0

خاطرات دفاع مقدس

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:خاطرات دفاع مقدس
پنج شنبه 4 خرداد 1396  11:22 AM

پاسخ به:خاطرات دفاع مقدس

زيباترين رفتن پنج ، شش روزي قبل از شهادتش بود كه برايم نامه فرستاد . نوشته بود : ‹‹ سعي كن خودت را به خدا نزديك كني ؛ تا به حال امتحان كرده اي؟ وقتي به او نزديك شوي تمام غم ها را فراموش مي كني و همه غصه ها از ياد مي رود . زيباترين رفتن

پنج ، شش روزي قبل از شهادتش بود كه برايم نامه فرستاد .
نوشته بود : ‹‹ سعي كن خودت را به خدا نزديك كني ؛ تا به حال امتحان كرده اي؟ 
وقتي به او نزديك شوي تمام غم ها را فراموش مي كني و همه غصه ها از ياد مي رود .
سعي كن به او نزديك شوي . از رفتن من هم ناراحت نباش . بر فرض كه الان نروم و زنده بمانم ؛
فوقش ده يا بيست سال ديگر بايد رفت . پس چه بهتر كه رفتن را همين حالا خودم انتخاب كنم كه زيباترين رفتن ها مرگ سرخ است . ››
كلمه به كلمه نامه اش با نامه هاي قبلي فرق داشت . با خواندن نامه به يقين رسيدم كه به زودي از كنارم پر مي كشد .

 

 

 

نگارنده : fatehan1 در 1391/06/27 12:29:58.

 
 
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها