پاسخ به: 5 داستان کوتاه انگلیسی با ترجمه فارسی
چهارشنبه 13 آذر 1398 10:36 AM
داستان انگلیسی
Mr. robinson never Went to a dentist
Mr. robinson never Went to a dentist, because he Was afraid.
but then his teeth began hurting a lot, and he went to a dentist.
The dentist did a lot of work in his mouth for a long time.
On the last day Mir Robinson Said to him: “How much is all this Work going to cost?”
The dentist said,: “Twenty-five pounds,”
but he did not ask him for the money.
After a month Mir Robinson phoned the dentist and said: “You haven’t asked me for any money for
your Work last month.”
“Oh,” the dentist answered, “I never ask a gentleman for money.”
“Then how do you live?”Mr Robinson asked.
“Most gentlemen pay me quickly,” the dentist said, “but Some don’t.
I wait for my money for two months, and then I say, “That man isn’t a gentleman,” and then I ask
him for my money”
آقای رابینسون به دلیل ترس، تا به حال پیش دندان پزشک نرفته بود.
اما روزی دندانش به شدت درد گرفت و او پیش یک دندان پزشک رفت.
برای مدت زیادی دندان پزشک روی دندانش کار کرد.
روز آخر، آقای رابینسون به دندان پزشک گفت: “دستمزد تمامی این کارهای شما چقدر است؟”
دندان پزشک گفت: “۲۵ پوند می شود.”
اما او از آقای رابینسون تقاضای پول نکرد.
یک ماه بعد، آقای رابینسون با دندان پزشک تماس گرفت و گفت: “شما دستمزد ماه گذشته ی خود را نگرفته اید.”
دندان پزشک پاسخ داد: “آه، من هرگز از انسانهای نجیب دستمزد نمی گیرم.”
آقای رابینسون پرسید: “پس چطور زندگی خود را اداره می کنید؟”
دندان پزشک گفت: “بیشتر انسانهای شریف پول من را به سرعت پرداخت می کنند، اما برخی نه.
من دو ماه برای دریافت پولم صبر می کنم و بعد از آن می گویم: “آن مرد نجیب نیست و از او درخواست پول می کنم.”