0

میلاد حضرت مهدی موعود مولود (عجل الله فرجه) در ادبیات اهل سنّت (۲)

 
nazaninfatemeh
nazaninfatemeh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1389 
تعداد پست ها : 81124
محل سکونت : تهران

میلاد حضرت مهدی موعود مولود (عجل الله فرجه) در ادبیات اهل سنّت (۲)
چهارشنبه 13 فروردین 1399  6:52 PM

میلاد حضرت مهدی موعود مولود (عجل الله فرجه) در ادبیات اهل سنّت (۲)

جعفر خوشنویس

فصلنامه انتظار-شماره۷

اشاره
عتقاد به امام مهدی(عج) وتولد آن حضرت در سحرگاه نیمه ی شعبان سال ۲۵۵ ه- مختص طایفه وگروه خاصی از مسلمانان نیست. بنابراین، در این نوشتار با بیان وبررسی ادبیات پیروان مکتب خلفا به این حقیقت اشاره شده است.
۱۲- استاد سید ابراهیم ستوده
وی، از سادات صحیح النسب باینچوب است که در سال ۱۳۰۹ شمسی در شهر سنندج چشم به دنیا گشود.
او کرد زبان شافعی مذهب بود.
او، صاحب آثاری مانند نوبهار، گلبانگ، تندر، طوفان است. همگی این ها، شامل بهترین اشعار فارسی در قصائد وغزلیّات، رباعیّات وقطعات زیبا ودل انگیزی است که سروده اند.
او، در ردیف مهم ترین سرایندگان معاصر قرار داشته است.
وی، از علاقه مندان به نظام مقدّس جمهوری اسلامی بود ومسؤو لیت انجمن شعر وادب وزارت ارشاد را تا پایان حیات خود عهده دار بود.
ما، در این جا، یکی از اشعارش را که در مدح اجداد طاهرینش سرود، می آوریم. براستی او، از افتخارات بزرگ خطه ی ادیب پرور کردستان، بلکه ایران اسلامی است. سیره وسلوک پسندیده وی، باید الگو وسرمشق همه ی علاقه مندان وادبای منطقه وایران اسلامی قرار گیرد.
وی، در فروردین ماه سال ۱۳۷۹ در پی یک بیماری نسبتاً طولانی، به رحمت ایزدی پیوست وپیکر پاک وی، در روستای باینچوب، د رجوار مرقد مطهر بابا شیخ احمد باینچوب، از نوادگان حضرت رضا(ع) واز اجداد پاک وی، به خاک سپرده شد.
اینک متن قصیده وی به زبان کردی:
۱- جیلوهی جه لای نور عیرفان وسه فا ئایه نه ی بالانه مای مصطفی
۲- هه شته مین نیهال جوباری به هه شت په ی ته شریف تو به هه شت بی به هه شت
۳- سولتان ئیقلیم زوهد وقه ناعه ت زیب ئه فزای ئه وره نگ وه رع ومه ناعه ت
۴- دیباچه ی کیتاب ته سلیم وره زا مانای ره ضای محض رازی به قه زا
۵ . روله ی عیلم وحیلم حه وسه له وتاقه ت بابوی ته قوا ودین پاکی وسه داقه ت
۶. ئاگاجه عولووم سیرری وزاهیری قیبله ی پیر ومیر نه قشی وقادری
۷- توربه تت وینه ی گولاو جه بوی گول بوی احمد مه دونه دماخ دل
۸ . مه ولانا خالید کورد شاره زور گلکوش جه ره حمه ت باری بو پر نوور
۹- جه رووی ئاگاهی ورای باخه به ری یاسه ش فه رماوان به ئینشای ده ری:
۱۰. «حاجی په ی ره وزهیره زاته شریف به ر ئی بالاته رهن جه حج ئه کبه ر»
۱۱. یائیمام رضاشاه خوه راسان قه سه مت مه دو به ذاتی سوبحان
۱۲. به مه لائیکه ی«اَعلی عِلیّین» به مانای که لام «رَبّ العالَمین»
۱۳- به شای انبیا «خَت مُ المُر سَلین» ساحیب ته شریف کاف، هاوسین
۱۴- به عیلم وته قوای شاه (لافَتی) شایسته ی نزول سوره ی (هَل آتی)
۱۵- به پاکی زهرا بِض عَه البَتُول وه شه ویس خاس(صِدّیقه ورسول)
۱۶- به سه خا وسه فای (مجتبی حسن) نوور دودیده ی شیر بوت شکهن
۱۷- به گیان بازی شای شه هیدان حسین هه ساره ی ره خشای «بَی نُ النَیٍّری ن»
۱۸- به زین العِباد ته وسیفش به حه ق که س نمه تاوو حهه تتا فه رزده ق
۱۹- به شکافه نده ی زه رری شه مس عیلم ئیمام باقر دورر ده ریای حیلم
۲۰- به ئوستای دانای عیلم ره ببانی جعفر صادق حیدر سانی
۲۱- به ئه وکه س حیلمش مه شهوورهن نه عام موسیبن جعفر شای والا مه قام
۲۲- به ویت که نوورت مه دره خشو چون توور مه کوور وخه ففاش نه وینان ئه و نوور
۲۳- به ته قوای تقی وبه پاکی علی(ع) موراد ومورشد موتته قی ووه لی
۲۴- به شای عسکری حسن به ل ئه حسهن ئایه نه ی ئه نوار(ذات ذوالمِنَن)
۲۵- به عه دل مهدی ئیمام مه وعوود (عَجَل اللّهُ عَه دَهُ المَس عود)
۲۶- گاگا ستوده ی بی نه وا یاد که ر خاترش وه عیشق ئازیزان شاد که ر
۲۷- کیمیای لوتفت دریغ مه که رلیش با روو سیاهی یاران نه یو پیش
۲۸- دلش به خوه رشید میهرت ره وشهن بو بایر ته بعش گول وگولشهن بو
واینک ترجمه ی این قصیده ی زیبا، به زبان فارسی بیت به بیت:
۱- ای جلوه ی نور عرفان وصفای دل آینه ی تمام نمای اوصاف وخصیصه های مصطفی(ص)
۲- هشتمین شجره ی رسته در جویبار بهشت
۳- ای که سلطان مملکت زهد وفنا هستی زینت بخش اورنگ واریکه ی ورع ومناعت طبعی
۴- ای دیباچه ی کتاب تسلیم ورضا(ی حق) ای معنا وتفسیر رضای محض (در برابر فضا وقدر الهی) ای رضا به قضای الهی
۵- ای فرزند علم وحلم (وشکیبایی) ای مظهر تقوا ودین وپاکی وصداقت
۶- ای آگاه به (اسرار) علوم ظاهری وباطنی ای قبله ی رهبران وپیروان دو طریقه (تصوّف عرفان؛ نقشبندیّه وقادریّه)
۷- تربت مطهر تو، بوی گلاب می دهد وبوی عطر رسول خدا(ص) از آن به مشام دل می رسد
۸- مولانا خالد شهرزوری (عارف وشاعر نامدار کُرد از رهبران طریقه ی نقشبندیه) - که بارگاهش پر از نور رحمت الهی باد –
۹- از روی (بصیرت) وآگاهی وبا خبری (از جایگاه ومنزلت الهی ومعنوی تو) در انشای شعر به زبان فارسی فرمودند:
۱۰- «ای حاجی! روضه ی حضرت رضا تشریف ببر (زیارت) وتشرّف به بارگاه او، از صد حج اکبر بالاتر است . برگردد حاجیا! به سوی مشهدش روان».
۱۱- ای امام رضا شاه خراسان! قَسَمَت می دهم به ذات سبحان
۱۲- به ملائک (مقام گرفته در) اعلی علیین به معنای کلام رب العالمین
۱۳- به شاه انبیا، ختم المرسلین که صاحب مقام وشرف، کاف،ها وسین است
۱۴- به علم وتقوای شاه لا فتی (علی (ع» (کسی که) شایسته ی نزول سوره هل اتی (بود)
۱۵- به پاکی زهرا(س) بضعه البتول عزیز خاصّ ، صدیقه ی رسول
۱۶- به سخاوت وصفای امام حسن مجتبی(ع)
۱۷- به جانبازی شاه شهیدان امام حسین(ع) ستاره ی درخشان بین النیرین (بین دو ستاره درخشان علی(ع) وفاطمه(ع))
۱۸- به زین العابدین که کسی از عهده ی توصیفش، به حق، بر نیاید حتّی فرزدق (شاعر معروف وتوان مند عرب).که شعر بلندش در وصف آن حضرت، معروف است).
۱۹- به شکافنده ی ذرات خورشید علم امام باقر درّ دریای حلم (شکیبایی)
۲۰- به استاد دانای علوم ربانی جعفر صادق، حیدر ثانی
۲۱- به آن کسی که حلمش مشهور عام است موسی بن جعفر شاه والامقام
۲۲- به خودت که نورت می درخشد چون کوه طور مگر کوران وخفاشان نبینند آن نور
۲۳- به تقوای تقی وبه پاکی علی النقی(ع)
۲۴- به شاه عسکری، حسن، آیینه ی انوار ذات ذوالمنن
۲۵- به عدالت مهدی امام موعود عَجَلُ اللّه عَهَدهُ المَسعود
۲۶- گاه گاهی، ستوده (نام شاعر) بی نوا را یاد کن خاطرش به عشق عزیزان، شاد کن
۲۷- کیمیای لطفت را از وی دریغ مکن تا رو سیاه و(شرمنده) یاران نشود
۲۸- دلش را به خورشید مِه رت روشن کن و(زمین) بایر طبعش را گُل وگُلشن کن.
۱۳- عبدالمؤمن ش بلنجی شافعی
سیّد عبدالمؤمن شبلنجی شافعی، از علمای معروف مصر، در اوایل قرن چهاردهم هجری می زیسته است. او، کتابی به نام «نور الابصار فی مناقب آل بیت النبی المختار» نوشته است. وی، از جمله دانشمندان اهل سنّتی است که در سیاق ذکر امامان دوازده گانه، اشاره به حضرت مهدی، (عجل الله فرجه الشریف)، دارد:
«فصل فی ذکر مناقب محمّدبن الحسن الخالص بن علی الهادی بن محمّد الجواد بن علی الرضا بن موسی الکاظم بن جعفر الصادق بن محمّد الباقر بن علی زین العابدین بن الحسین بن علی بن ابی طالب، رضی الله عنهم.
