شرح حدیثی از حضرت فاطمه ( س)
جمعه 15 فروردین 1399 2:51 PM
انبیا و امامان(ع) الگوهای بشر در راه رسیدن به سعادت دنیوی و اخروی هستند که با تأسّی به زندگی سراسر نور آن بزرگواران، می توان به قله های کمال و سعادت نائل شد؛ در میان معصومین(ع) حضرت زهرا از جایگاه ویژه ای برخوردار است؛ حضرت حجت(عج) در این مورد می فرماید: «فی ابْنَةِ رَسُولِ اللَّهِ(ص) لِی أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ؛[1] در (رفتار) دختر رسول خدا(ص) برای من اسوۀ نیکویی است.»
در اینجا با تأسّی به گفتار حضرت زهرا و بهره مندی از کلام آن حضرت، سعی در الگوبرداری از زندگی ایشان خواهیم داشت تا با استفاده از یک حدیث منقول از فاطمه زهرا به زندگی و رفتار خود، رنگ و بوی معنوی بخشیم.
کرده خدا بهشت را خلق برای فاطمه
بوی بهشت نشنوی جز به رضای فاطمه
منطق لال من کجا مدح و ثنای او کجا
کرده خدای لم یزل مدح و ثنای فاطمه
در میان آنچه مورد توجه و عنایت فاطمه زهرا است، سه چیز از اهمیّت بیش تری برخوردار است؛ چنانکه ایشان در تبیین این سه شاخص می فرماید:
«حُبِّبَ إِلَیَّ مِنْ دُنْیاکمْ ثَلَاثٌ تِلاوَةُ کِتَابِ اللهِ وَ النَّظَرُ فِی وَجهِ رَسولِ اللَّهِ وَ الاِنفَاقُ فِی سَبیلِ اللَّهِ؛[2] از دنیای شما سه چیز محبوب من است: تلاوت کتاب خدا (قرآن) و نگاه به چهرۀ رسول خدا(ص) و انفاق در راه خدا.»
در اینجا به شرح هر کدام از این سه شاخص می پردازیم:
رسول خدا(ص) می فرماید: «یا بُنَیَّ لَا تَغْفَلْ عَنْ قِرَاءَةِ الْقُرْآنِ فَإِنَّ الْقُرْآنَ یحیی الْقلْبَ، وَ ینْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنْکرِ وَ الْبَغْیِ؛[3] پسرم! از قرائت قرآن غافل مشو؛ زیرا قرآن (خواندن) دلها را زنده می کند و از زشتیها و منکرات و ستم باز می دارد.»
حضرت زهرا که: «قارِئِ الْحَدِیدِ وَ إِذَا وَقَعَتْ وَ الرَّحْمَنِ یدْعَی فِی مَلَکوتِ السَّمَاوَاتِ وَ الْاَرْضِ سَاکِنِ الْفِرْدَوْسِ؛ تلاوت کنندۀ [سوره های] حدید، واقعه و الرحمن در ملکوت آسمانها و زمین، ساکن بهشت معرفی می شود.»[4]
بدیهی است تلاوت قرآن فقط خواندن آن نیست؛ بلکه امری فراتر از خواندن و صوت حسن است.
امام صادق(ع) به بهترین وجه تلاوت را معنی فرموده است. حضرت در ذیل آیة: [الَّذین آتَیناهُمُ الْکتابَ یتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ][5]؛ «کسانی که کتاب (قرآن) را به آنها دادیم، هنگام تلاوت آن حق تلاوت را ادا می کنند.» می فرماید: «یرَتِّلُونَ آیاتِهِ وَ یتَفَهَّمُونَ مَعَانِیهُ وَ یعْمَلُونَ بِأَحْکامِهِ وَ یرْجُونَ وَعْدَهُ وَ یخْشَوْنَ عَذَابَهُ وَ یتمَثَّلُونَ قصَصَهُ وَ یعْتَبِرُونَ أَمْثَالَهُ وَ یأْتُونَ أَوَامِرَهُ وَ یجْتَنِبُونَ نَوَاهِیهُ مَا هُوَ وَ اللَّهِ بِحِفْظِ آیاتِهِ وَ سَرْدِ حرُوفِهِ وَ تلَاوَةِ سوَرِهِ وَ دَرْسِ أَعْشَارِهِ وَ أَخْمَاسِهِ حَفِظُوا حُرُوفَهُ وَ أَضَاعُوا حُدُودَهُ وَ إِنَّمَا هُوَ تَدَبُّرُ آیاتِهِ یقُولُ اللَّهُ تعَالَی: [کتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیک مُبارَک لِیدَّبَّرُوا آیاتِه][6].[7] آیات آن را با ترتیل می خوانند و معانی آن را (با تدبّر) می فهمند و به احکام قرآن عمل می کنند و به وعده های آن امید دارند، و از عذابهایی که در قرآن ذکر شده است، می ترسند و قصه های آن را مجسّم می سازند و از مثالهای قرآن عبرت می گیرند و دستورات آن را عمل می کنند و از نواهی آن دوری می جویند. به خدا سوگند! (تلاوت) فقط آیات و خوب و منظم ادا کردن حروف قرآن، و تلاوت سوره های آن و پیوسته یک دهم و یک پنجم خواندن آن نیست (چه بسیار افراد) حروف قرآن را حفظ کردند؛ ولی حدود و مرزهای آن را شکستند و قرآن را ضایع نمودند. تلاوت همانا تدبّر در قرآن است. خداوند می فرماید: "کتاب مبارکی به سویت نازل کردیم تا در آیات آن تدبّر کنی".»
