هویت یعنی چه؟
هویت به معنی "چه کسی بودن" است و از نیاز طبیعی انسان به شناخته شدن و شناسانده شدن به چیزی یا جایی برمیآید. این حس تعلق، بنیادی ذاتی در وجود انسان دارد.برآورده شدن این نیاز، "خودآگاهی" فردی را در انسان سبب میشود و ارضای حس تعلق میان یک گروه انسانی، خودآگاهی جمعی و مشترک یا هویت بومی یا ملی آن گروه انسانی را تعیین میکند.
لذا هویت در قالب فردی و ملی قابل تعریف است، هویت فردی شامل ویژگیهای شخصیتی یک فرد است که این ویژگی ها موجب تمایز او از دیگری می شود.
در حقیقت ابعاد مختلف شخصیت یک فرد هویت آن فرد را مشخص می کند و اما هویت ملی عبارتست از باز تولید و باز تغییر دائمی الگوی ارزشها، نمادها، خاطرات، اسطوره ها و سنتهایی که میراث متمایز ملتها را تشکیل می دهند.
بیشتر بخوانید:
مقابله با بی انگیزگی؛ چطور انگیزه خودمان را بالا ببریم
مقابله با بی انگیزگی؛ چطور انگیزه خودمان را بالا ببریم
هویت ملی از وجوه مختلفی به قرار زیر برخوردار است:
- تاریخ
- زبان
- دین و آئین
- زادگاه و سرزمین
- خانواده
- ایدئولوژی، سنتها و ارزشها
- باورها و رفتارها
- دانش و فنون
- خودآگاهی و خودیابی که از نحوه ترکیب مولفههای پیشین پدید میآید.
هویت، مجموعهای از تعلقات مادی و معنوی انسان است!
هویت فرهنگی نه تنها حول محورهایی همچون مرز جغرافیایی، دین و مذهب، باورها و سنن فرهنگی، و زبان مشترک قا بل تعریف است بلکه از زوایای دیگری مانند اینکه ”ما چه کارهایم“، ”از کجا آمدهایم“، ”برای چه آمدهایم”، ”چه نباید بکنیم“، ”چرا اینگونهایم“، و ”به کجا خواهیم رفت“ یا ”به کجا باید برویم“. پاسخ افراد مختلف به این پرسشها، متفاوت و دارای سطوح مختلف است.
حال ما کدام پاسخ را میدهیم یا با چه اولویتی هریک را میگوییم همراه با درک این نکته که با چه لحنی (افتخار، سرخوردگی، احترام، بیتفاوتی و غیره) آن را بیان میداریم و اینکه در شرایط مکانی و زمانی مختلف، کدام پاسخ را میدهیم، در مجموع معرف هویت شخصی و فرهنگی ما است.
تأثیر جهانی شدن سرزمین ها بر هویت انسان ها
یکی از ویژگیهای هر حکومتی ساخت هویت، و حفظ و بازسازی آن در گذر زمان است که به وسیله گفتمانها و ایدئولوژیهای مسلط انجام میشود، بنابراین هویت داشتن در درجه اول به معنای خاص بودن، متمایز بودن، ثابت و پایدار ماندن و به جمع تعلق داشتن است.فرآیند جهانی شدن، ثبات و همگونی و یکپارچگی را بر هم زده و جامعه را به فضایی نفوذپذیر و پارهپاره تبدیل کرده و دربرگیرنده ارتباط، نزدیکی، وابستگی متقابل میان انسانها، گروهها و جوامع مختلف و افزایش آگاهی جهانی انسانها و زمینه فراگیرتر شدن فرهنگها و هویتهاست.
با توجه به اینکه هویتها اساساً ساخته میشوند، اما در هر دورهای شیوه خاصی برای ساختن هویت رایج میشود، با یگانه شدن جهان، مبانی ساخته شدن هویت وجوه مشترکی مییابد و در عرصه جهانی، هویتهای مشابهی شکل میگیرد.
اساساً باید میان تأثیر جهانی شدن و جهانیسازی بر هویت تفاوت بگذاریم، جهانی شدن امری طبیعی، تدریجی و تکاملی است.
