پاسخ به:مقالات تخصصي ايثار و شهادت
سه شنبه 28 دی 1389 4:16 PM
عنوان : مفهوم شهادت
انواع مقالات :علمي و فرهنگي
موضوعات مقالات :ايثار و شهادت
مفهوم شهادت
اسلام به عنوان مذهبي اصولي فراگير،مجموعه اي از واقعيات وآرمان هاي مرتبط بهم است كه تمام وجوه فكري وعلمي ،عقايدوافكار، رفتار وكردارهاي انسان رادربرگرفته است. نمي توان قوانين ومفاهيم اسلامي را به طور كامل درك نمود مگر آن كه در بطن اسلام تجزيه وتحليل شوند.
مفهوم شهادت در اسلام تنها درسايه مفهوم جهاد قابل درك است ومفهوم جهاد درك شدني است اگر عقيده لذت از امر به معروف بطور محسوس درك شده باشد؛ وخوب وبد، راست وخطا قابل فهم است اگر منبع الهي تقوي ، صداقت وتوحيد درك شده باشد؛ وچگونگي كيفيت انتقال پيام از منبع لايزال تقوي وحقيقت به بشر از طريق فقه ونبوت اينگونه قابل لمس است. درنهايت پيام الهي بطوركامل دريافت نمي شود مگر آنكه تجسم اين پيام الهي وشيوه راهنمايي امام و رهبر بطورصحيح درك شده باشد.
مي توان ارتباطي بين مفهوم شهادت در اسلام با كل مذهب اسلام درنظر گرفت. اين فرآيند تا حدي قابل درك است اگر واژه اسلام تفهيم شود. اين كلمه از ريشه عربي" تسلم" گرفته شده كه به معناي رهايي وصلح وآرامش است. اسلام تسليم صلح وآرامش به اراده خداوند است واين با مردن وشهادت وتسليم جان مطابقت مي كند. بنابرين مفهوم شهادت مانند باقي مفاهيم اسلامي شهادت درسايه اعتقاد به توحيد ووحدانيت خداوند وتسليم دربرابراراده وفرمان او قابل درك است ؛ وبه تنهايي قابل درك نيست . پس مفهوم شهادت مستثني از اين قاعده نيست . تمام مفاهيم اسلامي به يكديگر مرتبطند وبهتر است تمام آنها رادرقالب اعتقاد به توحيد جمع بندي كرد.
مفهوم شهادت در اسلام با مسلمان وغير مسلمان اشتباه گرفته شده است. شهادت معنايي تنگاتنگ با مفهوم جهاد دارد اغلب دانشوران عمدا يا سهوا جهاد را با دفاع مقدس تعريف مي كنند . مسلمانان اغلب واژه شهيد را مرگ با ارزش براي محبوبشان يعني پروردگار تعريف مي كنند وتوجهي به ارتباط تنگاتنگ به كشمكش دائمي بين جهاد و شهادت ندارند. شهادت انحصارا در اختيار اسلام نيست. (گرچه منحصراروحاني،مذهبي ،معنوي والهي است و مكاتب ماده گرا ادعايي نسبت به آن ندارند). اسلام خود مفهوم شهادت را تعريف مي كند. بدون ترديد مفهومي اسلامي تنها در قالب وچهار چوب اسلام تعريف مي شود ،نه با مسلمان وغير مسلمان ونه در سايه مفاهيم غير اسلامي از قبيل گناه ورنج . مسلمانان اجازه ندارند تا اصول اسلامي رابدون توجه به سيستم فكري اسلامي توضيح دهند. شهادت را نمي توان تنها در القاب وواژه هاي شفاعت ووساطت تشريح كرد. گفته مي شود كه شهيدان اسلام براي مرگ داوطلب بودندتا بتواننددرروز جزا براي گناهكاران شفاعت كنند.
مفهوم اسلامي شفاعت تنها درچارچوب اصول عليت قابل بيان است ، نه به تنهايي بعنوان شفاعت روحاني. اسلام مفاهيم مسيحي وساطت را بدون مسؤليت شخصي براي رستگاري افراد رد مي كند.
مفاهيم شهادت ودفاع مقدس با الله در ارتباط هستند. اين دو واژه مكررا با يكديگردرقرآن ديده مي شود. درحقيقت بدون دفاع براي خدا وحق ، شهادتي وجود ندارد. اين واژه ها معاني ادبي متفادت با معناي لغوي خود دارند،گرچه اين معناي ظاهري اساسا برپايه معاني ادبي قرار گرفته است. مفاهيم اسلامي شهادت وجهاد توسط نامسلمانان وشرق نويسان بطور ناصحيح بيان شده است.
واژه شهادت از ريشه عربي "شهد" گرفته شده به معناي ديدن ، شاهد بودن ،گواهي دادن ، الگوو نمونه شدن است شهيد فردي است كه مي بيند وشهادت مي دهد پس شاهد است .
گويي شهيد حقيقت را به صورت فيزيكي درك مي كند ومي بيند ومحكم وراسخ حاضر وآماده است آنچنان كه آن رانه تنها زبانا شهادت مي دهد بلكه حاضر است براي حق وحقيقت ،جنگ ودفاع كند وزندگي خود رادرراه عقيده اش فدا كند بادفاع وفداكردن جانش براي حقيقت او به يك اسطوره واسوه براي ديگران تبديل مي شود كه سزاوارتكريم واحترام است.
در تمام اين مراحل ، تنها كلمه حق است ، شناخت واظهارش ، جنگ ودفاع براي آن ، آمادگي فداكردن جان برايش الگويي رابراي طالبان حق فراهم مي كند. هدف ، رغبت وانگيزه شان برپايه حق است.
جهادوسيله اي براي اين منظور است كه ممكن است منجر به شهادت نيز شود ولي الزاما به معني كشته شدن در ميادين جنگ نيست. شايد بتوان اينگونه جمع بندي كرد كه نه شهادت نه جهاد، بيرون ازقلمرو حقيقت قابل بيان نيستند وشهادت وقتي رخ مي دهد كه جهاد پيشگام باشد وجهادهمان جنگ براي حقيقت است. مجاهدجانش رابراي حق همچون شهيد ايثار مي كند،گرچه او دررزمگاه نيست ولي همچون شهيد مي ميرد. اوگشته نمي شود ولي وفاداربه حقيقت الهي است وآماده جنگ براي حقيقت تمام ارزشهاي آن است. تازمانيكه زنده است اويك مجاهداست وزمانيكه بميردياكشته شود همچون شهيداست.
گفته شد كه شهيد خودرااسطوره والگو قرارمي دهد. دراين معنا ، مفهوم شهادت ارتباط تنگاتنگي بامفهوم نبوت دراسلام دارد . شهيد وپيامبربعنوان اسطوره دراسلام نگريسته مي شود.
دراسلام ،بشرنيازمندرهبري وهدايت است اورابه سوي حق راهنمائي كند.اين رهبرخودجزئي ازمنبع حقيقت لايزال است. اماچون بشراست كه نيازمند هدايت است پس رهبرنيزبهتراست بشري باشداسلام پيامي ازنورحقيقت است كه به فرستادگان داده شده تا بشريت رابه سوي حق راهنمايي كنند. هدايت مردم نيازمند هدايت و رهبري مردمي است . ايمان محكم وراسخ با زندگي پرهيزگاران همراه است . دراسلام اعتقادبه يگانگي درحرف وعمل وجود دارد. پس راهنمايي بايد چنان جامع وگسترده باشد كه عقيده افكارو رفتاررادربرگيرد. رهبربهتراست به آنچه مي خواهد موعظه كند اشراف داشته باشد ونيز تجسمي افضل از پيامي كه مي خواهد بشارت دهد داشته باشد. بهتر است خود نيز اسطوره وسر مشق باشد؛ محمد (ص) رسولي بود كه پيامي جامع وجهاني از پروردگار براي آدميان به همراه داشت وخود نيز تجسمي از پيام الهي والگوواسوه و شهيد است. پس كلمه اصلي در مفهوم نبوت در اسلام هدايت بشري است پس رهبربايد بداند چه شيوه وروشي بهترين راه براي هدايت بسوي حقيقت است. محمد (ص) كه خود اولين مسلمان وبهترين نمونه دراسلام است شيوه اش بعنوان الگويي استاندارد براي جامعه مسلمان شناخته شد. اعضاي اين جامعه را شهدا تشكيل داده اند. جايگاه پيامبران بعنوان اسوه در اسلام ، به مفهوم اسلامي نبوت ويژگي منحصر بفردي داده است. مهمترين مسؤليت آنهاراهنمايي بشر به سمت حقيقت با تجسمي حقيقي ازپروردگار است. آنها بين سرچشمه حقيقت وبشر وساطت نمي كنند درحقيقت آنها آدميان راازعذابي كه گناهكاران رادربرخواهد گرفت آگاه خواهند كرد پس هركس مسئول كار خود خواهد بود وهيچ چيز وهيچ كس نمي تواند بين خداوگناهكارشفاعت كند. مفهوم شفاعت در اسلام رابهتر در قالب اصول عليت نگريست ، يعني آن كه پيامبران باهدايت مردم به سوي حق باعث سعادت آنها مي شوند سعادت بايد حاصل شود وپيامبران وفرستادگان خدا براي ما فرصت هاي فراهم مي آورند تااين سعادت رابيابيم وبه دست آوريم. اما اين در گرودرك حقيقت است. آدمي در آغاز عاري از گناه است وپيامبران نقش بسزايي درسعادت آنها دارند. شهيدان نيز نمونه اي بارز از پيام الهي هستند در اين معنا آنها درمسئوليتي ويژه وخاص با پيامبران تعهد مي بندند.
چون مسؤليت پيامبران تاحدي فراهم كردن الگويي زنده و روشن از پيام الهي است پيام آنها بهتر است عملي وكاربردي باشد . بنابرين بشر قادر به پيروي وتقليد ازآنها خواهند بود وپيام آنهارا سرمشق خود قرار خواهند داد. به اعتقاد مسيحيان مصلوب شدن پسر خدا،عملي خرق عادت از مخلوقي خارق العاده بود كه الزاما بشرقادربه تقليد ازآن نبود. اما محمد(ص) رهنمود هاي عملي از نيكوكاري وپرهيز گاري رامنتقل كرد وخود در ميان آن رهنمود ها با مردم زندگي كرد تاعملي بودن آن رابراي ديگران آشكار سازد. براي اين است كه درقرآن پيامبران راشهيد،شاهد والگوناميده اند. اين واژه از آن پس دراولين روز هاي تاريخ اسلام به كار رفت.
بنابرين محمد(ص) همچون ديگر فرستادگان تجسمي بارز از اسلام است. او كاملا تسليم حق است او ديني جهاني ووالا ازتمام آفرينش ها براي مخلوقات به همراه داشت او اسطوره اي ازآموخته هاست واسوه اي براي بشريت. الگويي است كه بشررا به سوي حق هدايت مي كند اما او آنها را مجبور نمي كند اجبار با مفهوم انسان در اسلام مطابقت ندارد. اسلام بشر راازتجسم ماهيت براي حق منع مي كند، اما به تجسم رهنمود ها ،اراده تشويق مي كند تا نمونه اي بارز از نظام فراگيرخداونددر افكاردين براي بشر شود. پيامبران وشهيدان مثالهاي بارزي از پيام الهي هستند بنابراين متضمن اراده الهي اند. درتعدادي ازكتب قديمي اسلامي خون شهيدان راهمچون خون خداوند،ثارالله عنوان كرده اند.
شيعيان يكي از بنيادي ترين واساسي ترين فرقه ومذهب اسلام اند كه تاكيد زيادي بروي امامت به ملت مسلمان داشته اند.ما معتقديم كه دور انصاف نيست تا بگوييم تمام شيعيان حول يك اصل كلي مي چرخند وآن رهبري جامعه اسلامي ،امامت است.
واژه كليدي در شيعيان ، امامت است كه به معناي رهبري وراهنماي افرادي است كه نياز به هدايت دارند؛اگر جامعه رهبري وهدايت مي شود خود رهبران بهتر است نمونه اي بارز از اعتقادبه آنچه رهبري مي كنند باشند. تاديگران را به تفكروعمل در اين راه بشارت دهند.
مفهوم رهبرداراي سه ويژگي است: 1- كسي كه هدايت مي كند (امام) 2- كساني كه هدايت مي شوند (شيعيان) 3- رهبروراهنماي واقعي وبرنامه هاي رهبر.
جامعه هدايت نمي شود مگر آنكه رهبران به آنچه ديگران رابه آن موعظه مي كنند تا انجام دهند،ايمان داشته باشند بطورخلاصه امام خود بايد سرمشق والگوي ديگران باشد.
پيامبردومسؤليت مهم آوردن دين وترويج آن را برعهده دارد در حاليكه وظيفه ي امام فقط ترويج وگسترش است. به همين دليل است كه هر فرستاده اي امام است ولي هر امامي الزاما رسول نيست در حقيقت وظيفه امام فراهم آوردن الگوهايي براي پيام آوردن است. پس پيروان شيعه به گفته امام ايمان دارند وخود نيزالگوواسطوره هستند. تاريچه كلي شيعه وزندگي امامان شيعه بهتر است در اين مقاله در مفهوم امامت گنجانده شود كه رستگاري بشريت توسط رهنمود هاي آنها صورت مي گيرد. مي توان گفت زندگي آنها همواره سرشار از درگيري براي حق بوده است به همين خاطر شهيد نام گرفته اند چه در بستر وچه در ميدانهاي جنگ مرده باشند.
حادثه كربلا وشهادت امام حسين (ع) وعاشورا وتمام جنگ هايي كه ايشان به جان خريد نقش بسزايي در تاريخ شيعه دارد هنوز اين رخداد تاريخي به عنوان اسوه مقاومت در روح مسلمانان دميده مي شود اين حادثه درجمله معروف "هر روز عاشوراست وهرجا كربلا است" ديده مي شود. اين عبارت تاحدي رمز جاودانگي وبرپاي انقلاب روحاني شيعه را در تاريخ منعكس مي كند.
الف- عزتي- دانشگاه تهران- الصراط جلد هشت (1986)
مترجم عفت رعناي
منبع : معاونت پژوهش و ارتباطات فرهنگي بنياد شهيد در استان خراسان شمالي