حضرت زهراهرگز از حقیقت قرآن جدا نگشت؛ چراکه جزء عترت و عِدل قرآن بود. ایشان به امیرالمؤمنین علی (ع) وصیّت کرد در شب اول قبرم قرآن بخوان: «إِذَا أَنَا مِتُّ فَتَوَلَّ أَنتَ غسْلِی وَ جَهِّزْنِی وَ صَلِّ عَلَیَّ وَ أَنْزِلْنِی قبْرِی وَ أَلْحدْنِی وَ سَوِّ الترَابَ علَیَّ وَ اجلِسْ عِنْدَ رَأْسِی قُبَالَةَ وَجْهِی فَأَکثِرْ منْ تلَاوَةِ الْقُرْآنِ وَ الدُّعَاءِ فَإِنَّهَا سَاعَةٌ یحْتَاجُ الْمَیتُ فِیهَا إِلَی أُنْسِ الْأَحْیاءِ وَ أَنَا أَسْتَوْدِعُک اللَّه تعَالَی وَ أُوصِیک فِی وُلْدِی خَیراً؛[8] بعد از وفاتم، تو غسل و کفن مرا بر عهده گیر و بر من نماز بگذار و مرا درون قبر قرار ده، دفنم کن و سنگ قبر را بگذار و خاک بر آن ریخته و آن را سامان ده. آنگاه بالای سرم روبروی من بنشین و بسیار قرآن بخوان و دعا کن؛ زیرا در چنین لحظه هایی میّت به انس گرفتن با زندگان محتاج است. تو را به خدا می سپارم و دربارۀ فرزندانم سفارش به نیکوکاری دارم.»
روزی امیرالمؤمنین(ع) خطاب به اصحاب خود فرمود: کدام یک از آیات قرآن نزد شما امیدوارکننده ترین آیات است؟
بعضی گفتند: این آیه: [إِنَّ اللَّهَ لا یظْلِمُ مِثْقالَ ذَرَّةٍ وَ إِنْ تَک حَسَنَةً یضاعِفْها وَ یؤْت مِنْ لَدُنْهُ أَجْراً عَظِیماً][9]؛ «همانا خداوند گناه شرک را نمی آمرزد و می آمرزد پایین تر از شرک را برای کسی که بخواهد.» حضرت فرمود: نیکو آیه ای است؛ اما امیدوارکننده ترین آیات برای غفران و آمرزش معاصی این آیه نیست.
عده ای دیگر گفتند: این آیه است: [وَ منْ یعمَلْ سوءاً أَوْ یظلِمْ نفْسَهُ ثمَّ یسْتَغْفِرِ اللَّهَ یجِدِ اللَّهَ غَفُوراً رَحیماً][10]؛ «هر که عمل زشتی از او سر زند یا به خویشتن ستم کند، سپس از خدا طلب آمرزش و عفو کند، خدا را بخشنده و مهربان خواهد یافت.» حضرت فرمود: نیکو آیه ای است؛ اما این نیز منظور من نبود.
بعضی دیگر گفتند: این آیه است: [قُلْ یا عِبادِی الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلی أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِن اللَّه یغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ][11]؛ «بگو: ای بندگانم که (با گناه) به نفس خود اسراف کردید! از رحمت خدا مأیوس نشوید؛ چون خداوند جمیع گناهان را می آمرزد.» حضرت فرمود: نیکو آیه ای است؛ اما آیة مورد نظر من نیست.
بعضی دیگر گفتند: این آیه است: [وَ الَّذینَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَکرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَ منْ یغفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللَّهُ وَ لَمْ یصِرُّوا علی ما فَعَلُوا وَ هُمْ یعْلَمُونَ][12]؛ «(نیکان) آنهایی هستند که هرگاه کار ناشایسته ای از ایشان سرزند یا ظلمی به نفس خویش کنند، خدا را به یاد آورند و به درگاه خدا توبه و استغفار کنند (که می دانند) جز خدا هیچ کس نمی تواند خلق را بیامرزد و آنها هستند که اصرار در کار زشت نکنند؛ چون (به زشتی معصیت) آگاه اند.» حضرت فرمود: این هم آیه ای نیکو است؛ اما آیة مورد نظر من نیست.
