آن بزرگوار در سال 220 و در هشت سالگی به مقام خطیر امامت نائل گردید و به مدت 33 سال رهبری اهل ایمان را عهده دار بود. امام هادی علیه السلام دوران امامت خویش را با خلفاء ستمگر عباسی همچون معتصم، واثق، متوكل، منتصر، مستعین و معتز سپری كرد.
به مناسبت ولادت آن رهبر والای شیعیان جهان به فرازهایی از گفتارهای هدایتگرش گوش جان می سپاریم.
عظمت باری تعالی
شناخت وجود خداوند و اوصاف جلال و جمال باری تعالی در حد شایستگی هر انسانی، به غیر از طریق اهل بیت علیهم السلام امری ناممكن است؛ گرچه هر كسی نسبت به فراخور استعدادش خداوند را می شناسد و به او ایمان می آورد؛ اما بیان عظمت حق از زبان اهل بیت علیهم السلام جلوه ای دیگر دارد و آنان كامل ترین و مطمئن ترین منبع وحی و سرچشمه توحیدند. امام هادی علیه السلام در تبیین صفات خداوند می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ لَا یوصَفُ إِلَّا بِمَا وَصَفَ بِهِ نَفْسَهُ وَ أَنَّی یوصَفُ الَّذِی تَعْجِزُ الْحَوَاسُّ أَنْ تُدْرِكَهُ وَ الْأَوْهَامُ أَنْ تَنَالَهُ وَ الْخَطَرَاتُ أَنْ تَحُدَّهُ وَ الْأَبْصَارُ عَنِ الْإِحَاطَةِ بِهِ نَأَی فِی قُرْبِهِ وَ قَرُبَ فِی نَأْیهِ كَیفَ الْكَیفَ بِغَیرِ أَنْ یقَالَ كَیفَ وَ أَینَ الْأَینَ بِلَا أَنْ یقَالَ أَینَ هُوَ مُنْقَطِعُ الْكَیفِیةِ وَ الْأَینِیةِ الْوَاحِدُ الْأَحَدُ جَلَّ جَلَالُهُ وَ تَقَدَّسَتْ أَسْمَاؤُهُ؛ (1) خداوند متعال توصیف نشود، جز بدانچه خود وصف كرده است و چگونه توصیف می شود آن وجودی كه حواس مخلوقات از دركش ناتوان است و اوهام و خیالات به آن نمی رسند و تصور و اندیشه ها به حقیقتش آگاه نمی گردند و در افق نگاه چشمها نگنجد! او با همه نزدیكی دور است و با همه دوری اش نزدیك. چگونگی را پدید آورد و خودش چگونه نیست. مكان را آفرید، ولی خود مكانی ندارد و از چگونگی و مكان داشتن جداست. یگانه است و بی همتا. با شكوه است و نامها و اسمائش همه مقدس اند و پاك.»
سعدی در بوستان در توضیح این معنا سروده است:
جهان متفق بر الهیتش // فرو مانده از كنه ماهیتش
نه ادراك بر كنه ذاتش رسد // نه فكرت به غور صفاتش رسد
بشر ماورای جلالش نیافت // بصر منتهای جمالش نیافت
نه هر جای مركب توان تاختن // كه جاها سپر باید انداختن
نه بر اوج ذاتش پرد مرغ وهم // نه در ذیل وصفش رسد دست فهم
در این بحر جز مرد داعی نرفت // گمان شد كه دنبال راعی نرفت
چه شبها نشستم در این سیر گم // كه دهشت گرفت آستینم كه قُم
شكوه بندگی
از منظر فرهنگ متعالی توحید، عبودیت و بندگی حضرت حق تعالی است كه بالاتر از آن مقامی برای مخلوق متصور نیست:
بلندی بایدت افكندگی كن // خدا را باش و كار بندگی كن
امام دهم علیه السلام در تبیین مقام بندگی می فرماید:
«مَنِ اتَّقَی اللَّهَ یتَّقَی وَ مَنْ أَطَاعَ اللَّهَ یطَاعُ وَ مَنْ أَطَاعَ الْخَالِقَ لَمْ یبَالِ سَخَطَ الْمَخْلُوقِینَ وَ مَنْ أَسْخَطَ الْخَالِقَ فَلْییقِنْ أَنْ یحِلَّ بِهِ سَخَطُ الْمَخْلُوقِین؛ (2)هر كه از نافرمانی خدا بپرهیزد، [مردم] از نافرمانی او پرهیز كنند و هر كس خدا را اطاعت كند، [دیگران] از او اطاعت می كنند و كسی كه از دستورات خالق فرمان برد، هیچ باكی از خشم مخلوقین نخواهد داشت و هر كس خالق را به خشم آورد، او باید بداند كه از خشم مردم در امان نخواهد بود.»
گرت این بندگی تمام شود// چرخ و انجم ترا غلام شود
مقام عبودیت و بندگی آن چنان اهمیت دارد كه امیر مؤمنان علی علیه السلام در این زمینه به بندگی خود در برابر خداوند متعال افتخار می كرد و می فرمود: «إِلَهِی كَفَی بِی عِزّاً أَنْ أَكُونَ لَكَ عَبْداً وَ كَفَی بِی فَخْراً أَنْ تَكُونَ لِی رَبّاً أَنْتَ كَمَا أُحِبُّ فَاجْعَلْنِی كَمَا تُحِبُّ؛ (3) پروردگارا! این عزت برای من بس است كه بنده تو باشم و بالاترین افتخار برای من آن است كه تو پروردگار من باشی. تو همان گونه ای كه دوست دارم. پس مرا آن طوری كه دوست داری، قرار ده!»
ریشه ها و نتایج تكبر
در سیره تربیتی امام هادی علیه السلام برای تربیت نفوس و زدودن صفات ناپسند از وجود آدمی به زمینه ها و ریشه های خودپسندی اشاره شده است. آن حضرت می فرماید: «مَنْ اَمِنَ مَكْرَ اللَّهِ وَ أَلِیمَ أَخْذِهِ تَكَبَّرَ حَتَّی یحِلَّ بِهِ قَضَاوُهُ وَ نَافِذُ أَمْرِهِ وَ مَنْ كَانَ عَلَی بَینَةٍ مِنْ رَبِّهِ هَانَتْ عَلَیهِ مَصَائِبُ الدُّنْیا وَلَوْ قُرِضَ وَ نُشِرَ؛ (4) هر كس از مكر و مؤاخذه دردناك خداوند، خود را در امان احساس كند، تكبر می ورزد تا اینكه با قضا و تقدیر خداوند مواجه گردد؛ اما انسانی كه بر دلیل روشنی از پروردگارش دست یافته است، مصیبتهای دنیا بر او سخت نخواهد بود؛ گرچه قطعه قطعه شده و [اجزاء بدنش] پراكنده شود.»
طبق این رهنمودِ ارزشمند، هر شخصی در راه رسیدن به تكامل و مقام والای انسانیت لازم است كه هرگز از وجود خداوند متعال و محاسبه و مؤاخذه اش غفلت نكند. غفلت از خداوند و روز معاد، انسان را به انواع مفاسد دچار می كند و در حقیقت از خدا فراموشی به خود فراموشی تنزل یافته، هدف خود را در زندگی گم می كند. چنین فرد غافلی از خود هرگز نمی پرسد كه:
از كجا آمده ام آمدنم بهر چه بود // به كجا می روم آخر ننمایی وطنم
اما اگر انسان خود را در پرتو نور الهی قرار دهد و از نسیم رحمت حق بهره ور گردد، هرگز در مقابل حوادث و مصائب دنیوی مغلوب نمی گردد؛ چرا كه به پشتوانه ای قوی همچون نیروی حق تكیه زده و در حصاری محكم پناه گرفته است.
بنابراین، ریشه مهم لغزشها، خطاها و آلوده شدن به صفات ناپسند، همان غفلت از خداوند و خود فراموشی است كه اشخاص را از رسیدن به اهداف والای انسانی باز می دارد.
امام دهم علیه السلام در روایتی دیگر به عواقب زیانبار صفت ناپسند تكبر اشاره كرده و در این مورد هشدار داده و فرموده است: «مَنْ رَضِی عَنْ نَفْسِهِ كَثُرَ السَّاخِطُونَ عَلَیهِ؛ (5) هر كس از خود راضی باشد، غضب كنندگان بر او بسیار خواهند شد.»
صفت تكبر انسان را نه تنها در معرض خشم مردم، بلكه مورد غضب خداوند نیز قرار می دهد كه در قرآن فرمود: «إِنَّهُ لا یحِبُّ الْمُسْتَكْبِرِینَ»؛ (6) «خداوند گردنكشان [و متكبران] را دوست ندارد.»
عذاب جهنم و محرومیت از الطاف الهی از دیگر رهاوردهای تكبر است.
خویشتن را بزرگ می بینی؟ // راست گفتند یك دو بیند لوچ
در روایت آمده است كه روزی حضرت سلیمان بن داودعلیهما السلام امر كرد كه تمام پرندگان و انس و جن به همراه او بیرون آمده، در بساط شگفت انگیز سلیمان علیه السلام جای گیرند. دویست هزار نفر از بنی آدم و دویست هزار نفر از جنیان با او بودند. بساط او به قدری بلند شد كه صدای تسبیح ملائكه را در آسمانها شنید. سپس بساط او آن قدر پایین آمد كه كف پایش به دریا رسید. در آن حال، ندایی آسمانی به اصحاب سلیمان علیه السلام گفت: اگر در دل فرمانروای شما (سلیمان علیه السلام) ذره ای تكبر بود، بیشتر از آنچه بلند كرده اند، او را به زمین فرو می بردند. (7)
ز خاك آفریدت خداوند پاك // پس ای بنده افتادگی كن چو خاك
تواضع سر رفعت افرازدت // تكبر به خاك اندر اندازدت
ارزش علم و دانش
كسب علم و دانش از مهم ترین شیوه های رسیدن به قله كمال است و انسان بدون علم ره به جایی نمی برد. امام دهم علیه السلام بر این باور بود كه برای نیل به مقاصد عالی انسانی لازم است كه افراد به دنبال دانش و معرفت باشند؛ چرا كه بدون آگاهی هیچ رهروی به مقصد نرسد.
آن رهبر فرزانه در گفتاری ارزشمند می فرماید: «إِنَّ الْعَالِمَ وَ الْمُتَعَلِّمَ شَرِیكَانِ فِی الرُّشْدِ؛ (8) دانشمند و دانشجو هر دو در رشد و هدایت شریك اند.» اگر علماء و متفكران جامعه تلاش نكنند و عموم مردم نیز به دنبال آموزش نباشند، سطح افكار مردم رشد نمی یابد و پیشرفت صورت نمی گیرد.
شرف و قیمت و قدر تو به فضل هنر و است // نه به دیدار و به دینار و به سود و به زیان
اساساً برای تهذیب نفس و پیمودن راه كمال، علماء اخلاق، معرفت و كسب آگاهی را از عوامل مؤثر در روح و روان آدمی می دانند. آری، دانش انسان را به خطرات راه آگاه می كند و عظمت و عزت خداوندی را به یاد می آورد و انسان شایسته هر قدر علم و دانشش بالاتر باشد، تواضع و صفات حمیده در وجودش بیشتر شكوفا می گردد. انسان كمال خواه با معرفت به ناتوانی و مقام پایین خود و اطلاع از عظمت حق و شكوه و جلال كبریایی اش در راه رشد و تهذیب گام برمی دارد.
امام هادی علیه السلام ارزش دانشمندان را بالاتر از خود علم و دانش می دانست و می فرمود: «أَرْجَحُ مِنَ الْعِلْمِ حَامِلُهُ؛ (9) دانشمند از دانش برتر است.» البته علم و دانش بعد از غلبه صفات زشت و فساد افراد تأثیرگذاری اندكی دارد؛ چنان كه حضرت علی النقی علیه السلام فرمود: «اَلْحِكْمَةُ لَا تَنْجَعُ فِی الطِّبَاعِ الْفَاسِدَةِ؛ (10) حكمت در طبیعتهای فاسد سودی نمی بخشد.»
موقعیت ممتاز مكانهای مقدس
در بینش توحیدی اسلام، انسان هر لحظه و در هر زمان و مكان در محضر خداست؛ اما خداوند متعال برای تقرب بیشتر بندگانش و برای آسایش و آرامش آنان، زمانها و مكانهایی را معین كرده است كه ویژگی خاصی دارند. امام علی النقی علیه السلام با اشاره به موقعیت ممتاز اماكن مقدس فرمود:
«اِنَّ لِلَّهِ بُقَاعاً یحِبُّ اَنْ یدْعَی فِیهَا فَیسْتَجِیبُ لِمَنْ دَعَاهُ وَ الْحَیرُ مِنْهَا؛ (11) خداوند مكانهای مقدسی دارد كه دعا در آن جاها را دوست می دارد. پس هر كس در آن مكانها او را بخواند، اجابتش می كند و حائر حسینی علیه السلام یكی از آنهاست.»
در این سخن، پیشوای دهم نكات مهمی را مورد توجه قرار داده و به مشتاقان فرهنگ اهل بیت علیهم السلام گوشزد كرده است: نخست به ارزش این مكانهای شریف پرداخته و آنها را بقعه های خدایی نامیده، سپس اهمیت دعا و استجابت آن را در این مكانها مورد تأكید قرار داده و در آخر، مزار دلربای حضرت سید الشهداءعلیه السلام، را از مصادیق بارز بقاع الهی و محل استجابت دعای بندگان شمرده است.
امام هادی علیه السلام در كلام دیگری عظمت بارگاه امام حسین علیه السلام را این گونه بیان می كند: «هر كس از منزل خود به قصد زیارت بارگاه حضرت حسین علیه السلام حركت كند و به نزد فرات برسد و در آنجا غسل كند، از رستگاران نوشته می شود و هر گاه به امام حسین علیه السلام سلام كند، از سعادتمندان محسوب می گردد و اگر از نماز زیارت فارغ شد، فرشته ای از سوی خداوند متعال به او می گوید: رسول خداصلی الله علیه وآله به تو سلام می رساند و می گوید: تمام گناهانت بخشوده شد، اعمال را از نو شروع كن!» (12)
روزگار ناسازگار
گاهی این نكته به ذهن می آید كه آیا واقعاً برخی زمانها، مكانها و یا عوامل و حوادث طبیعی در زندگی انسان دخالت دارند؟ آیا بدی و خوبی و شوم بودن را می توان به روزها و روزگاران نسبت داد؟ امام هادی علیه السلام پاسخ این پرسش را به یكی از یارانش توضیح داد.
