت در باغ دل هایشان سبز و خرم گشته است».

شعیب علیه السلام چندان گریست که نابینا شد، خدای تعالی چشم وی باز داد. دیگرباره بگریست چندان که نابینا شد، خدای تعالی چشم وی باز داد، دگر بار گریست، تا نابینا شد. خدای تعالی وحی فرستاد و گفت: اگر این گریستن از امید بهشت است، من بهشت را بر تو مباح کردم و اگر از بیم دوزخ است، تو را ایمن کردم. گفت: یا رب!از شوق توست. فرمود: از بهر این شوق تو بود که پیغامبر و کلیم خویش، موسی را ده سال خادم تو کردم. (121)

بازار شوق گرم شد آن سرو قد کجاست      

تا جان خود بر آتش رویش کنم سِپَند

حافظ

خدای من! اگر چه می دانم که گوهر شوق، در خور هر صدفی نمی باشد، و درهر جانی جای نخواهد گرفت، ولی در اینکه این مروارید به کدام صدف تعلق گیرد، تنها ذره ای از توجه و عنایت تو شرط است، پروردگارا! زمان مناجات است و خوشدلی؛ و به گفته حافظ:

زمان خوشدلی دریاب و دُر یاب       

که دائم در صدف گوهر نباشد

حافظ

ما بندگانی هستیم، محتاج به رحمت و سر تا پا فقر و نیاز، و چه ثروتی بالاتر ازشوق به جمالت؟ این موهبت را از ما دریغ مدار!

چو غنچه با لب خندان به یاد مجلس شاه    

پیاله گیرم و از شوق جامه پاره کنم

حافظ

پروردگارا! کدام بنده توست که این سخن تو را استماع نماید و پس از آن شرمنده نگردد و آتش شوق تو در دلش شعله ور نگردد؟ «یا داود! اگر بدانند آن گروه که از من برگشته اند چگونه منتظر ایشانم در اینکه چگونه، رفق و مدارایم، شاملشان است، همه از شوق بمیرندی و اندام های ایشان از دوستی من پاره پاره گردیدی. یا داود! این ارادت و شوق من است نسبت به آن کسی که از من برگشته باشد. اما آنکه مرا جوید و مرا خواهد، شوق و ارادتم به او چون خواهد بود؟!». (122)

سخنی از غزالی درباره شوق

غزالی در کتاب «کیمیای سعادت» در مقام بیان فضیلت و اهمیت شوق چنین می گوید: «بدانکه هر که محبت، انکار کرد، شوق نیز انکار کرد، در دعای رسول صلی الله علیه و آله است: «اَسْئَلُکَ الشَّوْقَ اِلی لِقائِکَ وَ لَذَّةَ النَّظَرِ اِلی وَجْهِکَ الْکَریم؛ مسئلت می کنم از تو، شوق دیدارت را و لذت نظر به روی کریمت را. » و گفت: خدای تعالی گوید: «طالَ شَوْقَ الابْرارِاِلی لِقائی وَ اِنّی اِلی لِقائِهِم لاشَدُّ شَوْقاً؛ شوق نیکان به دیدارم طول کشید و به درستی که من بهایشان مشتاق ترم از ایشان نسبت به من». . . . همه محبان حق تعالی در این جهان و در آن جهان، میان انس و شوق می گردند. خدای تعالی گفت: «یا داود!اهل زمین را خبر ده از من که دوست آنم که مرا دوست دارد و همنشین آنم که با من به خلوت بنشیند، و مونس آنم که به یاد من انس گیرد و رفیق آنم که با من رفیق باشد و فرمان بردار آنم که مرا فرمان برد، و هیچ بنده ای مرا دوست ندارد مگر آنکه او را دوست می دارم و بر دیگران مقدمش می دارم.

ای اهل زمین، روی به صحبت و مجالست من آورید و به من انس گیرید تا منبه شما انس گیرم، که من طینت دوستان خویش را از طینت ابراهیم، دوست خودآفریدم و موسی همراز من و محمد برگزیده من. و اما دل مشتاقان خویش از نورخود آفریدم و به جلال خود پروردم. و به بعضی انبیا وحی آمد که: «مرا بندگانند که مرا دوست دارند و من ایشان را دوست دارم و آرزومند منند و من آرزومند ایشان، مرا یاد کنند و من ایشان را یاد کنم، نظر ایشان به من است ونظر من به ایشان، اگر شما نیز راه ایشان گیرید، شما را دوست گیرم». (123)

به خاک حافظ اگر یار بگذرد چو باد  

ز شوق در آن تنگنا کفن بدرم

«. . . وَ لِساناً یُرْفَعُ اِلَیْکَ صَدْقُهُ».