عواملی مانند مکان، فضا، زمان و فرهنگ از عوامل اصلی هویتسازی هستند، اگر هویت به معنی خاص بودن، متمایز بودن و پایدار ماندن باشد، به مرزهای نفوذناپذیر نیازمند است، حالآنکه با جهانی شدن این مرزها فرو میپاشد و بحران هویت شکل میگیرد؛ زیرا توانایی هویتسازی مکان تحلیل میرود و محل به فضای فرهنگی پیچیدهای تبدیل میشود.
در جوامع سنّتی، فرهنگ به خوبی از عهده چنین کاری برمیآمد؛ زیرا تواناییها و قابلیتهای تفاوتآفرینی و معنابخشی بسیار بالایی داشت.
در چنین جوامعی، نه تنها فرهنگ مرزهای شفاف و پایداری ایجاد میکرد، بلکه در عرضه کردن نظام معنایی منسجم و آرامبخش نیز توانا بود.
فرهنگ نیز، به عنوان رکن اساسی هویت، در کشورهای جهان سوم هرچه بیشتر توان هویتسازی خود را از دست میدهد.
هویت و بحران هویت در چه سنینی پدیدار می شود؟
هویت از واژه های پر معنای ادبیات نوجوانی و جوانی است، معنای این عبارت همزمانی آغاز تأمل و تفکر درهویت خویش و شروع نوجوانی است.پدیده ای که بعدها و در سالهای جوانی به صورت تکوین هویت یا بحران هویت ظاهر می شود. لذا مهمترین سالهای زندگی یعنی دوران نوجوانی و جوانی عرصه تجلی شکل گیری و یا از هم پاشیدگی هویت است ویا بعبارتی زمان شکل گیری شخصیت اوست.
ریشه های تاریخی، ادبی و زبانی و قومی بر هویت فرد تاثیر گذار بوده و او را می تواند سرخورده یا سرافراز سازد، نگاه به گذشته با چشم اندازی امیدوارانه به آینده می تواند در جوان شور و شوق بی پایانی ایجاد و آنرا بسوی شناخت هویتش یاری سازد.
مشکلترین موضوع هم در دوران جوانی رشد شخصیت و تثبیت هویت و یا شکل گیری شخصیت اوست، در شروع بزرگسالی باید برنامهریزی کند که قادر به تشخیص و پذیرش نیروهای متضاد در شخصیت خود بشود و راههای موثرتر، راه های کنترل خویش را بشناسد.
چگونگی تثبیت هویت در جوانی به وقایع مهم در زندگی فرد در این دوره بستگی دارد، درسالهای کودکی و نوجوانی خانواده بیشترین تاثیر را بر شکلگیری هویت بر عهده دارد و در دوره جوانی؛ محیط زندگی اجتماعی و خود جوان نقش اساسی در تثبیت هویت ایفامیکند.
به نظر میرسد که تحولات رشد دوره جوانی، بیش از آنکه نتیجه یک تکامل تعامل میان موجود زنده و محیط باشد، یک مجموعه تغییرات پی در پی متاثر از عوامل محیطی است، امروزه کمتر کسی را میتوان یافت که فکر کند رشد شخصیت همراه با کامل شدن رشد بدنی متوقف میشود.
تقویت زمینه های تبادل فکری و هم اندیشی با نسل جوان به منظور درک مشکلات و معضلات درونی آنان و پاسخ به پرسشهای بنیادین و توسعه مناسبات میان والدین و فرزندان از حیث عاطفی، روحی و کلامی به منظورجلب اعتماد نسل جوان و در نهایت گرایش به الگو پذیری با هدف تحکیم هویت خانوادگی آنان و ایجاد تقویت زمینه هایی که به کمک آن نوجوان و جوانان قادر به تفکر منتقدانه نسبت به فرهنگ بیگانه شوند.
پس نتیجه می گیریم هر انسانی یک موجود ارزشمند، منحصر به فرد و خاص است و برای فهم این موضوع لازم است نوجوان خود رابشناسد و به ارزیابی خود بپردازد. دوره نوجوانی همراه با کشف این موضوع است که من به عنوان یک موجود در عرصه هستی کیستم؟