حسن به مسعود می گوید: به محضر مولایم حضرت ابوالحسن الهادی علیه السلام رسیدم. در آن روز چند حادثه ناگوار و تلخ برایم رخ داده بود؛ انگشتم زخمی شده و شانه ام در اثر تصادف با اسب سواری صدمه دیده و در یك نزاع غیر مترقبه لباسهایم پاره شده بود. به این خاطر، با ناراحتی تمام در حضور آن گرامی گفتم: عجب روز شومی برایم بود! خدا شرّ این روز را از من باز دارد! امام هادی علیه السلام فرمود: «یا حَسَنُ هَذَا وَ أَنْتَ تَغْشَانَا تَرْمِی بِذَنْبِكَ مَنْ لَا ذَنْبَ لَهُ؛ ای حسن! این [چه سخنی است كه می گویی] با اینكه تو با ما هستی، گناهت را به گردن بی گناهی می اندازی! [روزگار چه گناهی دارد!] «
حسن بن مسعود می گوید: با شنیدن سخن امام علیه السلام به خود آمدم و به اشتباهم پی بردم. گفتم: آقای من! اشتباه كردم و از خداوند طلب بخشش دارم. امام فرمود: ای حسن! روزها چه گناهی دارند كه شما هر وقت به خاطر خطاها و اعمال نادرست خود مجازات می شوید، به ایام بدبین می شوید و به روز بد و بیراه می گویید! حسن گفت: ای پسر رسول خدا!، برای همیشه توبه می كنم و دیگر عكس العمل رفتارهایم را به روزگار نسبت نمی دهم. امام در ادامه فرمود: «یا حَسَنُ اِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمُثِیبُ وَ الْمُعَاقِبُ وَ الْمُجَازِی بِالْأَعْمَالِ عَاجِلاً وَ آجِلاً؛ ای حسن! به طور یقین خداوند متعال پاداش می دهد و عقاب می كند و در مقابل رفتارها در دنیا و آخرت مجازات می كند.» (13)
شیوه حفظ دوستان
از منظر امام دهم علیه السلام یكی از ویژگیهای اولیاء خدا و انسانهای صالح عفو و گذشت و پذیرش عذر دیگران است. ایوب بن نوح می گوید: آن حضرت طی نامه ای به یكی از یاران ما كه موجب ناراحتی شخصی شده بود، توصیه كرد كه برو از فلانی عذر خواهی كن و بگو: «إِنَّ اللَّهَ إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ خَیراً إِذَا عُوتِبَ قَبِلَ؛ (14) اگر خداوند خیر بنده ای را بخواهد، [او را حالتی عطا می كند كه] هرگاه از او عذر خواسته شد، می پذیرد.» تو نیز عذر ما را بپذیر!
برای پاسداری از حریم دوستان نیك نباید در باره آنان سخت گیری كرد، بلكه باید در موارد لغزش و خطایشان عفو و گذشت پیشه كرد و عذرشان را پذیرفت؛ زیرا اگر به بهانه های ساده، انسان دوستان خود را طرد كند و از خود دور سازد، به مرور زمان غریب و تنها خواهد ماند و مخالفانش افزایش می یابند؛ در حالی كه دوستان خوب بازوی نیرومندی در زندگی افراد به شمار می آیند. لقمان حكیم به فرزندش سفارش می كرد كه: «یا بُنَی اتَّخِذْ أَلْفَ صَدِیقٍ وَ أَلْفٌ قَلِیلٌ وَ لَا تَتَّخِذْ عَدُوّاً وَاحِداً وَ الْوَاحِدُ كَثِیرٌ؛ (15) فرزندم هزار دوست بگیر و البته هزار كم است و یك دشمن برای خودت درست نكن كه یكی هم زیاد است.»
بنابراین، برای رسیدن به سعادت و توفیق در زندگی، انسان باید از دوستان خوب محافظت كند و با اختلاف كوچك و جزئی و لغزشهای ساده نباید آنان را از دست بدهد، بلكه شیوه اهل بیت علیهم السلام را در نظر بگیرد و از گناهانشان بگذرد. اگر عذر خواهی كردند، بپذیرد و عفو و گذشت پیشه كند.
سعدی گفته:
با مردم سهل گوی دشوار مگوی // با آن كه درِ صلح زند جنگ مجوی
پی نوشت :
1)- تحف العقول، ص 482؛ الكافی، ج 1، ص 138.
2)- تحف العقول، ص 482.
3)- بحارالانوار، ج 74، ص 402.
4)- تحف العقول، ص 483.
5)- بحارالانوار، ج 69، ص 316.
6)- نحل / 23.
7)- معراج السعاده، ص 270؛ محجة البیضاء، ج 6، ص 213.
8)- كشف الغمه، ج 2، ص 386.
9)- اعلام الدین، ص 311.
10)- همان.
11)- تحف العقول، ص 482.
12)- كامل الزیارات، ص 344.
13)- بحارالانوار، ج 56، ص 2.
14)- مستدرك الوسائل، ج 8، ص 329.
15)- وسائل الشیعه، ج 12، ص 16.
منبع : ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره 74 .