اُمّه اُم ولد یقال لها: «نرجس» وقیل: «صقیل» وقیل: «سوسن»: وکنیته، ابوالقاسم. ولَقَّبهُ الامامیه «بالحجّه» و«المهدی» و«الخلف الصالح» و«القائم» و«المنتظر» و«صاحب الزمان»، واشهرها «المهدی».
با این طریق، شبلنجی اثبات می کند که حضرت مهدی، متولّد شده است؛ زیرا، فرزند امام حسن عسکری است، نه کسی دیگر.
بر این مطلب، مخصوصاً با سخنی که پس از این چند سطر نوشته است، تأکید می شود:
«صفته، رضی الله عنه: شابٌ مربوعُ القامه حسنُ الوجه والشعر، یسیل شعره علی منکبیه، اقنی الانف، اجلی الجبهه، بوّابُه محمّد بن عثمان، معاصره المعتمد. کذا فی الفصول المهمه. وهو آخر الائمه الاثنا عشر علی ما ذهب الیه الامامیه.
قیل: «انه غاب فی السرداب والحرس علیه...» .
... وفی تاریخ ابن الوردی: «وُلد محمد بن الحسن الخالص سنه خمس وخمسین ومائتین...». وقال الشیخ ابوعبدالله محمّدبن یوسف بن محمّد الکنجی فی کتابه البیان فی اخبار صاحب الزمان: «من الادله علی کونه حیّاً باقیاً بعد غیبته والی الان، وانّه لا امتناع فی بقائه، بقاء عیسی بن مریم والخضر واًلیاس من اولیاء الله تعالی وبقاء الاعور الدجال وابلیس یعنی من اعداء الله تعالی، وهؤلاء قد ثبت بقاؤهم بالکتاب والسنه وعیسی بن مریم، فالدلیل علی بقائه، قوله تعالی (وان من اهل الکتاب الاّ لیؤمنن به قبل موته) ولم یؤمن به منذ نزول هذه الایه الی یومنا هذا احد فلابد ان یکون فی آخر الزمان».۹
۱۴. ابن حجر هیتمی مکّی شافعی
احمد بن حجر هیتمی مکّی سعدی انصاری شافعی، از علمای بزرگ اهل سنّت است. وی، فردی متبحّر در روایات واحادیث است واز نویسندگان مدارک ومنابع حدیثی مانند مجمع الزوائد است. این دانشمند، با این که کتابی به نام «الصواعق المحرقه» در ردّ شیعه، در مورد خلفای سه گانه نوشته است، ولی در همین کتاب، به تفصیل، درباره ی شخصیّت وزندگانی امامان دوازده گانه مطالبی نوشته است.
در خاتمه ی ذکر امامان نوشته است:
ابوالقاسم محمّد الحجه، وعمرُهُ عنده وفاه ابیه خمس سنین، لکن آتاه الله فیها الحکمه ویسمی القائم المنتظر.۱۰
۱۵. قندوزی حنفی
ایشان، در کتاب نفیسش «ینابیع الموده»، قصیده ای را درباره ی ائمه علیهم السلام می آورد وآن را قبول می کند.
البته قبلاً حدیث مفصل ومهمی در زمینه امامان معصوم از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نقل که آن را در ابتدا میآوریم وسپس قصیده مذکور را یادآور می شویم:
واخرج الحموینی ایضاً فی فرائده عن مجاهد عن ابن عباس قال: اقدم یهودی یقال له نعثل فقال: «یا محمّد اسألک اشیاء تلجلج فی صدری منذ حین، فان اجبتنی عنها اسلمتُ علی یدیک.» قال (صلّی اللّهُ علیه وآله وسلّم) : «سل یا ابا عماره»... فقال: «فأخبرنی عن وصیّک من هو؟ فما من نبی الاّ وله وصی، وان نبینا موسی بن عمران اوصی الی یوشع بن نون. »
فقال: «اًنّ وصیی علی بن ابی طالب، وبعده سبطای الحسن والحسین تتلوه تسعه ائمه من صلب الحسین».
قال: «یا محمّد فسمهم لی». قال: اذا مضی الحسین فابنه علی، فاذا مضی علی فابنه محمّد، فاذا مضی محمّد فابنه جعفر، فاذا مضی جعفر فابنه موسی، فاذا مضی موسی فابنه علی، فاذا مضی علی فابنه محمّد، فاذا مضی محمد فابنه علی، فاذا مضی علی فابنه الحسن، فاذا مضی الحسن فابنه الحجه محمّد المهدی، فهؤلاء اثنا عشر».
قال: «اخبرنی عن کیفیه موتِ علی والحسن والحسین؟»
قال (علیه السلام): «یقتل علی بضربه علی قرنه. والحسن یقتل بالسم. والحسین یذبح.» قال: «فأین مکانهم؟».
قال (علیه السلام): «فی الجنه فی درجتی.».
قال: «اشهد ان لا اًله اًلاّ الله، وانّک رسول الله واشهد انهم الا وصیأ بعدک. ولقد وجدت فی کتب الا نبیاء المتقدمه وفیما عهد اًلینا موسی بن عمران (علیه السلام): اًنّه اذا کان آخر الزمان یخرج نبی یقال له احمد ومحمّد، وهو خاتم الا نبیاء نبی بعد. فیکون اوصیاوِه بعد اثنا عشر. اولهم، ابنُ عمهِ وختنه، والثانی والثالث، کانا اخوین من ولده، وتقتل امه النبی الا وّل بالسیف والثانی بالسم والثالث مع جماعه من اهل بیته بالسیف وبالعطش فی موضع الغربه. فهو کولد الغنم یذبح ویصبر علی القتل، لرفع درجاته ودرجات اهل بیته وذریته. ولاًخراج محبیه واتباعه من النار وتسعه اوصیاء منهم من اولاد الثالث. فهؤلاء الاثنا عشر عدد الا سباط».
قال (صلّی اللّهُ علیه وآله وسلّم)، «اتعرف الا سباط؟». قال: «نعم. اًنّهم کانوا اثنا عشر: اوّلهم لاوی بن برخیا، وهو الذی غاب عن بنی اسرائیل غیبه ثم عاد، فاظهر اللّه به شریعته بعد اندراسها وقاتل قرسطیا الملک».
قال (صلّی اللّهُ علیه وآله وسلّم) «کائن فی اُمتی ما کان فی بنی اسرائیل حذو النعل بالنعل والقذّه بالقذّه. واًنّ الثانی عشر من ولدی یغیب حتی لایری، ویأتی علی اُمتّی نمن لایبقی من الاًسلام اًلاّ اسمُهُ، ولایبقی من القرآن اًلاّ رسمه، فحینئذٍ یأذن اللّه تبارک وتعالی له بالخروج فیظهر اللّه الاِسلام به ویجدّده. طوبی لمن احبّهم وتبعهم، والویل لمن ابغضهم وخالفهم! وطوبی لمن تمسّک بهداهم!».
فأنشأ نعثل شعراً:

صلّی الاًله ذو العلی علیک یا خیر البشر * * * انت النبی المصطفی والهاشمی المفتخر
بکم هدانا ربّنا وفیک نرجوا ما امر * * * ومعشر سمیتهم ائمه اثنا عشر
حباهُم ربّ العلی ثم اصطفاهم من کدر * * * قد فاز من والا هُم وخاب من عادی الزهر
آخر هم یسقی الظما وهو الاًمام المنتظر * * * عترتک الا خیار لی والتابعین ما امر
من کان عنهم معرضاً * * * فسوف تصلاه سقر۱۱

نکته ی قابل تامّل این که درباره ی حضرت مهدی(عج) لفظ: یظهر به کار رفته است نه یولد واین، به روشنی نشان می دهد که ایشان هم معتقدند، حضرت به دنیا آورده والان غایب است.
ولادت حضرت مهدی در ادبیات نثری اهل سنّت
گرچه در این نوشتار، توجّه ما به ادبیات شعری اهل سنّت است، ولی برای تکمیل مطلب، به پاره ای از گفته های آنان در این زمینه، اشاره می کنیم:
۱. علامه یافعی
در تاریخ یافعی آمده است:
محمّد بن الحسن العسکری ابوالقاسم الذی یلقّبه الاًمامیّه «بالحجه» و«القائم» و«المهدی» و«المنتظر» و«صاحب الزمان». وهو عندهم خاتم عشر اًماماً...
ایشان هم معتقد است که حضرت مهدی (عج) متولد شده وغایب است.
۲. حافظ حسینی کربلائی تبریزی متوفا (۹۹۴ هجری قمری)
ایشان از اهل سنّت است. او، چنین می نویسد:
ذکر الاًمام الهمام صاحب الصمصام، شمس الظلام، وبدر التمام، وربیع الایام، ونظره الا نام وفلّاق الهام، السیف المضیی، محمّد بن الحسن بن علی (الهادی) بن محمّد بن موسی (الکاظم)، المهدیّ الهادی.
وسپس می نویسد:
وی، امام دوازدهم از ائمه اثنی عشر است. کنیت او، ابوالقاسم است. لقبش «حجه الله» و«قائم» و«مهدی» و«منتظر» و«خلف صالح» و«صاحب الزمان» و«صاحب الا مر» است.
نکته ی مطلوب در این سخن، این است که درباره ی حضرت مهدی، چنین نگاشت: «و نظره الا نام»؛ یعنی، شخصیّتی که مردم منتظر اویند.
واژه ی انتظار در ادبیات اهل سنّت
واژه ی «انتظار»، همان طور که در فرهنگ شیعی، یک واژه ی اساسی ومهم است، در فرهنگ وادبیات اهل سنّت نیز، مطرح شده است. در زیر، به مواردی اشاره می شود.
۱. شمس الدین ذهبی در «سیر اعلام النبلا»
ایشان، از علمای اهل سنّت ودارای تالیفات بسیاری مانند «سیر اعلام النبلا»(۲۴ جلد)، «تاریخ اسلامی» (در حدود ۲۰۰ جلد)، «میزان الاعتدال» (۴ جلد) و... است.
او، نسبت به فضائل، حساسیّت وموضع گیری صنفی دارد، با این حال در سیر ااعلام النبلا، تحت نام «المنتظر»، چنین می نویسد:
الشریف، ابوالقاسم، محمّد بن الحسن العسکری بن علی الهادی بن محمّد الجواد بن علی الرضا بن موسی الکاظم بن جعفر بن محمّد الباقر بن زین العابدین علی بن الحسین الشهید بن الاًمام علی بن ابی طالب العلوی الحسینی
از ذکر نسب حضرت، متوجه می شویم که ایشان نیز معتقد به ولادت حضرت بقیه الله است.
دو نکته ی دیگر در سخن این دانشمند معروف از اهل سنّت، نمایان است:
۱. ایشان، کنیه ی حضرت را طبق حدیث رسول اکرم(ص) که فرمود: «و کنیته کنیتی» ، «ابوالقاسم» دانسته است.
۲. در آخر سخنش، آن حضرت را «علوی حسینی» توصیف کرده است، در حالی که برخی از اهل سنّت، او را «عباسی» یا «حسنی می دانند.
۲. قاضی شوگانی
او، مؤلّف کتاب معروف «فتح القدیر» و«نیل اوطار» است. وی، کتابی به نام «التوضیح فی تواتر ما جأ فی المهدی المنتظر والرجال والمسیح» نوشته است.
۳. سیّد محمّد صدیق حسن قنوچی بخاری
ایشان، از علمای بزرگ اهل سنّت است. او، در کتابش به نام الاًذاعه لما کان وما یکون بین یدی الساعه صفحه ی ۳۹۰ – ۴۲۵ از چاپ مصر، چنین می نویسد:
لاشک فی انّ المهدی یخرج فی آخر الزمان من غیر تعیین شهر وعامٍ لما تواتر من الاخبار فی الباب واتفّق علیه جمهور الامّه سلفاً عن خلفٍ الاّ من لایعتد بخلافه.
بی تردید، مهدی، طبق روایات متواتر، در آخر الزمان، بدون تعین ماه یا سال، ظهور می کند؛ واین موضوع، مورد توافق همه ی امت اسلامی، از خلف وسلف است.
وی، سپس می افزاید:
فلا معنی للریب فی امر ذالک الفاطمی الموعود المنتظر المدلول علیه بالا دله بل اًنکار ذالک جراه عظیمه فی مقابله النصوص المستفیضه المشهور. البالغه اًلی حدّ التواتر...
تردید درباره ی فاطمی موعود ومنتظر که دلائل بر ظهورش، زیاد است، بی معنا است، بلکه انکار آن، گستاخی بزرگ است در برابر نصوص مشهور وفراوانی که تا حد تواتر رسیده است. ۱۲
در خاتمه، توجه خوانندگان گرامی را به کلامی جامع از یکی از اندیشمندان وعلمای معاصر اهل سنّت، درباره ی حضرت بقیه الله (عجل الله فرجه الشریف)، جلب می کنم.
سخن او، بسیاری از نکات مهم را در این زمینه، در بردارد وبه بسیاری از سؤالات، پاسخ محکم وخوبی می دهد.
این عالم بزرگ، اقای دکتر مصطفی رافعی است که کتاب ارزش مندی درباره ی مسائل معاصر مسلمانان تألیف کرده است.
او، به مسئله ی مهم حضرت بقیه الله نیز اشاره کرده، ومطالب مهمی در این باره نوشته است.
ما، متن سخنان او را می آوریم وپس از آن، به ترجمه ی آن می پردازیم:
ولد الاًمام المهدی فی سامرا عام (۲۵۵ ه-) – وکان یوم الجمعه – وفی لیله النصف من شعبان وذالک اثر عهد المعتز العباسی المعروف بأنّه کان شدید القسوه علی الاًمام العسکری، وحریصاً علی القضأ علیه قبل ان ینجب آخر قاده امّه الاًسلام وخاتم اوصیأ نبی الاًسلام المهدی المنتظر. ویشأ القدر انّ یطاح بالمعتز العبّاسی ویبایع بالخلافه لمحمد المهتدی وتتم ولاده الاِمام القائد بشکل هادی.
ولیس ادل علی ابتهاج الاِمام العسکری بولیده القائم المنتظر، ولما یؤمّل فیه من خیر عمیم للاِسلام والمسلمین، من انّه امر ان یتصدق – شکراً للّه علی ما انعم – بعشره آلاف رطل من الخبز ومثلها من اللحم، وان یعق عنه ثلاثمئه راس من الغنم.
وقبل ان اعرض لفکره المهدی فی ضو الکتاب والسنّه والعقل والحکمه، اودّ ان اشیر اًلی انّ القائلین بظهور المهتدی – وانّه الان علی قید الحیاه – لیسوا الشیعه الاًمامیه وحدهم، بل اًنّ کثیراً من علمأ السنّه وافقوهم فی اعتقادهم هذا...۱۳
امام مهدی (علیه السلام) در سامرا، به سال ۲۵۵ قمری، روز جمعه، در شب نیمه شعبان در عهد ودوران معتز عباسی که معروف به سختگیری شدید بر امام حسن عسکری بود وبسیار اصرار داشت که آن حضرت را قبل از این که فرزند او بشود وآخرین امام ورهبر از رهبران وائمه امّت اسلامی وخاتم اوصیأ نبیّ اسلام، یعنی مهدی منتظر، به دنیا آید، جای او را بگیرد، متولد شد. مشیّت خدا، چنین خواست که معتز، بر اثر یک کودتا، از بین برود وبا محمّد مهتدی عباسی بیعت شود وولادت آن امام ورهبر، به طور آرام صورت گیرد.
هیچ دلیلی بر خشنودی وخوش حالی امام حسن عسکری به مناسبت ولادت فرزندش، به خاطر خیر وبرکت فراوانی که برای اسلام ومسلمانان از این حادثه انتظار می رود، قوی تر وروشن تر از این نیست که حضرت، دستور داد از باب سپاسگزاری وتشکر از پروردگار، ده هزار رطل نان وهمان اندازه گوشت، صدقه بدهند.
قبل از این که مسئله ی حضرت مهدی را در پرتو قرآن وسنّت وعقل وحکمت مطرح کنم، دوست دارم به این حقیقت اشاره کنم که کسانی که به ظهور حضرت مهدی واین که در قید حیات است، معتقدند، تنها، شیعه ی امامیّه نیستند، بلکه بسیاری از علمای اهل سنّت، بر این عقیده، با آنان همخوانی دارند.
سپس آقای دکتر رافعی، پس از این که نام هفت نفر از علمای اهل سنّت که اقرار به ولادت حضرت مهدی، دارند، نام می برد، می گوید:
«وکثیرٌ غیرُهم من علمأ السنه الا جلا الّذین ذاع صیتهم ویذکرون بکلّ اًعجاب وتقدیر.
هؤلاء وکثیر غیرهم ممّن بن الحسن العسکری وانّه حی... ولایجدون فی مقولتهم هذه ما یناهض العقل، وبخاصه اًذا اعتبرت حیاه المهدی من الامور الخارقه للعاده کالّتی اجراها الله معجزه لبعض انبیائه او کرامه لبعض اولیائه، وذالک کحیاه المسیح والخضر من الا تقیأ واًبلیس والدّجال من الا شقیأ.۱۴
... وبسیاری دیگر از علمای جلیل اهل سنّت که معروفند وبا نیکی وعظمت، از آنان نامبرده می شود.
اینان وبسیاری دیگر از کسانی که مجال محدود، اجازه نمی دهد نام همه ی آنان را بیاوریم، همان را می گویند که امامیّه می گویند؛ یعنی، امام مهدی، همان محمّد بن الحسن عسکری است وزنده می باشد.
آنان، در این سخن، هیچ گونه مخالفتی با عقل نمی بینند، مخصوصاً که اگر زندگی (و طول عمر) حضرت مهدی را از امور خارق عادتی بدانیم که خداوند آن را در مورد بعضی از پیامبرانش وبه پاس تکریم ونشان دادن کرامت بعضی از اولیایش مانند مسیح وخضر، از اتقیا (و حتّی) برای ابلیس ودجال از اشقیا، جاری ساخت.
آن گاه آقای دکتر رافعی، درباره غیبت صغرا وکبرای حضرت مهدی چنین می نویسد:
«هذا وللمهدی حسب اخبار ائمّه اهل البیت، غیبتان: صغری وکبری. فالصغری مدّتها اربع وسبعون سنه، تمتد من تاریخ ولادته اِلی حین انقطاع السفاره بینه وبین شیعته، وانّ هؤلاء السفرا کانو یرونه وینقلون منه واًلیه الا سئله والا جوبه.
وعدد هؤلاء السفرا فی زمن الغیبه الصغری اربعه لایغیر. هم: عثمان بن سعید بن عمرو العمری، ومحمّد بن عثمان بن سعید العمری، والحسین بن روح بن ابی بحر النوبختی، وعلی بن محمّد السمری، رضوان الله علیهم.
وامّا الغیبه الکبری فهی الّتی تحصل بعد الاولی وفی آخرها یقوم بالسیف؛
واین حضرت مهدی، حسب اخبار اهل بیت(ع) دو غیبت دارد: صغرا وکبرا. غیبت صغرا، مدّتش هفتاد وچهار سال بود که از تاریخ ولادت او شروع می شود، تا زمان انقطاع سفارت میان او وشیعیانش. سفرا، او را می دیدند وپرسش ها وپاسخ ها را انتقال می دادند.
عدد سفرای ایشان، در زمان غیبت صغرا، چهار نفر بود، نه بیش تر. نام آنان چنین است: عثمان بن سعید بن عمرو عمری ومحمّد بن عثمان بن سعید عمری وحسین بن سعید بن روح بن ابی بحر نوبختی وعلی بن محمّد السمری، رضوان الله تعالی علیهم.
امّا غیبت کبرا از انتهای زمان غیبت صغرا واقع شد وتا به امروز وتا زمانی که با شمشیر قیام کند، ادامه پیدا می کند.
البته، ایشان، در ذکر آغاز غیبت اشتباه کرده است؛ زیرا، غیبت صغرا، پنج سال بعد از ولادت آن حضرت ودقیقاً روز وفات پدر بزرگوارش، امام حسن عسکری(ع) اتفّاق افتاد.
او، سپس چنین می نویسد:
وقال: «و بهذا یکون الا رجح صحّه فکره المهدی باعتبارها احد الا مور الخارقه للعاده، کالنار الّتی جعلها الله برداً وسلاماً علی اِبراهیم، والعصا الّتی صیرها ثعباناً لموسی...
ومن هنا یکون الا ولی بکلّ مسلم والا حوط لدینه ان یعتقد وجود المهدی حیّاً الی حین ظهوره ثانیه.
ولا یصحّ الاعتراض بأنّ المهدی من المستحیل بقلؤه حیّاً ما ینیف علی الف سنه، لانّ طول العمر هذا جری لغیره من قبله، کنبی اللّه نوح (علیه السلام) الذی لبث فی قومه الف سنه اًلاّ خمسین عاماً.
روی انس بن مالک عن النبی قوله: «اًنّ نوحاً عاش الفاً واربعمئه وخمسین سنه، واًنّ آدم عاش تسعمائه وثلاثین سنه، واًنّ نبی الله شیث عاش تسعمائه واثنتی عشره سنه.»
وکذالک لایصحّ الاعتراض علی وجود المهدی بأنه لم یشاهده احد بعد غیبته الثانیه، اِذ لیس کلّ موجود بقدره الله یقتضی روِ یته. فالملائکه والجن من العوالم الموجوده بیننا دون ان نراها، بل اللّه سبحانه موجود وهو معنا اینما کنا ولکنه لاتدرکه الا بصار. فهل عدم رؤیته من جانبنا دلیل علی عدم وجوده؟.
«نعم، لیس هناک ایّه غرابه فی وجود المهدی. ومَن ینکر بقأه حیّاً یلزمه اًنکار حیاه عیسی والخضر، وهما قبل المهدی بالاف السنین.
فغیبه الاًمام لیست دلیلاً؛ علی عدم وجوده، کما ان غیاب الخضر وعیسی لیس دلیلاً علی عدم وجودهم.
امّا لماذا غاب الاًمام؟ فهذا امره اِلی الله ولاتظهر الحکمه من ذالک اًلاّ بعد ظهوره، کما انّ الحکمه لم تظهر لموسی (علیه السلام) من قتل الخضر للصبی وخرقه للسفینه... وهدمه الجدار اًلاّ فیما بعد، ولکن ینبغی الالتفات اًلی حقیقه مهمه وهی انّ غیبه الاًمام لیست من الله ولامن الاًمام نفسه، بل غیبته منّا.
هذا رسول الله (صلّی اللّهُعلیه وآله وسلّم) اختفی فی الغار – واًن کان لفتره قصیره – فهل کان غیابه عن الناس من نفسه او انّ الله حرم الناس من رؤیته المبارکه؟ او انّ الناس هم السبب فی غیابه اًذ لاحقوه ورفضوا دعوته؟!
وهؤلاء اصحاب الکهف تواروا عن اعین الخلق وذلک بسبب الناس. وکذا الحال مع المهدی الّذی کان محیط انظار الحکم العباسی.
وقد ضرب احد العلمأ مثلاً لتقریب الصوره فقال، لو اعطاک الطبیب وصفه وقال لک: «اصرفها» فرمیتها فی البحر، فلیس علی الطبیب ذنب اًذا تضاعف مرضک واًنّما الذنب ذنبک. وهکذا الحال مع الاُمّه فالذنب ذنبها اًذا رفضت الوصفه الاًلهیه فی اتباع آل البیت.
وخلاصه القول اًنّه لایسوغ المسلم ان یعتقد بأنّ فکره المهدی المنتظر خرافه من نسج الخیال، بل الا ولی به والا جدر والا حوط لدینه اعتقادها حقیقه ما دامت قد اعترفت بها جمیع الکتب السماویه.۱۵
ترجمه این سخن مهم از این قرار است:
وبه این دلیل، ارجح این است که عقیده ی مهدویّت را صحیح بدانیم وآن را، از باب یک امر خارق العاده، مانند آتش که خدا آن را برای ابراهیم سرد وامن قرار داد وعصا که خدا آن را برای موسی به اژدهای بزرگی تبدیل کرد، بشماریم.
از این جا، سزاوار بلکه اَو لی برای هر مسلمانی برای حفظ دینش، این است که به زنده بودن حضرت مهدی تا زمان ظهور دوباره اش، معتقد شود.
این اشکال که «محال است آن حضرت بیش از هزار سال زنده باشد.» صحیح نیست؛ زیرا، طول عمر، چیزی است که برای پیامبران نیز واقع شد. نوح (علیه السلام)، میان قوم خود، به تصریح قرآن، نهصد وپنجاه سال زندگی کرد.
انس بن مالک از پیامبر اکرم، روایت کرده است که «نوح، هزار وچهار صد وپنجاه سال، وآدم، نهصد وسی سال وشست، نهصد ودوازده سال زندگی کرد.»
ونیز این اشکال صحیح نیست که بگوییم: «چون حضرت مهدی را نمی بینیم، پس آن حضرت وجود ندارد.»؛ زیرا، این طور نیست که هر چه موجود باشد، حتماً باید دیده شود. مگر نه فرشتگان وجن، موجودند، امّا آن را نمی بینیم. خود پروردگار، سبحانه وتعالی، موجود است واو با ما در همه جا هست، ولی چشم ها او را نمی بیند. آیا ندیدن ما، دلیل بر نبودن او است؟
هیچ جایی برای تعجّب وشک در مسئله ی وجود مهدی نیست وهر کس زنده بودن او را تا به امروز انکار کند، زنده ماندن حضرت عیسی وخضر که هزاران سال قبل از حضرت مهدی بودند، انکار کرده است.
هر کس وجود وبقای حضرت مهدی(عج) را باین دلیل که از نظرها غایب است، انکار کند، پس وجود ابلیس جن وفرشته را به دلیل این که او از دیدگان ما غایب اند، انکار کند.
غیبت حضرت مهدی، دلیل بر عدم وجود آن حضرت نیست، همان طور که غیاب حضرت خضر وحضرت عیسی وابلیس ودجال، دلیل بر نبودن آنان نیست.
این که چرا حضرت مهدی غایب است، دلیل واقعی اش را خدا می داند وحکمت غیبت، معلوم نمی شود مگر پس از ظهور، به همان طور که حکمت که قتل نوجوان به دست خضر وسوراخ کردن کشتی ومنهدم ساختن دیوار، بر حضرت موسی معلوم نگشت، مگر بعدها.
در این جا باید به یک حقیقت مهم، توجّه داشت. غیبت حضرت مهدی، نه از ناحیه ی خدا است ونه از ناحیه ی خود آن حضرت است، بلکه از ناحیه ما است.
این که پیامبر گرامی، مدّتی کوتاه در غار پنهان شد، آیا سببش خود آن حضرت بود یا خدای متعال، مردم را از دیدنش محروم ساخت؟
یقیناً، این مردم بودند که دعوت او را رد کردند وسبب شدند حضرت، تحت تعقیب قرار گیرد وپنهان شود.
اصحاب کهف که سال ها از چشم مردم مخفی شدند، سببش، خود مردم بودند. سبب غیبت حضرت مهدی (عج) سببش این بود که حضرت، تحت تعقیب عباسیان بود.
یکی از علما، برای نزدیک شدن این مطلب به عقل، مثالی زده است.
او می گوید، اگر طبیب، نسخه ای به تو بدهد وبه تو بگوید: «طبق آن عمل کن»، ولی تو، آن را به دریا بیندازی، در صورت شدّت یافتن بیماری، طبیب هیچ گناهی ندارد، بلکه گناه، گناه خود تو است.
در زمینه ی غیبت حضرت مهدی، گناه، گناه امّت است که این نسخه الهی، یعنی پیروی از اهل بیت را رد کردند وبه آن پشت نمودند.
خلاصه این که جایز نیست مسلمانان، اعتقاد به حضرت مهدی منتظر را عقیده ای خرافی وتخیلی بداند، بلکه اولی وسزاوار ونزدیک تر به احتیاط، این است که به این حقیقت، اعتقاد داشته باشد؛ زیرا، این حقیقتی است که تمام کتب آسمانی، به آن اقرار کرده است.
از آن چه گذشت، معلوم گردید موارد زیر مورد تایید بسیاری از اهل سنّت می باشد:
۱. حضرت مهدی(ع)، فرزند امام حسن عسکری است.
۲. نام وکنیه ی او، مانند نام وکنیه پیامبر است.
۳. او، به دنیا آمده واینک غایب است.
۴. سبب غیبت او، مردم می باشند که پیروی از اهل بیت(ع) را رها کرده اند.
۵. او، روزی قیام خواهد کرد وعدل وداد را بر جهان حاکم خواهد کرد.
۶. طول عمر او، امری بعید نیست. طول عمر، در مورد انبیای گذشته هم بوده است.
۷. واژه انتظار در بسیاری از کلمات اهل سنّت نیز دیده می شود.

پى نوشت ها:

ــــــــــــــــــــــ

۹. نور الابصار، ص ۱۶۸.
۱۰. الصواعق المحرقه، ص ۲۰۸ ابن هجر هیتمی.
۱۱. ینابیع المودّه: ج ۳، ص ۲۸۱ – ۲۸۳؛ قندوزی حنفی از جوینی شافعی در فرائد السمطین، ج ۲، ص ۱۳۲ – ۱۳۵، ح ۴۳۱.
۱۲. امامان اهل بیت در گفتار اهل سنّت، مرحوم داود الهامی، ص ۵۰۳.
۱۳. اًسلامنا، ص ۱۸۷ – ۱۸۸.
۱۴. اًسلامنا، ص ۱۸۹ – ۱۹۰.
۱۵. اًسلامنا، ص ۱۹۲ – ۲۰۱ (به نقل از دانشمند محترم حضرت حجه الاسلام والمسلمین شیخ علی اسلامی در کتاب مع الدکتور القفاری).

از همه دل بریده ام،دلم اسیر یک نگاست،تمام آرزوی من زیارت امام رضـــــــــاست

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها