0

خاطرات دفاع مقدس

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:خاطرات دفاع مقدس
پنج شنبه 4 خرداد 1396  11:22 AM

قرائت آخرين زيارت عاشورا

پاسخ به:خاطرات دفاع مقدس

سردار شهيد «على اثناعشرى» روحيات بسيار معنوى داشت و بسيار خوش‏اخلاق و شوخ طبع بود به طورى كه دوستان، مجذوب ايشان بودند. از خصوصيات ديگر على آقا اين بود كه در اكثر مجالس عزادارى ابى عبدالله عليه‏السلام شركت مى‏كرد و صفاى خاصى هم در اين مجالس داشت.

سردار شهيد «على اثناعشرى» روحيات بسيار معنوى داشت و بسيار خوش‏اخلاق و شوخ طبع بود به طورى كه دوستان، مجذوب ايشان بودند.

از خصوصيات ديگر على آقا اين بود كه در اكثر مجالس عزادارى ابى عبدالله عليه‏السلام شركت مى‏كرد و صفاى خاصى هم در اين مجالس داشت. آخرين روزهاى عمر ايشان بود كه به همراه برادران جهت خواندن زيارت عاشورا به منزل ايشان رفتيم، براى ما قابل تصور نبود؛ چون آن هيكل شجاع و تنومند ايشان به قدرى نحيف و لاغر شده بود كه شايد وزن ايشان به سى كيلو رسيده بود، با اين حال وقتى ايشان فهميدند كه ما قصد داريم زيارت عاشورا بخوانيم، خواست بلند شود كه ما گفتيم: «نه! شما حالتان بد است اگر بخوابيد بهتر است»؛ ولى ايشان قبول نكرد و گفت: «مرا رو به حرم ابى عبدالله عليه‏السلام بنشانيد. حالا كه داريم زيارت عاشورا را مى‏خوانيم، من دوست دارم رو به ابى عبدالله عليه‏السلام بنشينم و عزادارى كنم». و آن زيارت، آخرين زيارت و عزادارى بود كه ما در خدمتشان بوديم، خوشا به سعادتش...

راوى: پورجمشيد

پاسخ به:خاطرات دفاع مقدس

سردار ايثارگر

سال 1364 در «كوه قلقله» مستقر بوديم كه به سردار شهيد «عمويى» خبر دادند كه خانواده‏ى ايشان از قائم‏شهر تماس گرفته و گفته حال دخترشان خوب نيست، ايشان خودشان را به قائم‏شهر برسانند؛ اما سردار عمويى هيچ توجهى نكرد تا اين كه چند بار ديگر نيز تماس گرفتند؛ لذا ايشان با اصرار رفقا راهى قائم‏شهر شد.

دو - سه روزى از رفتن شهيد عمويى نگذشته بود كه دوباره ايشان را در منطقه ديدم. خدمت ايشان رسيدم و گفتم: «شما چرا آمديد؟ مگر فرزندتان مريض نبود؟».

شهيد عمويى مثل اين كه هيچ مصيبتى نديده باشد گفت: «چرا، اتفاقا بيمارى شديدى هم داشت و بر اثر همين بيمارى به رحمت خدا رفت». من كه خيلى از شنيدن اين خبر ناراحت شده بودم، دوباره گفتم: «فرزندتان از دنيا رفته و دوباره به جبهه آمديد؛ چرا در شهر نمانديد تا چند روز بگذرد؟».

ايشان در جواب گفت: «خب فرزندم مريض بود و پيش خدا رفت، حالا چه علتى دارد كه من از بچه‏ها دور باشم. من مسؤول اين بچه‏هاى رزمنده هستم و بايد در كنار آنها باشم و از آنها مواظبت كنم».

واقعا سردار شهيد موسى عمويى، سردار ايثارگر و باگذشتى بود كه به خاطر رزمندگان، از خود و خانواده‏اش مى‏گذشت.

راوى: محمد قلى‏زاده

 

نگارنده : fatehan1 در 1391/06/27 12:25:17.

 

 
 
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها