شعر کودکانه مخصوص سیزده بدر + شعر بهاری برای کودکان
پنج شنبه 12 فروردین 1400 7:09 AM
روز سیزده بدر را میتوان روز طبیعت نامید ، زیرا ایرانیان در 13 فروردین بـه دل طبیعت میروند تا 13 را در کنند. رسومات جالبی دراین روز انجام میشود کـه خوب اسـت برای کودکان توضیح داد.
در این جا اشعاری زیبای سیزده بدر برای کودکان و شعرهای بهاری برای کودکان قرار گرفته اسـت. هدف از این کار آشنایی کودکان با بهار و سیزده بدر ایرانی اسـت.
غصه ها، پر
لباس نو میپوشیم
می ریم بـه دید و بازدید
مگر خبر نداری
دوباره عید شده، عید
دلخوری ها، غصه ها
پر می کشن، دود می شن
اخم ها و دشمنی ها
با بوسه نابود می شن
خنده و ماچ و عیدی
بهتر ازین نمیشه
کاش نره عید و نوروز
این جا باشه همیشه
مصطفی رحماندوست
باز میرسد بهار
نارون بـه باد گفت
اي دم تو گرم
آمدی کـه بر تنم کنی
ان حریر نرم
با تو هر نفس بهار
می دمد بـه پیکرم
آمدی خوش آمدی بیا
با تو میشود بهار، باورم
باد رقص کرد گرد نارون
سر بـه سر پر از جوانه شد
باغ خنده کرد و گل دمید
نارون بهار را نشانه شد
پروین دولت آبادی
زمزمه بهارو باز تو گوش گلدونا بخون
خورشید مو طلایی رو صدا بزن از آسمون
یادت باشه قشنگه تموم روزهای خدا
شکوفه های تازه رو بریز تو آب چشمه ها
سبزه رو از سفره بگیر
ماهی رابا خودت بیار
وقتشه بیرون بزنیم
سیزدهمین روز بهار
سیزده بدر سیزده بدر
کوه و کمر دشت و دمن
آرزوهاتو مو بـه مو بـه سبزه ها گره بزن
سبزه رو از سفره بگیر
ماهی رابا خودت بیار
وقتشه بیرون بزنیم
سیزدهمین روز بهار
بچه ها بهار
گل ها وا شدند
برف ها پا شدند
از رو سبزه ها
از روی کوهسار
بچه ها بهار
داره رو درخت
می خونه بـه گوش
“پوستین رو بکن
قبا رو بپوش”
بیدار شو، بیدار
بچه ها، بهار
دارند میروند
دارند می پرند
زنبور از لونه
بابا از خونه
همی پی کار
بچه ها بهار
سيزده نوروز
ميريم بـه صحرا
اونجا مي بينيم
گل های زيبا
رو سبزه ها مي شينيم
طبيعت را مي بينيم
از اون گل های زيبا
چندتا دونه مي چينيم
بـه سبزه های مهربون
آرزوهامون را مي گيم
چندتا گره بـه سبزه ها
با لب خندون مي زنيم
بيا كنار سبزه ها
باهم بخونيم اين دعا:
خدا كنه سال جديد
براي او برای ما
باشه پر از عشق و اميد
باشه پر از صلح و صفا
میرویم سیزده بدر
دسته بـه دسته
میبندیم بارو بنه
بسته بـه بسته
خیلی داره مزه
گره زدن بـه سبزه
خرم و خوش می دویم
روی چمن ها
پشت هم مثل دوی
آهوی صحرا
خیلی داره مزه
گره زدن بـه سبزه
عید آمد و به پایان رسید
سیزده بدر شروع شد
گرده زدم سبزه را
بهار بـه دیدن او
رفت و گرفت سبزه را
سبزه بـه دست بهار
با شوغ دیدار آب
در آب رود رها شد
سیزده تون بـه در شد
شعرهای بلبل
رفته بودم رودخانه
خار بودو جلبک و گُل
بر درخت توسکایی
چهچهه زیبای بلبل
ساعتی آنجا نشستم
شعرهایش را شمردم
از صدای گرم و شادش
لذت بسیار بردم
شعرهایش جور و اجور
بیش تر از صد شماره بود
ان همه ی شعر و غزل را
از کجا بلبل بلد بود
محمود پور وهاب
چه قدر با سلیقه
چه قدر با علاقه
جوانه را برش زد
نشاند روی ساقه
برای برگ ها دوخت
لباس تور پشمی
و کوک زد بـه شاخه
شکوفه های پشمی
لباس خواب گل را
ورق ورق اتو کرد
نشست بـه پشت میزش
و ریشه را رفو کرد
هزار طرح و الگو
نشسته در نگاهش
چه رونقی گرفته
دوباره کارگاهش