سپس حضرت پرسید: آیا آیة دیگری نمی دانید که به نظر شما امیدوارکننده ترین آیات قرآن باشد؟ عرض کردند: نه، یا امیرالمؤمنین! به خدا سوگند چیزی نزد ما نیست که بخوانیم [هر چند جا داشت از آیة 70 فرقان نیز اسم برده می شد.][13]
آنگاه خود امام(ع) فرمود: از حبیبم رسول خدا(ص) شنیدم که فرمود: امیدوارکننده ترین آیه در قرآن این آیة شریفه است: [وَ أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَی النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّیلِ إِن الْحسَناتِ یذْهِبْنَ السَّیئاتِ][14]؛ «و به پا دارید نماز را در دو طرف از روز و پاره ای از شب، به راستی حسنات بدیها را از بین می برد.»
سپس پیامبر(ص) فرمود: «یا عَلِیُّ وَ الَّذِی بَعَثَنِی بِالْحَقِّ بَشِیراً وَ نَذِیراً إِنَّ أَحَدَکمْ لَیقُومُ إِلَی وُضُوئِهِ فَتَسَاقَطَ عَنْ جوَارِحِهِ الذُّنُوبَ فَإِذَا اسْتَقْبَلَ اللَّهَ بِوَجْهِهِ وَ قَلْبِهِ لَمْ ینْفَتِلْ عَنْ صَلَاتِهِ وَ عَلَیهِ مِنْ ذُنوبِهِ شَیْ ءٌ کمَا وَلَدَتْهُ أُمهُ؛ یا علی! قسم به خدایی که مرا بشیر و نذیر قرار داد و مبعوث به رسالت گردانید، اگر یکی از شما با وضو قیام به نماز نماید، گناهان او را از اعضای او فرو می ریزد و وقتی با صورت و قلب خود متوجه قبله گردد، از قبله و نمازش برنگردد؛ مگر آنکه جمیع گناهان او بریزد و همچون روزی شود که از مادر متولد شده است.»
آنگاه فرمود: «یا علی! نماز پنج گانه برای امتم مانند نهری است که بر در خانۀ یکی از شما جاری باشد. گمان شما چیست اگر در بدن او چرکی باشد، آنگاه روزی پنج بار در آن خود را آب بکشد؟ آیا در بدن او چرکی باقی می ماند؟ «فَکذَلِک وَ اللَّهِ الصَّلَوَاتُ الْخَمْسُ لِأُمَّتِی؛ نماز پنجگانه برای امت من چنین نقشی دارد.»[15]
امام صادق(ع) پیرامون حق تلاوت قرآن کریم می فرماید: «... وَ یعْمَلُونَ بِأَحْکامِهِ وَ یَرْجَونَ وَعْدَهُ وَ یخْشَوْنَ عَذَابَهُ؛[16] [حق تلاوت آن است که] به احکام قرآن عمل کند و امید به وعده هایش داشته باشد و از آیاتی که وعدۀ عذاب داده است، در قلبش خشیت ایجاد شود.»
پدر مرحوم شیخ بهایی در راستای همین روایت (عمل به احکام قرآن) به فرزندش - که بعدها اعجوبة روزگار شد - وصیت کرد که از کل قرآن به سه آیه عمل کن، که همین برای سعادت کافی است و دربارۀ آن تفکر و تدبر بنما:
1. سورة قصص، آیة 83: [تلْک الدَّارُ الآخرَةُ نجْعَلُها لِلَّذینَ لا یریدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمتَّقینَ]؛ «ما این دار (بهشت ابدی) آخرت را برای آنان که در زمین ارادة برتری جویی و فساد و سرکشی ندارند، قرار دادیم و حسن عاقبت مخصوص پرهیزکاران است.»
در این آیۀ شریفه برای رفتن به بهشت سه شرط قرار داده شده است: 1. تواضع و پرهیز از برتری جویی؛ 2. دوری از فساد و فتنه انگیزی؛ 3. رعایت تقوا.
2. سورة فاطر، آیة 37: [وَ هُمْ یصْطَرِخُونَ فیها رَبَّنا أَخْرِجْنا نَعْمَلْ صالِحاً غیرَ الَّذی کنا نعْمَلُ أَ وَ لَمْ نُعَمِّرْکمْ ما یتَذَکرُ فیهِ مَنْ تَذَکرَ وَ جاءَکمُ النَّذیرُ فَذُوقُوا فما لِلظالِمینَ مِنْ نَصیرٍ]؛ «و آن کفّار در آتش دوزخ فریاد و ناله کنند: ای پروردگار! ما را از این عذاب بیرون آور تا برخلاف گذشته به اعمال نیک بپردازیم. آیا شما را عمری مهلت ندادیم و رسولان بر شما نفرستادیم تا هر که قابل تذکر و پند شنیدن است، متذکر شود؟ پس امروز عذاب دوزخ را بچشید که ستمکاران را هیچ یاور [و نجات دهنده ای] نخواهد بود.»
این آیه نیز به سه نکتۀ مهم اشاره می فرماید: 1. دوزخیان به شدت پشیمان هستند و مرتب فریاد می کشند که ما را دوباره برگردانید تا بهتر عمل کنیم؛ 2. به آنها جواب داده می شود که آیا به شما عمر طولانی ندادیم؟ چرا از آن استفاده نکردید؟ ما برای شما پیامبران (و امامان) را نفرستادیم؟ چرا به دستور آنان عمل نکردید؟ 3. عذاب سخت را می چشند و کسی به فریاد آنها نمی رسد؛
3. سورة حجرات، آیة 13؛ [یا أَیها الناسُ إِنَّا خَلَقْناکمْ مِنْ ذَکرٍ وَ أُنْثی وَ جَعَلْناکمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکرَمَکمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکمْ إِنَّ اللَّه علیمٌ خَبیرٌ]؛ «ای مردم! ما همه شما را از مرد و زن آفریدیم و آنگاه شعبه های بسیار و فرق مختلف گردانیدیم تا یکدیگر را بشناسید. گرامی ترین (و عزیز ترین) شما نزد خدا، باتقواترین شماست و خدا از حال شما کاملاً آگاه است.»
در این آیه پنج نکته وجود دارد: 1. همه از یک زن و مرد آفریده شده اند؛ 2. راز اختلاف قومیتها و زبانها این است که از همدیگر شناخته شوند؛ 3. هیچ قومی بر قوم دیگر برتری ندارد؛ 4. ملاک برتری فقط به این است که تقوا داشته باشید؛ 5. پشتوانة تقوا این است که بدانیم خداوند از تمامی رفتارها و افکار ما آگاه است.[17]
این است: «النَّظَر فِی وَجهِ رَسُولِ اللَّهِ» آن حضرت نگاه به چهرة رسول خدا(ص) را دوست داشت؛ یا از آن جهت که پدر مهربان او بود و یا از آن جهت که پیامبر(ص) پیشوا، امام و رهبر او بود. هر کدام که باشد، نگاه به ایشان ثواب دارد. در حدیث کساء می خوانیم: «وَ صرْتُ أَنْظُرُ إِلَیهِ وَ إِذَا وَجْهُهُ یتَلَأْلَأُ کأَنَّهُ الْبدْرُ فِی لَیلَةِ تَمَامِهِ وَ کمَالِهِ؛[18] و همچنان به چهرة او [پدرم] نگاه می کردم که همانند ماه شب چهارده در حالی که کامل و تمام است، می درخشید.»
به هر حال، اگر مراد از نظر، صرف نگاه کردن باشد، نگاه به چهرة رسول خدا(ص) از چند جهت عبادت بوده است، چنان که خود رسول خدا(ص) می فرماید: «النَّظَرُ إِلَی الْعالِمِ عبَادَةٌ، وَ النَّظَرُ إِلَی الْإِمَامِ الْمُقْسِطِ عِبَادَةٌ، وَ النَّظَرُ إِلَی الْوَالِدَین برَأْفَةٍ وَ رَحْمَةٍ عبَادَةٌ، وَ النظَرُ إِلَی أَخ تَوَدُّهُ فِی اللَّهِ (عزَّ وَجَلَّ) عِبَادَةٌ؛[19] نگاه به (چهره) عالم عبادت است. و نگاه به (چهره) امام عادل و عدالت پیشه عبادت است. و نگاه به چهرة والدین از روی رأفت و مهربانی عبادت است. و نگاه به چهرة برادر (دینی) که برای خدا دوستش داریم، عبادت است.» رسول اکرم(ص) هم عالم بود، هم پیشوای عدالت پیشه و هم پدر حضرت زهرا، بنابراین، نگاه به چهرة حضرت از جهات متعددی عبادت بود.
ممکن است مراد از نگاه به چهرة رسول خدا(ص)، عشق و محبت قلبی به آن حضرت باشد که این را نیز حضرت زهرا در سطح عالی برخوردار بود.
پیامبر اکرم(ص) می فرماید: «یا فاطِمَةُ أَنْتِ مِنِّی و اَنَا مِنکِ؛[20] تو از من هستی و من از تو.» این حدیث اوج دلبستگی عاطفی این پدر و دختر را می رساند، خصوصاً اگر به شأن نزول این حدیث توجه شود:
از حضرت زهرا نقل شده است که فرمود: وقتی این آیه نازل شد: [لا تَجْعَلُوا دُعاءَ الرَّسُولِ بَینَکمْ کدُعاءِ بَعْضِکمْ بَعْضاً][21]؛ «رسول خدا (ص) را آنگونه که همدیگر را صدا می زنید، (با اسم) نخوانید!» ترسیدم که رسول خدا(ص) را با لفظ «ای پدر» بخوانم. من نیز مانند دیگران، پدر را با نام «یا رسول الله» صدا زدم. بدین خاطر پیامبر(ص) یک بار یا دو بار یا سه بار از من روی گردانید (و پاسخ نگفت)، سپس رو به من کرد و فرمود: ای فاطمه! این آیه دربارۀ تو و خانوادۀ تو و نسل تو نازل نشده است. تو از من هستی و من از توام. همانا این آیه برای (ادب کردن) جفاکاران درشت خوی قریش و انسانهای خودخواه و متکبّر نازل شده است. مرا با جملة «ای پدر!» خطاب کن که مایۀ حیات قلب من است و خداوند را خشنود می کند.[22]
در سیره و گفتار حضرت زهرا موارد متعددی یافت می شود که شاهدی است بر محبّت شدید آن حضرت به پیامبراکرم (ص)؛ در اینجا به دو مورد از آن اشاره می شود:
وقتی پیامبر اکرم(ص) اعلام کرد که خدا از آسمان به ازدواج فاطمه با علی(ع) رضایت داد، عرض کرد: «رَضِیتُ بِمَا رَضِیَ اللَّهُ لِی وَ رَسُولُهُ؛[23] خشنودم به آنچه که خدا و پیامبر او برای من رضایت دادند.»
و در جای دیگر عرض کرد: «یَا رَسُولُ اللَّه أَنتَ أَولَی بِمَا تَرَی؛[24] ای رسول خدا! تو از من سزاوار تری (در مورد ازدواج من).»
حضرت زهرا در مورد فدک به پیامبر(ص) نیز عرض کرد: «أَنْتَ أَوْلَی بِی مِنْ نَفْسِی وَ مَالِی لَک. .. أَنْفِذْ فِیهَا أَمْرَک؛[25] تو بر من سزاوارتری و اموال من، مال تو است؛. .. [اما برای اثبات حق من در فدک مدرک و سند آن] و امر خود را محکم و استوار فرما.»
حضرت زهرا جملات جانسوزی در فقدان رسول خدا(ص) فرمودند که برای پرهیز از اطالة کلام فقط به چند نمونه اشاره می شود:
1. «وَاغَمَّاهُ لِغَمِّکَ یَا اَبَتَاهُ؛[26] وای از این اندوه، در غم تو ای پدر!»
2. «یا رَسُولَ اللَّهِ قَدْ قَطَعْتَ قَلْبِی وَ أَحْرَقْتَ کبِدِی لِبُکائِک؛[27] ای رسول خدا! همانا قلب مرا از جا کندی، و جگرم را سوزاندی به خاطر گریه ات.»
3. «یا أَبَتَاهْ إِلَی جَبْرَئِیلَ ینْعَاهُ؛[28] ای پدر! پس از تو باید شکوه های دل را به جبرئیل گفت.»
4. «یا أَبَتَاهْ... وَ الثُّکلُ شَامِلُنَا وَ الْبُکاءُ قَاتِلُنَا وَ الْأَسَی لَازِمُنَا؛[29] ای پدر! غم تو ما را فراگرفته، و گریه قصد جان ما را دارد و بدی روزگار دامنگیرمان شده است.»
5. «یا أَبَتَاهْ... یاحَبِیبَ اللَّهِ وَ حَبِیبَ القُلُوبِ؛[30] ای پدر! ای حبیب خدا و محبوب دلهای همه!»
این جملات و امثال آن نهایت درجة محبت حضرت زهرا به پدر بزرگوارشان را نشان می دهد و ثابت می کند که یکی از محبوبهای دل زهرای مرضیه شخص رسول خدا(ص) می باشد.
حضرت زهرا کسی نیست که سخنی بگوید و بدان عمل نکند. او واقعاً عاشق انفاق بود. افراد بسیاری انفاق نمی کنند، جمعی نیز انفاق می کنند؛ ولی آن را کم شدن مال می دانند. برخی نیز با کراهت انفاق می کنند یا زحمت انفاق را به خاطر ثوابها و پاداشهای اخروی تحمل می کنند؛ اما حضرت زهرا عاشق انفاق است. به نمونه هایی اشاره می شود:
آیۀ شریفۀ [وَ یطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یتیماً وَ أَسیراً] در شأن حضرت زهرا و امیرالمؤمنین(ع) نازل شد؛ چرا که سه روز متوالی، غذای افطار خود را به مسکین و یتیم و اسیر بخشیدند؛ از آنجا که مشروح این داستان، بسیار گفته شده است، شرح آن را به خوانندگان گرامی واگذار می کنیم.
امام صادق(ع) از پدر بزرگواش(ع) از جابر بن عبدالله انصاری نقل فرموده که جابر چنین می گوید:
مردی مستمند از مهاجران عرب آمد. رسول خدا (ص) متوجه او گردیده، وضعیت و حالش را جویا شد. عرض کرد: ای پیامبر خدا! گرسنه ام، سیرم کنید. عریانم، مرا بپوشانید. فقیرم، بر من احسان نمایید.
رسول خدا(ص) فرمود: من اکنون چیزی ندارم به تو بدهم؛ ولی از آنجا که راهنمایی کننده به سوی کار نیک، مانند کنندة کار نیک است، به منزل کسی که خدا و رسول دوستش دارند، برو! او نیز خدا و رسولش را دوست می دارد. او کسی است که همواره رضای خدا را بر خواست خویش مقدم می دارد. به سوی منزل فاطمه برو.
پیامبر اکرم(ص) به بلال فرمود: ای بلال! از جا برخیز و این مرد را بر در خانۀ فاطمه ببر. پیرمرد اعرابی همراه بلال آمد تا به خانۀ حضرت زهرا رسید. کنار در ایستاد و با صدایی بلند ندا کرد: سلام بر شما ای اهل بیت نبوت! ای کسانی که فرشتگان در خانة شما رفت و آمد دارند و ای کسانی که روح الامین (حضرت جبرئیل) بر شما نازل می شود و پیام پروردگار را بر شما فرود می آورد.
حضرت فاطمه پاسخ داد: سلام بر تو! کیستی؟ عرض کرد: پیرمرد عربم که از راه دور نزد پدرت آمدم. ای دخت پیامبر! برهنه و گرسنه ام، مرا دستگیری فرمایید. این در حالی بود که سه روز در خانۀ فاطمه و امیرالمؤمنین(ع) طعامی یافت نمی شد. رسول خدا (ص) نیز این مطلب را می دانست و خود حضرت نیز همین حال را داشت.
حضرت صدیقة طاهره(ع) پوست دبّاغی شدة گوسفندی را که حسنین(ع) روی آن می خوابیدند، به سائل داد و اظهار فرمود: این را بگیر. امیدوارم خدا بهتر از این را به تو مرحمت فرماید. مرد عرب گفت: ای دختر پیامبر! من به شما از گرسنگی شکایت کردم و شما پوست گوسفندی دادید، من با این پوست چگونه گرسنگی خود را تسکین بخشم؟! جابر می گوید: وقتی صدیقة طاهره(ع) این سخن را از اعرابی شنید، گردنبند خویش را باز کرد و به اعرابی داد و فرمود: این را بفروش! امید است که خدای متعال بهتر از آن را به تو عنایت فرماید.
اعرابی گردنبند را گرفت و به سوی مسجد رسول خدا (ص) رفت، در حالی که حضرت بین یاران خود نشسته بودند. عرضه داشت: یا رسول الله! دختر شما این گردنبند را به من داد و فرمود آن را بفروش، امید است که گره از کارت بگشاید. جابر می گوید: رسول اکرم(ص) گریست و فرمود: چگونه خدا گره از کار تو نگشاید و حال آنکه این گردنبند را دختر محمد(ص)؛ یعنی سرور دختران آدم به تو بخشیده است؟!
عمار یاسر برخاست و عرض کرد: ای رسول خدا! آیا به من اجازه می فرمایید که این گردنبند را خریداری نمایم؟ حضرت فرمود: آری! اگر مردم جهان همگی با تو در خرید آن شرکت نمایند، خدای متعال آنان را به آتش عذاب نخواهد کرد.
عمار از مرد بی نوا پرسید: گردنبند را چند می فروشی؟ گفت: به وعده ای گوشت و نان که سیرم کند و بُرد یمانی که خود را با آن پوشانده و در آن برای اطاعت امر حق نماز گزارم و پولی که مرا به خانواده ام برساند.
عمار سهمیه و غنیمت خویش را که پیامبر(ص) به وی از جنگ خیبر بخشیده بود، فروخته بود و از آن چیزی باقی نمانده بود. در عین حال به مرد گفت: به تو بیست دینار و دویست درهم نقرة هجری[31] و بُرد یمانی و مرکب خویش که تو را به خانواده ات برساند و یک وعده غذا از نان گندم و مقداری گوشت که سیرت کند، در مقابل گردنبند خواهم داد. مرد عرب گفت: تو عجب مرد سخاوتمندی هستی! عمار با وی رفت و آنچه را به عهده گرفته بود، به او پرداخت. اعرابی نزد رسول اکرم(ص) آمد. پیامبر (ص) پرسید: آیا سیر و پوشانده شدی؟ پاسخ داد: آری، بی نیاز شدم. حضرت فرمود: پس فاطمه را دعا کن. اعرابی دست به دعا برداشته، گفت: پروردگارا! تو خدایی هستی که ساخته و پرداختۀ ما نیستی و غیر تو معبودی نیست که او را بپرستیم و تو ای پروردگار! از هر سو رازق مایی. خداوندا! به فاطمه (ع) آنچه را که هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده، عطا فرما.
آنگاه پیامبر(ص) فضائلی برای فاطمة زهرا بیان فرمودند. عمار گردنبند را گرفت و آن را به مُشک معطر نمود و در بُرد یمانی پوشاند و به دست غلام خود - که نامش «سهم» بود و از سهم غنیمت خویش خریداری کرده بود - سپرد و به او گفت: این گردنبند را بگیر و آن را به رسول خدا(ص) بده و تو پس از انجام این کار از آنِ رسول خدا(ص) خواهی بود. غلام گردنبند را گرفت و آن را نزد پیامبر(ص) برد و حضرت را از گفتار عمار با خبر ساخت. حضرت فرمود: نزد فاطمه برو و گردنبند را به وی بده و تو خود نیز متعلق به فاطمه خواهی بود.
غلام گردنبند را نزد حضرت فاطمه برد و ایشان را از فرمودۀ رسول خدا(ص) آگاه نمود. آن بانوی دو جهان، گردنبند را گرفت و غلام را آزاد فرمود. غلام خندید! حضرت فاطمه پرسید: علت خندۀ تو چیست؟ پاسخ داد: عظمت برکت این گردنبند مرا به خنده انداخت؛ زیرا گرسنه ای را سیر کرد، برهنه ای را پوشاند، فقیری را بی نیاز کرد، بنده ای را آزاد نمود و سرانجام به صاحبش برگشت![32]
مرد گرسنه ای در مسجد مدینه برخاست و گفت: ای مسلمانان! از گرسنگی به تنگ آمده ام. مرا میهمان کنید. پیامبر اسلام(ص) فرمود: چه کسی این مرد را امشب میهمان می کند؟ حضرت علی(ع) فرمود: من، یا رسول الله! اما وقتی همراه میهمان وارد منزل شد و از فاطمة زهرا پرسید: آیا غذایی در منزل داریم؟ میهمان گرسنه ای آورده ام. حضرت زهرا ایثارگرانه فرمود: «مَا عِنْدَنَا إِلَّا قُوتُ الصِّبْیةِ لَکنَّا نُؤْثِرُ ضَیفَنَا؛[33] در خانة ما غذایی نیست، مگر به اندازة خوراک دختربچه؛ اما [امشب] ایثار می کنیم و [گرسنگی را تحمل کرده، همین مقدار غذا را] به میهمان می بخشیم.»
عرب تازه مسلمانی در مسجد مدینه از مردم کمک خواست. پیامبر(ص) به اصحاب خود نگریست. سلمان فارسی برخاست تا نیاز آن بیچاره را برطرف سازد. هر جا رفت، با دست خالی برگشت. با ناامیدی به طرف مسجد می آمد که چشمش به منزل حضرت زهرا افتاد. با خود گفت: حضرت فاطمه(ع) سرچشمة نیکوکاری است. در خانة حضرت را کوبید و داستان عرب مستمند را شرح داد. حضرت زهرا فرمود: «یا سَلْمَانُ وَ الَّذِی بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ نَبِیاً إِنَّ لَنَا ثلَاثاً ما طَعِمْنَا وَ إِنَّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَینَ قَدْ اضْطَرَبَا عَلَیَّ مِنْ شِدَّةِ الْجُوعِ ثُمَّ رَقَدَا کأَنَّهُمَا فَرْخَانِ مَنْتُوفَانِ وَ لَکنْ لَا أَرُدُّ الْخَیرَ إِذَا نَزَلَ الْخَیرُ بِبَابِی؛[34] ای سلمان! سوگند به خداوندی که حضرت محمد(ص) را به پیامبری برگزید، سه روز است که غذا نخورده ایم و فرزندانم حسن و حسین از شدت گرسنگی بی قراری می کردند و خسته و مانده به خواب رفته اند؛ اما من، نیکی و نیکوکاری را که در خانۀ مرا کوبیده است، ردّ نمی کنم.»
آنگاه پیراهن خود را به سلمان داد تا در مغازة شمعون یهودی گرو گذاشته، مقداری خرما و جو قرض بگیرد. سلمان فارسی می گوید: پس از دریافت جو و خرما به طرف منزل حضرت فاطمه آمدم و عرض کردم: ای دختر رسول خدا (ص)! مقداری از این غذاها را برای فرزندان گرسنه ات بردار؛ ولی حضرت پاسخ داد: «یا سَلْمَانُ هَذَا شَی ءٌ أَمْضَینَاهُ لِلَّهِ عَزَّ وَجَلَّ لَسْنَا نَأْخُذُ مِنْهُ شَیئاً؛ ای سلمان! این کار را فقط برای خدای بزرگ انجام دادیم و هرگز از آن چیزی بر نمی داریم.»
رسول خدا(ص) در شب عروسی حضرت فاطمه پیراهن نویی برای او تهیه فرمود. ایشان پیراهن وصله داری نیز داشت. سائلی بر در خانه حاضر شد و گفت: من از خاندان نبوت پیراهن کهنه ای می خواهم. حضرت خواست پیراهن وصله دار خود را به او دهد. به یاد این آیه افتاد که خداوند متعال می فرماید: [لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حتَّی تنْفِقُوا ممَّا تُحِبُّونَ][35]؛ «به نیکی و مقام ابرار نمی رسید، مگر هنگامی که بهترین چیزهای خود را در راه خدا انفاق کنید.» بنابراین، پیراهن نو خود را به او داد.
هنگام زفاف فرا رسید. جبرائیل نازل شد و عرض کرد: ای محمد! همانا خداوند به تو سلام می رساند و به من دستور داده بر فاطمه سلام برسانم و با من هدیه ای از لباسهای بهشتی از سندس سبز فرستاده است. می خواهم به او بدهم.
هنگامی که رسول خدا(ص) سلام خداوند را به حضرت زهرا(ع) ابلاغ فرمود و پیراهنی که جبرائیل آورده بود، بر او پوشانید، عبای خود را نیز بر او پیچید. جبرئیل او را با بالهای خود در برگرفت تا اینکه نو بودن آن پیراهن چشمان را خیره نکند.
هنگامی که حضرت زهرا بین زنان کافر نشست که هر یک از آنان شمعی به همراه خود داشت و همراه حضرت چراغی بود، در آن زمان جبرئیل خود را به یک سو زد و عبا را برداشت. انواری از لباس تابید که مشرق و مغرب را روشن کرد. با تابش نور بر دیدگان زنان کافر، کفر از دلهای آنان برطرف شد و شهادتین بر زبان جاری کردند.[36]
پی نوشت ها
[1] بحار الانوار، محمدباقر مجلسی، مؤسسه الوفاء، بیروت، چاپ دوم، 1403ق، ج 53، ص 180؛ الغیبة، شیخ طوسی، مؤسسه معارف اسلامی، قم، چاپ اول، 1411ق، ص 106؛ الاحتجاج، احمد طبرسی، نشر مرتضی، مشهد مقدس، اول، 1403ق، ج 2، ص 466.
[2] وقایع الایام، ملا علی آقا خیابانی واعظ تبریزی، کتابفروشی اسلامیه، تهران، چاپ اول، 1354ش، ج صیام، ص 295؛ فرهنگ سخنان فاطمه زهرا، محمد دشتی، انتشارات مشهور، قم، چاپ اول، 1380ش، ص 198، ح164.
[3] شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید معتزلی، کتابخانه آیت الله مرعشی، قم، چاپ اول، 1404ق، ج 10، ص 22.
[4] کنز العمال، محمد متقی هندی، مؤسسه الرسالة، بیروت، چاپ اول، ج 1، ص 582.
[5] بقره / 121.
[6] ص/ 29.
[7] الارشاد، حسن دیلمی، شریف رضی، قم، چاپ اول، 1412ق، ج 1، ص 78؛ مجموعه ورام، ورام بن ابی فراس، مکتبة الفقیه، قم، بی تا، ج 2، ص 236.
[8] بحار الانوار، ج 79، ص 27.
[9] نساء/ 48.
[10] همان/ 110.
[11] زمر/ 53.
[12] آل عمران/ 135.
[13] [إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِک یبَدِّلُ اللَّهُ سیئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیماً] فرقان/ 70.
[14] هود / 114.
[15] بحار الانوار، ج 79، ص 220.
[16] مجموعۀ ورّام، ج 2، ص 236.
[17] کشکول شیخ بهائی، نشر اعلمی، بی جا، بی تا، ج 1، ص230.
[18] مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، حدیث کساء.
[19] بحار الانوار، ج 74، ص 73، ح 59.
[20] تفسیر صافی، فیض کاشانی، مکتبة الصدر، تهران، چاپ دوم، 1415ق، ج 3، ص 451.
[21] نور/ 63.
[22] بحار الانوار، ج 3، ص 32؛ مناقب آل ابی طالب(ع)، ابن شهر آشوب مازندرانی، انتشارات حیدریه، نجف اشرف، 1376ش، ج 3، ص 320.
[23] مناقب، ج 4، ص 344.
[24] بحار الانوار، ج 43، ص 99.
[25] مناقب، ج 1، ص 142.
[26] بحار الانوار، ج 22، ص 50؛ امالی، شیخ صدوق، نشر کتابچی، تهران، 1376ش، ج 6، ص 6.
[27] بحار الانوار، ج 22، ص 484؛ عوالم العلوم، علامه بحرانی، مؤسسه امام مهدی(عج)، قم، 1382 ش، ج 11، ص 399.
[28] الجامع الصحیح، بخاری، دارالکتب العربی، بیروت، 1403ق، ج 5، ص 15.
[29] احقاق الحق، شوشتری، مطبعة السعادة، مصر، 1326 ق، ج10، ص 427.
[30] بحار الانوار، ج 22، ص 508.
[31] هجر؛ ناحیه ای در جنوب خلیج فارس، در سواحل عربستان است که در آنجا سکه ضرب می کردند.
[32] بحار الانوار، ج 43، ص 56، ح 50؛ بشارة المصطفی، ابی جعفر محمد طبرسی، مؤسسه انتشارات، قم، 1420ق، ص217، ح 44.
[33] بحار الانوار، ج 36، ص 59.
[34] بحار الانوار، ج 43، ص 73؛ عوالم العلوم، ج 11، ص168؛ احقاق الحق، ج 10، ص 321.
[35] آل عمران/ 92.
[36] عوالم العلوم، ج 11، صص 230 - 23.