جنايات فجيع عراقي ها
جمعه 24 دی 1389 10:45 AM
در فاصله 150 متري دو نفر كه لباس خاكي بر تن داشتند نظر مرا جلب كردند كه يكي نشسته و ديگري در كف جاده خوابيده بود با دوربين نگاه كردم ديدم ايراني هستند و لباس بسيجي به تن دارند آنكه خوابيده مجروح است و ديگري هم توان حركت ندارد. بعد از طي چند كيلو متر در امتداد جاده به پشت ارتفاعي رسيديم كه بسيار به جاده آسفالته نزديك بود.
ما قبل از هر اقدامي ديديم يك ستون نفربر عراقي درروي جاده به آنها نزديك مي شود دو نفر مسلح سوار بر موتور سيكلت كه جلودار بودند و مابقي زره پوش بودند كه بطرف ايران حركت مي كردند.
ما در آنجا صحنه بسيار تلخ و وحشتناكي را ديديم و حتي اسير عراقي هم از ديدن آن ناراحت شد . بسيجي ها بمحض ديدن عراقي ها تقاضاي كمك كردند اما موتور سوار ها بمحض فهميدن اينكه ايراني هستند با رگبار انها را به شهادت رساندند و پيكر آنها وسط جاده افتاد زره پوش هاي پشت سري بدون هيچ رحم و انسانيت با چرخ هاي شني دار خود از روي اجساد عبور مي كردند . كف جاده با رنگ خون آغشته شد و جنازه ها به جاده ماليده شدند.
خالي ناراحت شديم و به ما اثبات شد كه نتيجه تسليم يعني مرگ حتمي و اين عزم مارا در ادامه راه خود استوار تر مي كرد.
يكي از سربازان گفت بگذاريد نزديك شوند تا ما از اين نقطه چند رگبار به آنها بزنيم همه قبول كردند
موتور سوارهاي عراقي بعنوان پيشرو به نزديكي ما مي رسيدند .
ما كه در بالاي تپه قرار داشتيم از هر سو چند رگبار كوتاه ولي موثر به هدف بستيم هردو موتور سوار از بين رفتند سر نشين هاي زره پوش ها متوجه ما شده بودند ودرروي جاده به سمت ما موضع گرفته و تيراندازي كردند و حتي دو دستگاه نفر بر پي ام پي عراقي جهت تعقيب ما به طرف تپه روانه شدند اما شيب تپه تند بود تا نصفه ها ادامه ندادند.
همه ستون زمين گير شده بود از هر سو به سمت ما تير اندازي مي شد حجم آتش تيربار عراقي بسيار زياد بود .
جاده آسفالته سومار بسته شد تمام خودروهاي عراقي هركدام به سمتي هدايت شدند.گروه هاي پياده عراقي از خودروها پياده شده جهت كشتن ما به سمت ما حمله ور شدند. در گيري سختي بوجود آمد . قدرت آتش ما كم بود .
عراقي ها با خمپاره هاي كوچك مار هدف مي گرفتند يكي از سربازان به نام سجاد نوري اهل مازنداران از ناحيه كتف تير خورد و يكي از سربازان ديگر هم در حين جاخالي دادن ليزخورده سرش شكافته شد . ما لحظه ي از اسير عراقي غافل نمي شديم تا بتواند فرار كند .
قبل از رسيدن نيروهاي پياده عراق به مواضع ما سريعاً محل را ترك كرديم وبه سوي تپه هاي داخل منطقه متواري شديم اين عمل درگيري هاي كوتاه اساس كار واحد هاي تكاور بوده و با قدرت بدني و تجربه آموزش هاي كوهستاني كار چندان دشواري نبود . با اين روش دشمن را آزار داده و ضربات كوتاه و موثر و گيج كننده به دشمن وارد مي شد.
از دور مي ديديم عراقي ها بي هدف به سوي ما تيراندازي مي كنند وتعقيب را رها كردند چون در ادمه اين كار تلفات آنها در شيار ها و دامنه ها بسيار مي شد .
سرباز تير خورده ما بسيار درد مي كشيد و خون زيادي از او رفته بود با چند تكه پارچه خون اورا بند آورديم خوشبختانه تير خارج شده بود . آن يكي را هم پانسمان كرديم دست و صورت خود را آب زدند استراحت كوتاهي كرديم . عراقي مات و مبهوت و با ترس ما را نگاه مي كرد . شايد فكر مي كرد چرا اينها مقاومت مي كنند و شايد به شجاعت سربازان ما غبطه مي خورد .
به عراقي گفتيم نگران نباش ما با تو كاري نداريم .و توبايد هر موردي كه مي داني به ما بگو چرا كه در صورت دام افتادن ما كشته شدن او هم حتمي خواهد بود.