سردار 19 ساله ای که زمان شهادتش را می دانست
جمعه 9 خرداد 1399 1:45 AM
سردار شهید حمید سوری، در 6 خرداد سال 1345، در روستای خاصی آباد از توابع شهرستان رومشکان استان لرستان در خانواده ای مذهبی و کشاورز به دنیا آمد. مادرش شکر بانو نام داشت و پدرش حاتم، که در روستا به ایمان درستکاری معروف بود، و وقتی حمید 6 ساله بود به رحمت خدا رفت. شهید سوری قبل از انقلاب در حالی که سن کمی داشت با دوستانش در مرکز شهر به فعالیت های انقلابی می پرداخت و یکی از دوستانش هم در همین فعالیت های انقلابی به شهادت رسید. وی پس از گرفتن دیپلم با به عضویت سپاه پاسدران در آمد و با علاقه و پشتکار و اخلاص فعالیت هایش را در جبهه ادامه داد، تا اینکه سرانجام در 28 اردیبهشت سال 65، در عملیات حاج عمران بر اثر اصابت گلوله ای بر قلبش در حالی که روزه بود به شهادت رسید.
تا شهدا؛ محمد سوری، برادر زاده ی شهید که 32 ساله و در اداره ی گاز استان تهران مشغول به فعالیت است 2 سال پس از شهادت عمویش به دنیا می آید، اما به دلیل عشق و علاقه به این شهید والامقام به بررسی زندگی و شخصیت شهید می پردازد و ایشان را الگوی زندگی خود قرار می دهد. پایگاه خبری حیات بمناسبت سالگرد شهادت این شهید بزرگوار با ایشان به گفت و گو پرداخته است که در ادامه آمده است.
وی در ابتدا از وصیت عموی شهیدش گفت:« عمویم وصیت کرده بود که در صورت آزاد سازی کربلا به دست رزمندگان اسلام، کوله پشتی و وسایل و لباس سپاهش توسط دوستان یا اقوام نزدیک در کربلای معلی متبرک شود که خداراشکر این سعادت نصیب من شد. ایشان گفته بود در کنار ضریح امام حسین ع بگویید، این کوله بار برای کسی بود که می خواست به زیارت شما بیاید و در راه شما شهید شود.»
وی در ادامه با اشاره به ویژگی های شهید افزود:« شهید سوری فردی بسیار معتقد، مومن، آرام و صبور بود. ایشان فعالیت های قرآنی زیاد انجام می داد و طبق آموزه های دینی اش به جهاد اعتقاد داشت و پس از آغاز جنگ هم طبق علاقه ی زیادی که به دفاع از کشورش داشت به جبهه رفت. زمین مسجدی که حالا در منطقه ما است را عمویم وقف کرد و گفت که مسجدی ساخته شود. چند روز پیش عمه ام که تنها خواهر شهید است، درباره ی ایشان گفت، حمید عادت داشت حتی اگر 2 پیرمرد ریش سفید در روستا با هم کدورتی داشتند از آنها پیش یکدیگر خوب می گفت و سعی در بهبود روابط آنها داشت.»
وی در ادامه گفت:« شهید پس از گرفتن دیپلم به سپاه پاسداران پیوست و با اخلاص و پشتکار به فعالیت هایش ادامه داد. ایشان در ابتدا در لرستان در بخش آموزش سپاه به بسیجی های جدید الورود آموزش نظامی می داد و پس از آن جزو فرماندهان سپاه بود و در بوکان، مهاباد و خوزستان در خط مقدم جبهه در معیت دیگر شهیدان شاخص خدمت می کرد، اما بیشتر در پیرانشهر سردشت بود. ایشان با اینکه در سن کم به سپاه پیوست اما کوله باری از تجربه بود به طوریکه در 19 سالگی از فرماندهان بنام شد و جزو 5 شهید برتر استان نیز می باشد. این درحالی است که منطقه بزرگی در کردستان و حاج عمران به نام ایشان است. شهید سوری برای رستگاری خودش و کشورش زحمات زیادی کشید و حالا پس از گذشت 34 سال در منطقه هنوز بزرگترها از نظر اخلاقی از شهید به نام نیک یاد می کنند. ما نیز به ایشان افتخار می کنیم و سعی می کنیم راهش را ادامه دهیم. طبق وصیت عمویم که تاکید کرده بود، راه شهدا را ادامه دهید، پدرم چند روز پس ازشهادت ایشان به جبهه رفت و تا پایان جنگ در آنجا حضور داشت و جانباز شیمیایی شد.»
محمد سوری، درباره ی وداع شهید با خانواده و اقوام گفت:« اردیبهشت سال 65 که عمویم می خواست به جبهه برود، از تک تک اقوام خداحافظی می کند و می گوید من این بار بر نمی گردم و شهید می شوم و هنگامیکه از مادرشان برای رفتن به جبهه حلالیت می گیرد، ایشان از شدت ناراحتی بیهوش می شود. روز قبل از شهادتشان هم در منطقه دوستانش به او می گویند، بیا با ماغذا بخور و ایشان در حالی که روزه بود، با اصرار دوستانش میگوید، قصد نداشتم چیزی بخورم ولی چون فردا شهید می شوم، رویتان را زمین نمی زنم و چند لقمه ای با آنها غذا می خورد.»
وی در ادامه نحوه شهادت شهید حمید سوری را به نقل از آقایان علی رحم رحیمی پور و یونس آزاد بخت، هم رزمان شهید، این چنین بیان کرد:« با اینکه اردیبهشت بود اما در ارتفاعات برف سنگینی نشسته بود و ما زیر خیمه ی سنگین هجوم دشمن بودیم، به دلیل حجم سنگین آتش دشمن مهماتمان رو به پایان و منطقه در تیررس دشمن بود. کامیونی که حامل مهمات بود و 300 متر با رزمندگان فاصله داشت، به رگبار بسته شد و راننده اش به شهادت رسید. شهید حمید سوری که معاون گردان ذوالفقار بود، برای رساندن مهمات به خطوط رزمندگان دست به اقدامی شجاعانه زد و خودش را با تراکتوری به مهمات رساند. دشمن که متوجه این اقدام او شد با شلیک های متوالی مانع از جا به جایی مهمات شد و گلوله ای به قلب شهید اصابت کرد و درحالیکه تبسمی بر لب داشت با زبان روزه به شهادت رسید.»
وی در ادامه بیان کرد:« داغ شهادت عمویم برای خانواده بسیار سنگین بوده است. مادربزرگم هنوز از شهادت عمویم افسرده است و خواهرشان که رابطه ی عاطفی قوی با او داشته است، با گذشت سال ها هنوز برای او طوری گریه می کند که انگار تازه به شهادت رسیده است. عمویم وصیت کرده بود، زمانی که من شهید شدم هرکس که من را دوست دارد و می خواهد به احترام من سیاه بپوشد، از او خواهش می کنم به احترام من لباس سفید بپوشد. چون من به آرزویم رسیده ام، به استثنای خواهرم که می دانم نمی تواند این کا را انجام دهد.»
محمد سوری ضمن تاکید بر ادامه راه شهدا اظهار کرد:« در حال حاضر مشکلات اقتصادی و توطئه های دشمن و حتما انتقاداتی به جایی وجود دارد، اما ما نباید راه را به بیراهه برویم و همواره باید پیرو ولایت فقیه باشیم. شهیدان ما وطن پرست و اهل جهاد بودند، آنها در برابر ظلم ایستادگی کردند و جاودانه شدند، ما نیز باید از آرمان های آنان پاسداری کنیم. من عمویم را ندیده ام اما در مورد شخصیت ایشان تحقیق کردم و همین باعث شد عضو بسیج و بسیجی نمونه ی استان شوم. ما از شهدا مدد می طلبیم، چرا که اگر شهدا را فراموش کنیم انقلاب را فراموش می کنیم و اگر انقلاب را فراموش کنیم، ایمان و هویت خودمان را فراموش می کنیم. مردم هم همواره در روزهای سخت حضور داشته اند و همیشه اصل و فرع را تشخیص داده اند. این روزها اگر شهیدان نیستند، تفکرات دینی و منطقی آنان برای حفظ ایمان و وطن در بین بزرگان و سرداران ما وجود دارد.
وی درپایان ضمن تشکر و قدردانی از روابط عمومی بنیاد شهید به دلیل پیگیری فرهنگسازی موضوع ایثار و شهادت افزود: « این برهه حساس زمانی که بسیاری از جوانان به علت دوری از این مسائل دچار مشکلات فرهنگی هستند، باید اهالی رسانه، صدا و سیما و بنیاد شهید برای آگاه سازی جوانان از ظرفیت های موجود استفاده کنند. ایران ما ثمره خون شهیدان است. خداراشکر می کنم که کشورمان آزاد و مستقل و راه کربلا باز است و ما توانستیم در مقابل امریکای جنایتکار قد راست کنیم. این افتخار است و همه را مدیون شهدا هستیم. به امید اینکه هرروز کشورمان از روز قبل بهتر باشد و بتواینم هم از لحاظ اعتقادی و نظامی رشد و پیشرفت داشته باشیم.»
از همه دل بریده ام،دلم اسیر یک نگاست،تمام آرزوی من زیارت امام رضـــــــــاست