زبانی راستگو عطایم کن

طاعت آن نیست که بر خاک نهی پیشانی   

صدق پیش آر که اخلاص به پیشانی نیست

یک نصیحت ز سر صدق، جهانی ارزد          

مشنو ار در سخنم فایده دوجْهانی نیست

سعدی

مناسب است سخن آغازین درباره اهمیت صدق و راستگویی، دعایی درهمین زمینه باشد که قرآن کریم به ما تعلیم داده است: قُلْ رَبِّ أَدْخِلْنی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ أَخْرِجْنی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَ اجْعَلْ لی مِنْ لَدُنْکَ سُلْطانًا نَصیرًا. (اسرا: 80)بگو ای رسول! پروردگارا مرا در هر کاری با صداقت وارد کن و با صداقتخارج فرما، و برای من از جانب خودت، بصیرت و یاوری برایم قرار ده. راستگویی و صداقت در بیان، از نیکوترین صفات  و چنانچه اشاره خواهد شد یکی از صفات لازم پیامبری است که در هر کس محقق شود، در واقع، دریچه ای ازنبوت به رویش گشوده شده است. راستگو بودن از خصال پسندیده ای است که عقل ووجدان نیز در کنار شرع، به نیکویی آن حکم می کند، همان گونه که اگر شرعی هم در کارنبود، عقل و وجدان به تنهایی به زشتی دورویی و دروغ، اذعان می نمودند. نبی اکرم صلی الله علیه و آله آن گاه که در مقام نقل کرامت و ذکر ستایش از صحابی پاک باخته خویش، ابوذر غفاری قرار می گیرد، این گونه او را می ستاید: «آسمان، سایه نینداخته است و زمین در برنگرفته است کسی را که راستگوتراز اباذر باشد». (124)

نخستین وصف خوبان راستگویی است        

نکو بشنو که این وصف نکویی است

کسی را کاین نکویی در زبان است 

ز هر نیکویی اندر وی نشان است

دلی کز عشق، روشن آفتاب است 

فروغش بر زبان، صدق و صواب است

هر آن نقشی درون دل نهان است  

بر آن آیینه روشن زبان است

همان پاکیزگان، کز صفحه دل         

به غیر از نقش حق، کردند باطل

سخن از حسن آن رخسار گویند    

از آن صدق است، هر گفتار گویند

حکیم الهی قمشه ای

کاشانی گوید: «مراد از صدق، فضیلتی است راسخ در نَفْس آدمی که در اثر آن، ظاهر و باطن آدمی با هم مطابق شده و اقوالش موافق نیات او و افعالش مطابق احوال او خواهدگشت. و آن چنان که می نماید، در واقع نیز همان گونه خواهد بود». (125)درباره صداقت و راستگویی در قرآن و حدیث، بسیار تأکید شده است که دراینجا به برخی از این آیات و روایات اشاره خواهیم کرد: «یا اَیُّها الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّه وَ کُونُوا مَعَ الصّادِقینَ؛ ای کسانی که ایمان آوردید، تقوی پیشه کنید و با راستگویان باشید». (توبه: 119)قالَ اللّهُ هذا یَوْمُ یَنْفَعُ الصّادِقینَ صِدْقُهُمْ لَهُمْ جَنّاتٌ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا اْلأَنْهارُخالِدینَ فیها أَبَدًا رَضِیَ اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ. (مائده: 119)خداوند فرمود: امروز  روز قیامت  روزی است که صداقت راستگویان به کارشان آمد، و به حالشان نافع خواهد بود. آنها از بهشتی برخوردار خواهندشد که از زیر درختانش، نهرها جاری است و برای ابد در آن خواهند ماند. هم خدا از آنها راضی می باشد و هم آنها از خدایشان راضیند. این است همان رستگاری بزرگ. وَ بَشِّرِ الَّذینَ آمَنُوا أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ. (یونس: 2)و بشارت ده مؤمنان را به اینکه برای آنان نزد پروردگارشان قدم صادقانه ثبت شده است.

تو لحد خویش را پر کن از زر صدق   

پر مکنش از مس شهوت و حرص و حسد

مولانا

امام صادق علیه السلام می فرماید: «اِنَّ اللّه عَزَّوَجَلّ لَمْ یَبْعَثُ نَبِیّاً اِلا بِصِدْقِ الْحَدیثِ وَ اَداءِ الاَمانَةِاِلَی الْبِرِّ وَ الْفاجِرِ؛ به درستی که خدای عزوجل هیچ پیامبری را مبعوث نفرمود، مگر آنکه بایددارای صداقت درگفتار بوده و اهل ادای امانت به صاحبش باشند، چه اینکه صاحبش نیکوکارباشد، و چه بدکار باشد». (126)و باز فرمود: «لا تَنْظُرُوا اِلی طُولِ رُکُوعِ الرَّجُلِ وَ سُجُودِهِ، فَاِنَّ ذلِکَ شَیْ ءٌ قَدْ اِعتادَه، فَلَوْتَرَکَهُ اِسْتَوْحَشَ لِذلِکَ وَ لکِن اُنْظُرُوا اِلی صِدْقِ حَدیثِهِ وَ اَداءِ اَمانَتِهِ؛ نگاه به رکوع و سجود طولانی شخص نکنید؛ زیرا چه بسا این کار برایش عادت شده باشد که اگر ترک کند به وحشت می افتد، بلکه نگاه کنید به راستگویی و امانتداری او». (127)

حکایتی کوتاه: امام صادق علیه السلام فرمود: همانا، اسماعیل  که در قرآن به عنوان یکی ازنیکان معرفی شده  «صادق الوعد»  یعنی راستگو در انجام وعده  نامیده شد، با مردی در جایی وعده گذاشت، و به خاطر انجام وعده اش به مدت یک سال در آن مکان، رفت وبرگشت، تا پس از یک سال، بالاخره با آن مرد ملاقات نمود و به او گفت: همواره در این یک سال در انتظار تو بودم که به وعده ام عمل نمایم. و به همین سبب، خدای عزوجل او را صادق الوعد نامید. (128)

مرد باید که راستگو باشد 

ور ببارد بلا بر او چو تگرگ

نام مردی بر او دروغ بود    

کش نباشد به راست گفتن برگ

راستی را تو اعتدالی دان 

که ازو شاخ خشک گیرد برگ

سخن راست گو، مترس که راست 

نبرد روزی و نیارد برگ

جمال الدین اصفهانی

از فراز مذکور در مناجات که مسئلت می کند: «زبانی عطایم فرما که صدق آنبه طرف تو بالا آید» این گونه استفاده می شود که صدق با پروردگار عالم سنخیت و مشابهتی تام دارد، زیرادر این فراز اشاره شده است که صدق به طرف حق تعالی صعود می کند و این نیست مگر به سبب جایگاه رفیع صداقت و هم نشینی او باخداوند، که به حکم: «نوریان مر نوریان را جاذبند». (129) آنکه نور است، جذب می کند هر آنچه را که از جنس نور است. این فراز از مناجات خود از مصادیق آیه کریمه ذیل است که می فرماید: إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصّالِحُ یَرْفَعُهُ. (فاطر: 10)به سوی او کلام پاکیزه و نیکو بالا می رود، و عمل صالح و نیکو، آن را مرتفع می گرداند.

از خصالی که در کرام(130) بود      

هیچ بهتر ز راستگویی نیست

وز فعالی که با لئام(131) بود ب

تَر از کذب و از دورویی نیست

حسین بن اسعد دهستانی

«وَ نَظَراً یُقَرِّبُهُ مِنْکَ حَقُّهُ».

نگاهی شایسته به خداوند و تقرب جستن به او

بسیاری از نگاه های ما به پروردگارمان، هرگز شایسته مقامش نیست و دوری مانرا از حضرتش سبب خواهد شد. قضاوت های عجولانه مان، نگاه مشکوک مان درانجام وعده هایش، نگاه بد بینی نسبت به مهر و رحمت فراگیرش، نگاه مأیوسانه مان به حصول امداد و فرج بهنگام حضرتش در سختی ها و شداید و مانند آنها، همه و همه نظرهای ناشایست ما به مقام پروردگاریش می باشد. اما آنچه که نظرشایسته و به تعبیر این بخش از مناجات «حق نظر» به مقام کبریایی اش است قضاوتی صحیح و نیکو نسبت به همه افعال او و اعتمادی کامل به انجام وعده های او، و یقینی نیکو به امدادهای غیبی به موقع حضرتش و ده ها نمونه از این دست می باشد، که چنین نگاهی قرب آدمی را، به مقام خداوندش سبب خواهد شد. پروردگارا! آن نگاه، عطایمان فرما که شایسته مقام ربوبی بی زوال توست، وبهره ما را از چنین نگاهی، تقرب به آستانت قرار ده!

 

پی نوشت ها:

116. ندا.
117. سرعت بگیرد به سوى دیدار.
118. مركب.
119. رساله قشیریه، صص 567 و 576 و 580.
120. سید جعفر سجادى، فرهنگ لغات و اصطلاحات و تعبیرات عرفانى، ص 291.
121. رساله قشیریه، ص 582.
122. همان، ص 581.
123. امام محمد غزالى، كیمیاى سعادت، ج 2، صص 982 ـ 984.
124. شیخ عباس قمى، منتهى الآمال، ص 167.
125. سید جعفر سجادى، فرهنگ لغات و اصطلاحات و تعبیرات عرفانى، ص 302.
126. سفینة البحار، ج 3، ص 49 (ماده صدق).
127. همان، صص 49 و 50.
128. اصول كافى، ج 3، ص 164.
129. نوریان مر نوریان را جاذبند    ناریان مر ناریان را طالبند (مولانا)
130. انسان‏هاى كریم.
131. انسان‏هاى پست.

منبع: شرح مناجات شعبانیه، سید محمود طاهری

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها