0

خاطرات دفاع مقدس

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:خاطرات دفاع مقدس
پنج شنبه 4 خرداد 1396  11:34 AM

وضو با اب فرات

پاسخ به:خاطرات دفاع مقدس

شهيد على جاويدپور: ساعت پنج صبح بيدار شديم. در آن روز، يك اعزام سراسرى بود كه حدود دو هزار نفر از رزمندگان اسلام روانه‏ى جبهه شدند. آنها را از مقابل مجلس شوراى اسلامى تا راه آهن بدرقه كرديم. در سرماى شديد و در زير برف و باران، از رزمندگان خداحافظى كرديم. على در آن روز، حال و هواى ديگرى داشت.

شهيد على جاويدپور:

ساعت پنج صبح بيدار شديم. در آن روز، يك اعزام سراسرى بود كه حدود دو هزار نفر از رزمندگان اسلام روانه‏ى جبهه شدند. آنها را از مقابل مجلس شوراى اسلامى تا راه آهن بدرقه كرديم. در سرماى شديد و در زير برف و باران، از رزمندگان خداحافظى كرديم. على در آن روز، حال و هواى ديگرى داشت. وقتى وارد منطقه‏ى عملياتى شده بودند، با آب فرات وضو گرفته و نماز خوانده بودند. در همان ابتداى ورود به منطقه، تيرى به دستش خورده و مجروح شده بود. فرمانده‏شان گفته بود كه به پشت جبهه برگردد اما او گفته بود: «من نيامده‏ام كه برگردم».

 

فرمانده‏شان گفته بود: «اگر حكم كنم چه مى‏كنى؟». او گفته بود: «اگر شما حكم كنيد برمى‏گردم؛ اما از شما خواهش مى‏كنم چنين حكمى ندهيد». سپس همان جا دستش را پانسمان كرده بودند.

هنگامى كه جسم مطهرش را در مزار مى‏گذاشتيم، پانسمان دستش هنوز باقى و خونين بود كه پس از آن هم يك تير قناسه به زير ابروى او اصابت كرده و او را به شهادت رسانده بود.

(مجله‏ى خانواده، ش 184، 1 / 2 / 79، ص 14)

راوى: مادر شهيد

 

نگارنده : admin در 1391/05/02 14:53:45.

 
 
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها