دختر ، برکت و دسته گل است.
دوشنبه 2 تیر 1399 11:18 AM
دختر، برکت و دسته گل است
اسلام دختران را از نعمت های الهی دانسته و برای آنها ارزش و شخصیت ویژه ای قائل شده است
قرآن، دختر را هديه خداوند به انسانها می داند آنجا که می فرماید: «يَخْلُقُ ما يَشاءُ يَهَبُ لِمَنْ يَشاءُ إِناثاً وَ يَهَبُ لِمَنْ يَشاءُ الذُّكُورَ»[1]
اما متأسّفانه، هنوز در برخى از خانواده ها اين تفكّرِ غلطِ جاهلى پس از قرنها وجود دارد و براى دختران ارزش را همچون پسران قائل نيستند و گاه از شنيدن خبر تولّد دختر ناراحت مى شوند در حالی که اسلام تولد دختر را به عنوان گشوده شدن ناودانى از رحمت خدا به خانواده معرفى می کند و خود پيامبر صلی الله علیه و آله آن قدر به دخترش احترام مى گذاشت كه مردم تعجب مى كردند، حضرت دست دخترش را مى بوسيد و به هنگام مراجعت از سفر نخستين كسى را كه ديدار مى كرد، دخترش فاطمه بود و هنگامى كه مى خواست به سفر برود آخرين خانه اى را كه خداحافظى مى كرد، باز خانه دخترش بود. روايات فراوانى در منابع اسلامى وجود دارد كه به برکات وجود دختران و ارزش و شخصیت ویژه آنان اشاره کرده که به عنوان نمونه چند روایت نقل می شود:
- دختر، دسته گل است
رسول خدا صلى الله عليه و آله با جمعى از اصحاب و ياران تازه مسلمان نشسته بودند، شخصى خبر آورد كه خداوند به آن حضرت فرزند دخترى عنايت كرده است. پیامبر از اين خبر بسيار خوشحال شد؛ ولى اصحاب تازه مسلمان از اين خبر ناراحت شده و چهره در هم كشيدند. پیامبر از اين برخورد ناراحت شد و به آنها فرمود: «شما را چه شده است كه اين گونه چهره در هم كشيده ايد؟ دختر دسته گلى است كه خداوند عنايت كرده است. من آن را مى بویم و رزق و روزى او هم بر خداوند است».[2]
- دختر، سبب سرافرازی و مباهات است
حضرت صادق عليه السّلام مردى را ديد كه برايش دخترى به دنيا آمد، به همين خاطر ناراحت و غضبناك بود، فرمود: «اگر خداوند متعال به تو بگويد: من برايت انتخاب كنم يا تو؟ چه مى گويى؟ گفت: مى گويم: پروردگارا تو انتخاب كن، فرمود: الان خداوند برايت (دختر) انتخاب كرده (پس چرا ناراحتى؟)». سپس فرمود: «پسر بچه اى كه حضرت خضر به امر پروردگار او را كشته بود كه قرآن می فرمايد: فَأَرَدْنا أَنْ يُبْدِلَهُما رَبُّهُما خَيْراً مِنْهُ زَكاةً وَ أَقْرَبَ رُحْماً[3] خداوند متعال به جاى آن پسر، دخترى به آنان داد كه از نسل آن دختر، هفتاد پيامبر به دنيا آمدند».[4]
چه بسا پسرانى كه باعث سيه روزى پدران خود شدند و چه بسا دخترانى كه باعث سرافرازى پدرانشان گرديدند. حضرت فاطمه زهرا عليها السلام تنها دختر پیامبر گرامی اسلام باعث فخر و مباهات پدر بود و نسل آن حضرت از اوست.
- دختران، حسنه اند
حضرت صادق عليه السّلام فرموده اند: «دختران، حسنه اند و پسران نعمت و (روز قيامت) براى حسنه پاداش خواهد بود و از نعمت سؤال خواهد شد».[5]
- دختران، فرزندان خوبى هستند
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم می فرماید: «دختران، چه فرزندان خوبى هستند: مهربان، با جهاز، اهل انس و الفت، با بركت و با نظافت مى باشند».[6]
بخاطر همین برکت و موهبت الهی ست که رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم فرمود: «كسى كه به بازار رود و براى خانواده اش تحفه اى بخرد و با خود ببرد، به منزله كسى است كه صدقه نيازمندان را به دوش كشيده باشد و چه بهتر كه دختران را بر پسران مقدّم بدارد، زيرا كسى كه دخترى را شادمان كند، گويى يكى از فرزندان حضرت اسماعيل را از بند بردگى رها كرده باشد».[7]
انسان باید قدر و ارزش فرزندان به ویژه دخترانش را بداند و در حفظ و نگهداری و تربیت صحیح و پرورش آنها بکوشد چرا که این کار از اهمیت بسیاری برخوردار است هر چند که سختی ها و مشکلاتی نیز به همراه دارد در روایتی رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم فرموده اند: «كسى كه سه دختر يا سه خواهر داشته باشد و در نگهدارى از اينان صبور باشد، تا زمانى كه ازدواج كنند، يا از دنيا بروند و وارد قبر شوند، من و او در بهشت مانند اين دو انگشتيم. در اين حال حضرت اشاره كردند به انگشت سبابه و انگشت وسط. سؤال شد: يا رسول اللَّه اگر دو تا باشند چطور؟ فرمود: «دو تا هم (همين طور)». باز سؤال شد: يكى چطور؟ فرمود: «يكى نيز (همين طور است)».[8]
آری پیشوایان اسلامی با رفتار و سخنانشان، آدمى را به داشتن دختر پاكدامن، مفتخر و سرافراز مى سازند و ترفند کسانی را که می گویند در اسلام به زن و حقوق او، بها داده نشده است در هم می کوبند.
مهدی سیدمرادی
پی نوشت ها:
[1] شورى، 49
[2] من لا يحضره الفقيه، شیخ صدوق، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، 1413ق، ج 3، ص: 481.
[3] كهف، 81.
[4] [5] كافي، كلينى، محمد بن يعقوب، دارالكتب الإسلامية، تهران، 1407 ق، ج 6، ص 6.
[6] همان، ص 5.
[7] الأمالي، شیخ صدوق، كتابچى، تهران، 1376ش، ص 577.
[8] عدة الداعي و نجاح الساعي، ابن فهد حلى، به تحقیق احمد موحدى قمى، دارالكتب الإسلامي، 1407ق، ، ص90.