شیخ فضل الله نوری
چهارشنبه 15 مرداد 1399 9:24 PM
يازدهم مردادماه سالروز شهادت آيت ا... شيخ فضل ا... نوري يکي از علماي بزرگ عصر مشروطيت است که به مشروطه مشروعه معتقد بود و در اين راه تلاش هاي سترگي انجام داد که عاقبت به شهادت اين عالم نستوه منجر شد. به همين مناسبت مروري بر زندگي و مجاهدت هاي علمي و سياسي اين عالم مبارز داشته ايم که در پي مي آيد.
تولد در کجور مازندران
آيت ا... شيخ فضل ا... نوري روز دوم ذي الحجه سال 1259 (هـ. ق) در روستاي «له شک» در منطقه کجور مازندران چشم به جهان گشود. پدرش از روحانيان صالح و معتمد آن روزگار بود. شيخ فضل ا... نوري پس از پايان تحصيلات ابتدايي، به تهران هجرت کرد و دوره سطح حوزه را در محضر استادان اين شهر گذراند. سپس براي تکميل تحصيلات به نجف اشرف رفت و از محضر استادان بزرگي چون ميرزا حبيب ا... رشتي، شيخ راضي و ميرزاي شيرازي بهره ها برد. وي به ميرزاي شيرازي چنان علاقه پيدا کرد که با وي به سامرا رفت.
مقام علمي شيخ فضل ا...نوري
شيخ فضل ا... به دليل تيزهوشي و مداومت در درس استادان بزرگ به مقام اجتهاد دست يافت و رسيدگي و توجهات خاص ميرزاي شيرازي، از او عالمي وارسته و مدبّر و کاردان ساخت. شيخ بر علوم رايج يعني فقه، اصول، رجال، کلام، حکمت و عرفان احاطه کامل يافت و در فضل و کمال و دانش، سرآمد عصر خود شد؛ به گونه اي که حتي مخالفان سياسي ـ فکري وي نيز مرتبه علمي او را انکار نکرده اند. مرحوم شيخ محمد حرزالدين در کتاب «معارف الرجال»، شيخ فضل ا... نوري را از اعلام علماي اسلام، حامل رايت حق و ايمان و بزرگ ترين پيشواي ديني که با بي دينان و زشتکاران مي ستيزد و از انحراف بازشان مي دارد، ناميده و نوشته است: او اديب و شاعر نيز بود و اشعاري به زبان تازي و پارسي از وي روايت شده است. او در ميان علماي تهران از چهره هاي برجسته بود. شيخ فضل ا... پس از بهره بردن از محضر علماي بزرگ نجف نظير ميرزاي شيرازي در سال 1300 (هـ.ق) براي تبليغ معارف ديني دوباره به ايران بازگشت و در شهر تهران اقامت گزيد، او در تهران به اقامه نماز جماعت و تأليف و تدريس علوم اسلامي و حوزوي پرداخت.
مبارزات سياسي و اجتماعي
وقتي شيخ فضل ا... به ايران آمد، استعمار انگليس با عقد قراردادهايي از قبيل سيم تلگراف، راه شوسه، راه آهن سازي، بانک شاهي و امتياز دارسي و همچنين با وارد کردن کالاهاي غربي مي کوشيد بيشترين بهره را از منابع و منافع کشور عايد خود کند. شيخ پس از بررسي اوضاع و احوال کشور در صدد مقابله با نفوذ فرهنگي بيگانه برآمد. اقدامات شيخ مصادف با فعاليت هاي مَلْکُم خان ناظم الدوله پايه گذار فراماسونري در ايران بود. شيخ با هوشياري دريافته بود که نفوذ فرهنگي استعمار ارکان دين و استقلال اقتصادي، سياسي و فرهنگي کشور را تهديد خواهد کرد. لذا در فعاليت هاي خود مردم را به دوري از مظاهر کفر فرا مي خواند.
تلاش هاي شيخ فضل ا... درنهضت تنباکو
نهضت تنباکو يکي از اصيل ترين و مردمي ترين حرکت هاي اجتماعي، سياسي ايران در دوران استبداد است. در زماني که اروپا بعد از رنسانس پله هاي ترقي را مي پيمود، براي بهره گيري از امکانات و منابع کشورهاي جهان سوّم از طرق مختلف سعي در تسلط بر آن ها داشت. از جمله اين فعاليت ها گرفتن امتياز انحصاري دخانيات توسط کمپاني انگليسي در سال 1270 است، که غير از وارد کردن زيان هاي جبران ناپذير اقتصادي، استقلال سياسي ايران را نيز نقض مي کرد. شيخ فضل ا... نوري به عنوان يکي از چهره هاي پيشتاز و مجتهدان پايتخت، نفوذ اجتماعي و بصيرت سياسي مذهبي خويش را در پيشبرد هرچه بيشتر اين جنبش به کار گرفت. شيخ فضل ا... در نهضت تنباکو حضور فعال داشت و علاوه بر اين که به عنوان رابط بين تهران و سامرا که مرکز تشيع در آن دوره بود؛ عمل مي کرد و ميرزاي شيرازي را از اخبار و اوضاع ايران آگاه مي کرد، به آگاه کردن جامعه و حمايت از ميرزاي آشتياني مي پرداخت و هنگامي که شاه تصميم به تبعيد ميرزاي آشتياني گرفت، او اولين عالمي بود که در حمايت از ميرزاي آشتياني به منزل او رفت و از اين زمان به عنوان شخصيت دوّم نهضت تنباکو در تهران شناخته شد. وقتي نايب السلطنه قصد جعلي جلوه دادن فتواي ميرزاي شيرازي را داشت، شيخ فضل ا... در جواب سؤال او که پرسيد: «اين تلگراف نزد کي و در کجا بوده؟» گفت: «نزد من و از سامرا براي من فرستاده شده است».
جنبش عدالت خواهي
شيخ فضل ا... نوري در روند تأسيس عدالت خانه نيز نقش عمده اي داشت. او حوادث جنبش عدالت خواهي را نتيجه بحران هاي سياسي و اقتصادي و فقر عمومي و ستم درباريان و هرج و مرج و بي قانوني و بي لياقتي زمامداران و نفوذ بيگانگان در تصميم گيري هاي مهم مي دانست و از قيام مردم براي اصلاح نواقص کشور حمايت مي کرد. بي ترديد شيخ فضل ا... در اين راه، براي استقرار حکومت شرعي مي کوشيد. او بر اساس باورهاي عميق خويش اسلام را در همه زمينه هاي اجتماعي، فرهنگي و ... داراي طرح و برنامه مي دانست و مي گفت: «دين اسلام اکمل اديان و اتمّ شرايع است و اين دين دنيا را به عدل و شورا خوانده است. آيا چه افتاده است که امروز بايد دستور عدل ما از پاريس برسد و نسخه شوراي ما از انگليس بيايد؟»
تشکيل مجلس تدوين قانون اساسي
مجلس تدوين قانون اساسي، بعد از صدور فرمان مشروطيت از سوي مظفرالدين شاه تشکيل شد. با توجه به ترکيب اعضاي مجلس اختلافاتي بين علما و روشنفکران به وجود آمد. روحانيان که خواهان اسلامي بودن و شرعي بودن قوانين بودند با خواسته هاي روشنفکران غرب زده و فراماسونر ها که خواستار قانوني همسان کشورهاي غربي بودند، به مخالفت برخاستند. اکثر مجلس در دست روشنفکران وابسته و فراماسونرها بود، به طوري که از ۱۶ نماينده تهران ۱۳ نفر فراماسونر بودند. شيخ فضل ا... با وجود اعتراض قبلي به همراه آيت ا... بهبهاني و آيت ا... طباطبايي در جلسات مجلس شرکت کرد تا شايد بتواند مانع از تصويب قوانين غير اسلامي شود. ولي فراماسونر ها عنوان نظام جديد را مشروطه قرار دادند. شيخ فضل ا... نوري در اين شرايط، تصميم به مقاومت گرفت و براي اصلاح وضع، اصل نظارت فقها بر قوانين مجلس را پيشنهاد کرد. اين پيشنهاددر ابتدا با مخالفت روبه رو شد و او به نشان اعتراض مجلس را ترک کرد و از آن هنگام سيل تهمت ها عليه او جاري شد.
مشروطه مشروعه
شيخ فضل ا... با مشروطيت مخالفتي نداشت و بحث او در کيفيت آن بود. او با ديدن وضع آن روز جامعه گفت: «من وا... با مشروطه مخالفت ندارم. او با اشخاص بي دين و فرقه هاي ضالّه و مضلّه مخالفم که مي خواهند به اسلام لطمه وارد بياورند. روزنامه ها به انبيا و اوليا توهين مي کنند و حرف هاي کفرآميز مي زنند. علماي اسلام مأمورند براي اجراي عدالت و جلوگيري از ظلم. چگونه من مخالف با عدالت و مروج ظلم مي شوم؟ من در همين جا قرآن را از بغل خود درآورده، قسم خوردم و قرآن را شاهد عقيده ام قرار دادم که مخالف مشروطه نيستم. معاندين گفتند اين قرآن نبوده است، بلکه قوطي سيگار بوده، حال با همچو مردمي چگونه مخالفت نکنم؟ چگونه بي طرف شوم و سخني نگويم؟ من مخالف اساس مشروطيت نيستم؛ بلکه اول کسي که طالب اين اساس بود من بودم و فعلاً هم مخالفتي ندارم امّا مشروطه به همان شرايطي که گفتم قانون اساسي و قوانين داخلي مملکت بايد مطابقت با شرع داشته باشد».
شهادت شيخ فضل ا... نوري
شهيد شيخ فضل ا... نوري از جمله روحانيوني بود که در پيروزي نهضت مشروطه نقش مهمي ايفا کرد؛ اما، پس از مشاهده انحراف اين نهضت بناي مخالفت با روشنفکران غرب زده گذاشت. او خواستار مشروطه مشروعه بود و مشروطه اي را که بناي آن بر پايه قوانين کشورهاي غربي و الگوبرداري از تمدن و فرهنگ غربي بود، رد مي کرد. پس از فتح تهران که مشروطه خواهان از هر سو به تهران هجوم آوردند و حکومت استبدادي محمدعلي شاه را سرنگون کردند، به واسطه انحرافاتي که در ميان آن ها وجود داشت و دست هاي خارجي که آن ها را هدايت مي کرد، منزل شيخ فضل ا... نوري را که از رهبران اصلي مشروطيت و از نخستين قيام کنندگان براي ايجاد عدل و برچيدن بساط ظلم بود محاصره کردند. در همان زمان، يک نفر از سفارت روس وارد خانه شد و از شيخ فضل ا... خواست که به سفارت روسيه پناهنده شود. اما شيخ به شدت مخالفت کرد. آن شخص مجددا اظهار کرد که اگر حاضر نمي شويد بياييد لااقل پرچم روسيه را بالاي در خانه نصب کنيد باز هم شيخ فضل ا... جواب داد که «اسلام زير بيرق کفر نمي رود» و فرمود: «آيا رواست که من پس از هفتاد سال که محاسنم را براي اسلام سفيد کرده ام حالا بيايم بروم زير بيرق کفر؟» پس از آن شيخ فضل ا... همه اطرافيان را مرخص کرد تا به آن ها آسيبي نرسد. سرانجام شيخ فضل ا... را دستگير کردند و پس از سه روز محاکمه اي صوري برگزار کردند و يکي از منحرفان روحاني نما حکم اعدام ايشان را صادر کرد. مرحوم جلال آل احمد در کتاب خدمت و خيانت روشنفکران مي نويسد: «من نعش آن بزرگوار را بر سردار همچون پرچمي مي دانم که به علامت استيلاي غرب زدگي پس از 200 سال کشمکش بر بام سراي اين مملکت افراشته شد».
تعابير حضرت امام خميني(ره) درباره شيخ شهيد
حضرت امام خميني (ره)در سخناني از شيخ فضل ا... به عنوان نماد مبارزه با استعمار ياد کرده و فرموده اند: «لکن راجع به همين مشروطه و اين که مرحوم شيخ فضل ا... رحمة ا... ايستاد که مشروطه بايد مشروعه باشد، بايد قوانين موافق اسلام باشد. در همان وقت که ايشان اين امر را فرمود و متمم قانون اساسي هم از کوشش ايشان بود، مخالفين و خارجي هايي که قدرتي را در روحانيت مي ديدند کاري کردند که براي شيخ فضل ا... مجاهد مجتهد و داراي مقامات عاليه يک دادگاه درست کردند و يک نفر منحرف روحاني نما، او را محاکمه کرد و در ميدان توپخانه، شيخ فضل ا... را در حضور جمعيت به دار کشيدند.(صحيفه نور ج 13 صفحه 175). حضرت امام(ره) با تعابير ديگري مي فرمايند: «... آنها جوسازي کردند به طوري که مثل مرحوم آقا شيخ فضل ا... را که آن وقت يک آدم شاخص و مورد قبول بود جوسازي کردند که در ميدان، علني ايشان را به دار زدند و پاي آن هم کف زدند و اين نقشه اي بود براي اين که اسلام را منعزل کنند و کردند و از آن به بعد مشروطه ديگر نتوانست يک مشروطه اي باشد که علماي نجف مي خواستند. قضيه مرحوم آقا شيخ فضل ا... را در نجف هم يکجور بدي منعکس کردند که آن جا هم صدايي از آن در نيامد. اين جوي که در ايران ساختند و ساير جاها اين جو اسباب اين شد که مرحوم آقا شيخ فضل ا... را با دست بعضي از روحانيون خود ايران محکوم کردندو بعد او را آوردند و به دار کشيدند و پاي آن هم کف زدند و شکست دادند اسلام را در آن وقت و مردم غفلت داشتند از اين عمل حتي علما هم غفلت داشتند.» (صحيفه نور، ج۱۸، صفحه ۱۸۱) .