شرح نامه 31 نهج البلاغه: کمک به نیازمندان
دوشنبه 4 شهریور 1398 7:47 PM
"وَ إِذَا وَجَدْتَ مِنْ أَهْلِ الْفَاقَةِ مَنْ يَحْمِلُ لَكَ زَادَكَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ فَيُوَافِيكَ بِهِ غَداً حَيْثُ تَحْتَاجُ إِلَيْهِ فَاغْتَنِمْهُ وَ حَمِّلْهُ إِيَّاهُ وَ أَكْثِرْ مِنْ تَزْوِيدِهِ وَ أَنْتَ قَادِرٌ عَلَيْهِ فَلَعَلَّكَ تَطْلُبُهُ فَلَا تَجِدُه"
'و هنگامى كه از طبقات تهيدست و مستمند، كسى را يافتى كه زاد راه تو را بسوى روز قيامت حمل كرده و بدوس بكشد، و فرداى قيامت همان زمان كه سخت به آن نياز دارى، سالم و دست نخورده آن را به تو برگرداند، پس وجود او را غنيمت شمرده، بى درنگ زاد راهت را بر دوش او بگذار و هر چه مى توانى توشه بيشترى را با او بفرست كه اكنون تو بر اين كار قدرت دارى و توانائى، چه بسا كه بعدا او را طلب كنى و ليكن ديگر او را نيابى و دسترسى به او پيدا نكنى'.
در اين جملات، لطافت و ظرافتى به كار رفته كه به جدّ قابل توجه و در خور هرگونه تحسين و تقدير است، زيرا در برداشت امام اميرالمومنين عليه السلام، شخص فقير و مستمندى كه به سوى انسان مى آيد تا از او چيزى طلب كند، در حقيقت براى خدمت كردن به او آمده؛ او مى آيد تا داوطلبانه بار ما را به دوش بگيرد و با كمال علاقه و صميميت آن را به منزل برساند.
اين در ديد قاصر و كوتاه بين ماست كه شخص فقير را وجودى عاطل و باطل و مزاحم مى دانيم، اما در ديد امام على (عليه السلام) او عنصرى خدمتگذار است كه براى خوشبخت كردن ما رو به ما آورده. او رنج و زحمت بدوش كشيدن بار و زاد و توشه ى ما را از دوش ما بر مى دارد و بسوى موعد ما كه روز قيامت است حمل مى کند و در ساعتى كه شديدترين ساعات است و آدمى سخت نيازمند به وسائل است، آورده و تحويل مى دهد.
پس اعانت و كمك به مستمندان در ديد ظاهرى، انفاق كردن و كمك نمودن به آنان است، و ليكن در واقعيت، مطلب به عكس است، در اين نظر مى بينيم اين شخص فقير و تهيدست دارد به ما كمك مى كند و مشكل ما را حل مى نمايد. در ديد ظاهر بينان، كمك كننده، منت بر شخص مستمند دارد، ولى در دين واقع بينان، فقيرى كه چيزى را دريافت كرده او بر ما منت دارد.
بنظر مادى، مالى را كه به فقير مى دهيم از دست ما رفته، ولى در نظر الهى، اين يك حساب پس انداز است كه بوسيله آن شخص فقير براى ما باز مى شود و مهمتر آنكه در مواقع ضرورى كه انسان سخت حاجتمند و گرفتار است و رو به هر كسى مى آورد و دردش درمان نمى شود، از آن حساب پس انداز استفاده و برداشت كرده خود را از عذاب اليم الهى رهانيده و نجات مى دهد.
بلكه عبارات امام عليه السلام بالاتر از اين را افاده مى كند. زيرا با جمله ى "يوافيك" مى رساند كه او خود مى آيد و محموله اى را كه به او سپرده و بر دوشش نهاده بودى بصورت كامل به دست شما مى دهد. حال بيبيند كه در آن لحظات طاقت فرسا كه احدى به ياد انسان نبوده و هيچ كس او را پناه نمى دهد، چقدر اين منظره خوشحال كننده و نشاط انگيز است كه ناگهان بنگرد يك كسى آمده تحفه اى در برابر او مى گذارد و مى گويد: اين همان كمكى است كه در دنيا به من كردى و پولى است كه به من دادى، اينك آورده ام تا به شما برگردانم.
در مكتب تربيتى اميرالمومنين بايد وجود آن مستمندى كه رو به ما آورده و چشم به احسان ما دوخته است، غنيمت شمرد و بر او آفرين گفت و از خدمت بى شائبه و مخلصانهى او تشكر و سپاسگزارى نمود. |
راستى كه انسان از اداء مطلب در كلمات اميرالمومنين عليه السلام بدين صورت عالى و از كشف حقيقت قضيه ى انفاق و احسان به مردم، مبتهج مى شود و به نشاط مى آيد و همه ى وجود انسان را سرور و خرمى فرامى گيرد.
در مكتب تربيتى اميرالمومنين بايد وجود آن مستمندى كه رو به ما آورده و چشم به احسان ما دوخته است، غنيمت شمرد و بر او احسنت و آفرين گفت و از خدمت بى شائبه و مخلصانه ى او تشكر و سپاسگزارى نمود. به جد مى گويم كه چنينى منطق جالب و افتخار آفرينى در هيچ مكتبى به چشم نمى خورد.
امام على بن الحسين زين العابدين عليه السلام همين منطق آسمانى و پر افتخار را تعقيب مى فرمود و همين برداشت عالى را از انفاق به فراداشت. نقل كرده اند كه هنگامى كه سائل و مستمندى به نزد امام زين العابدين عليه السلام مى آمد مى فرمودند: آفرين بر كسي كه زاد و توشه ى مرا براى من به سوى آخرت حمل مى کند: «كان إذا أتاهُ السائلُ يقول: 'مَرحَباً بِمَن يَحمِلُ لِى زَادى إلى الآخرة». (اربلى، كشف الغمه، ج 2 ص 72)
مطلب ديگرى كه در عبارت فوق به كار رفته اين است كه مى فرمايد: 'فلعلّك تَطلُبه و لا تَجده'. اين جمله اشاره به اين است كه اگر غنيمت نشمردى و به مستمند در خواست كننده اى كه روى به تو آورده اعانت ننمودى، او مى رود و تو را رها مى كند. ممكن است كار او از جاى ديگر اصلاح شود، ولى تو اولا كه از اين فيض محروم شدى، و ثانيا چه بسا كه بعد عواطفت زنده شود و پى به بدى و زشتى كار خود ببرى كه تو انسانى و از آهن و سنگ ساخته نشده اى؛ امكان دارد به خود آئى و بخواهى جبران كنى، ليكن ديگر او را هرگز نيابى. آرى امكان دارد كه او از نزد تو كه رفت و اين لحظات قيمتى و پر بها را كه تو مى توانستى بخوبى درك كنى و دل او را به دست بياورى بكلى تمام شود. ديگر چگونه مى توانى او را بيابى تا جبران مافات كنى؟
خوب توجه كنيد كه روى آوردن حاجتمند به انسان، در ديدگاه اميرالمومنين طورى قلمداد مى شود كه گويا زمينه احراز يك منفعت سرشار و يك معامله پر در آمدى است كه مى فرمايد قدر بدان و غنيمت بشمار. و بعد اضافه مى فرمايد كه چه بسا بعدا او را طلب كنى و ديگر او را نيابى. و حقيقت همين است زيرا اين زمينه ى تجارت باقى و سود و در آمد پايان نيافتنى است و نبايد آن را به آسانى از دست داد.
"وَ اغْتَنِمْ مَنِ اسْتَقْرَضَكَ فِي حَالِ غِنَاكَ لِيَجْعَلَ قَضَاءَهُ لَكَ فِي يَوْمِ عُسْرَتِك".
'و غنيمت بشمار كسى را كه از تو در حالت غنا و بى نيازی تو قرض مى خواهد، تا آن را به تو در روز عسر و تنگدستيت ادا كند'.
در مواردى از قرآن كريم و نهج البلاغه، رسيدگى به حال فقرا و تهيدستان و كمك و اعانت به آنان، قرض به خدا قلمداد شده است و در اين مورد آن را به عنوان قرض به همان شخصى كه به او كمك شده ياد مى شود. آرى! در ديد ظاهر بينان كم بينش، مبلغى را كه به فقير و مستمندى مى دهيم، كمك ما به اوست كه از كف ما مى رود و بلا عوض است و از اينرو در دادن آن مبلغ، امساک كرده و به حداقل و دست كم آن اكتفا مى نمائيم، و ليكن از نظر دور انديش امام عارفان اميرالمومنين (عليه السلام) چنين نيست، بلكه آن شخص، قرض گيرنده و اين مبلغ، وامى از ما در نزد اوست و قاعده ى قرض، رد و بدل شدن شىء يا مبلغى پول است، دهنده ى آن وجه مثلا الان داده و در آتيه پس مى گيرد و خلاصه حساب از دست رفتن ندارد.
بنابراين بايد به شخص مستمندى كه مورد كمك ما واقع مي شود، به چشم وام گيرنده بنگريم، نه اينكه كمك خود را به او مجانى و بلاعوض بدانيم.
مهمتر آنكه اوضاع و احوال، در حال قرض دهنده اثر به سزا دارد و اگر روزى كه انسان قرض مى دهد در حال غنا و بى نيازى و در كمال رفاه و وسعت زندگى باشد، ولى اتفاقا روز اداء آن قرض، وى در شدت حال و در تنگناى زندگى بوده و اوضاع او كاملا بهم خورده باشد و در اين حال بدهكار بيايد و مبلغى را كه از او قرض گرفته بوده بياورد يك دنيا نشاط و شادى بار مى آورد. اتفاقا كمكهاى افراد متمكن به فقرا و تنگدستان، قرضى است كه به آنان مى دهند و آن قرضگيرندگان در روزى آن قرض را مى پردازند كه انسان در منتهاى گرفتارى و سختى است و مورد هجوم طوفان بلا و درد و رنج قرار گرفته كه ناگهان در ميان اين عسرت و شدت و سختى و گرفتارى، وام مزبور به وى بر مى گردد. و كدام عسرت و سختى بيشتر و شديدتر از دشواريهاى جانگاه روز قيامت است كه اين وامها به دست انسان مى رسد. پس در حقيقت آن انفاق ها و داد و دهشها، پس اندازى است كه در وقت نياز از آن استفاده مى شود.
اگر در جمله ى «إذا وجدت من اهل الفاقة...» آنطور چهره ى زيبا و دوست داشتنى از شخص فقير و سائل درست كردند، در اين جمله نيز اين چنين چهره ى درخشان و محبوب و آبرومندى را براى او مى سازند و خلاصه در خلال اين دو فراز، شخصيت فقرا و اهل حاجت را در نهايت افتخار و سر بلندى جلوه داده و بطورى آنان را در ديده ها محترم كردند كه متمكنين نه تنها از آنان گريزان نباشند كه كوبه كو در طلب آنها بگردند تا به آنان كمكهاى بى دريغ بنمايند.
و اضافه مى كنيم كه در رابطه با فقرا و نيازمندان دو مرتبه تعبير "اغتنم" فرمود، يعنى غنيمت بشمار و قدر بدان. دو مرتبه از وضع آنروزى سخن گفتند كه عكس العمل اين كمكها و انفاقها به انسان باز مي گردد، يك بار فرمود: «حيث تحتاج اليه». و ديگر بار فرمود: «يوم عسرتك». آنروز، تو حاجت دارى و روز عسرت و تنگدستى تو است. و اينها همه براى ترسيم ارزش انفاق به فقرا و مستمندان و اثر چشمگير آن است.
و خلاصه بدين ترتيب پيروان خود را در راه كمك و حمايت به تهى دستان تشويق فرموده و بسيج مى نمايد. اكنون صاحبان ثروت و ارباب تمكن براى روز حاجت و آتيه بسيار سخت و دشوار خود، يعنى روز قيامت، اندوخته اى كنند و زندگى به هم خورده و بى سروسامان فقرا و گرفتاران را نوائى بخشيده وبراى اصلاح آن اقدامى نمايند.
__________________________
منبع: به سوى مدينه فاضله، على كريمى جهرمى
از همه دل بریده ام،دلم اسیر یک نگاست،تمام آرزوی من زیارت امام رضـــــــــاست