داستان مهدوی (4): آوای امتحان
جمعه 18 مرداد 1398 10:38 PM
فکرش را بکن!
شما هم مثل همان بار گندمید. باید همان طور خالص شوید؛آن قدر که از میانتان جز یک گروه باقی نماند؛گروهی که فتنه ها حریف آن ها نباشد.
آرزویتان برای ظهور محقق نمی شود، مگر اینکه گروهی از شما به روی دیگری آب دهان بیندازد.گروهی نیز گروه دیگر را دروغگو بخواند.تا آنجا که از شما جز گروهی اندک استوار و محکم باقی نماند.گروهی که در میانتان مثل سرمه ی در چشم، و نمک درون غذا هستند.و چه اندک است، نسبت سرمه به چشم، و نمک به غذا!(مکیال المکارم، ج2، ص 383)
اگر پیش ما عزیز نبودی، فرزندم را نشانت نمی دادم،مََثََل او، مََثََل خِضر و ذوالقرنین است.به خداوند قسم، از دیده ها غایب می شود،غیبتی که در آن همه هلاک می شوند،مگر کسی که خداوند او را در اقرار به امامتش ثابت قدم بداردو به دعا برای تعجیل در فرجش توفیق دهد(مکیال المکارم، ج 1، ص 168؛ بحارالانوار، ج 52، ص24)
از همه دل بریده ام،دلم اسیر یک نگاست،تمام آرزوی من زیارت امام رضـــــــــاست