اگر حجت خدا نباشد زمین به هم می ریزد./راه عبور از دریای عمیق دنیا
جمعه 30 فروردین 1398 6:59 PM
|
خداوند در آیه ۷ سوره مبارکه رعد می فرماید: «وَیَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْلاَ أُنزِلَ عَلَیْهِ آیَةٌ مِنْ رَبِّهِ إِنَّمَا أَنْتَ مُنذِرٌ وَلِکُلِّ قَوْم هَاد؛ «و کسانی که کفر ورزیدند، می گویند: چرا از طرف پروردگارش نشانه ای [آشکار و به دلخواه ما] بر او نازل نشده است؟ [ای پیامبر!] تو فقط بیم دهنده ای و برای هر قومی راهنمایی است.»
بنابر این آیه شریفه، نیاز به پیامبر و امام مشترک است- در خصوص نیاز به امام دلایل دیگری نیز وجود دارد:
-برای پیاده شدن دستورات الهی و حفظ احکام، قدرت و حکومت و لازم است و قدرت حکومت به امام و رهبریِ لایق نیاز دارد. مخصوصا در صورتی که دسترسی به پیامبر امکان نداشته باشد و خاتمیت حضرت محمد(ص) را پذیرفته باشیم.
-مگر می شود که خدا برای مردم پیامبری بفرستد و آن پیامبر با خون دل، احکام و قوانینی بیاورد و بعد همه را رها کرده از دنیا برود؟ آیا این کار حکیمانه است؟ آیا رها کردن امت با آن حرص و سوزی که از پیامبر(ص) سراغ داریم، سازگار است؟ کسانی که می گویند پیامبر(ص) مکتب و امتی را بنیان گذاری کرد و رفت، حکمت خدا و سوز پیامبر(ص) را چگونه توجیه می کنند؟ کدام مقام مسئول این گونه بی تفاوت مردم را رها می کند که پیامبر(ص) چنین کند؟
-اساسا دین و مکتب یا هماهنگ با خواسته های درونی و حوادث خارجی و به اصطلاح رشدآور و رشد دهنده و به روز است یا فقط قوانینی مقطعی و خشک است که با مرور زمان به دست فراموشی سپرده می شود و به اصطلاح ایستاست.
اگر در کنار مکتب امامی با شرایط ویژه باشد، مکتب از نوع اول خواهد بود وگرنه از نوع دوم خواهد شد و به همین دلیل امام رضا(ع) می فرمایند: «ان الامامة زمام الدین و نظام المسلمین و صلاح الدنیا و عزّ المومنین... انّ الامامة اسُّ الاسلام النامی (1) امامت و رهبری حق، زمام دین و مایه نظام بخشیدن به مسلمانان و صلاح امور دنیوی و عزت مومنین است. امامت اساس اسلام رشد یافته است».
یعنی چیزی که بتواند همه احتیاجات فردی و اجتماعی و مادی و معنوی انسان ها را تامیین کند، تنها امامت است. امام رضا(ع) با تعبیر «الاسلام النامی» به ما می فهماند که اسلام بدون امام، نمو و رشدی ندارد و در معرض کهنگی و زوال است. جامعه انسانی هر آن در معرض حوادثی آرامش خود را از دست می دهند و هر کدام راهی می پیمایند و هرج و مرج به وجود می آید لذا در کنار مکتب، وجود امام و رهبر ضروری است.
-همانگونه که شنا در استخر، نیاز به مربی و ناجی دارد، گذر از دریا نیز نیاز به کشتی و ناخدا دارد، چنانکه امام(ع) فرمود: «الدُّنيا بَحرٌ عَميقٌ»(2)؛ دنیا دریای عمیق و پر تلاطم است که به کشتی و کشتی بان نیاز دارد. این با کدام منطق و حکمت و سازگار است که خداوند شناوران ناتوان و ناآشنا را در دریای پر خطر به حال خود رها کند؟!
-همان گونه که خداوند در کشور تن فرمانروایی به نام عقل قرار داده تا به وسیله آن، چشم و گوش و تمام اعضا از انحراف و خطا حفظ شوند، لازم است برای جامعه نیز امام و فرمانروایی قرار دهد تا مردم دچار تحیر و انحراف و هرج و مرج نشوند و به مقصد برسند.
با وجود قرآن و کتاب آسمانی، دیگر چه نیازی به امام است؟
قرآن، کتاب قانون است و قانون به مفسر و مجری نیاز دارد. در نظام امروز جهان نیز در کنار قوه مقننه، قوه مجریه و قضائیه وجود دارد، زیرا قانون به مجری و ضمانت اجرا نیاز دارد. این نیاز در زمان پیامبر(ص) به دست ایشان و پس از ایشان توسط امامان برطرف می شد.
علاوه بر این، جزئیات همه چیز مثلا تعداد رکعت نماز یا تعداد شوط های طواف در قرآن ذکر نشده و بسیاری از مطالب جزئی و مقطعی در قرآن نیامده است؛ بلکه پیامبر(ص) و امامان(ع) این موارد را برای مردم بیان می کردند. خود قرآن می فرماید: «مَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ»(3)(آنچه را پیامبر بیان می کند بگیرید و آنچه را نهی می کند رها کنید).
این آیه دلالت دارد که پیروی از سنت نبوی واجب است، زیرا پیروی از آن در حقیقت پیروی از خداست: «مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ»(4). امامت و ولایت نیز پذیرش سنت پیامبر(ص) است.
آفرینش به خاطر اولیای خداست، به خاطر گُل است که همه علف ها آب می خورند. وجود اولیای خدا و امام زمان(عج) باعث امنیت است. در احادیث متعددی آمده است که اگر حجت خدا نباشد زمین به همی می ریزد. حق هم همین است. مثال زدم که اگر بچه درس نخواند، مدیر اصلا در آزمایشگاه و کتابخانه را باز نمی کند.
امام رضا(ع) فرمودند: «لا اله الا الله(توحید) دژ خداست». بعد مدتی صبر کرد و بعد از مدتی فرمود: «و انا من شروطها»(5). امام رضا(ع) می فرمایند: «من از شروط توحید هستم»، چون توحید بدون امام ارزش ندارد. شرط توحید وجود یک رهبر لایق است و آن هم یک رهبر زنده، امام نمی گوید: «الامام من شروطها» می گوید «و اما من شروطها»، یعنی من که امام زنده ام، شرط توحید هستم. توحید همیشگی است، پس در هر زمان باید یک امام معصوم وجود داشته باشد. الان هم امام زمان(عج) شرط توحید هستند.
درباره امام زمان(عج) می خوانیم: «اینَ الَّسبَبُ المُتَّصِلُ بَینَ الارضِ و َ السّمَاء»(6) هستی به وجود او زنده است؛ مثل ناخدایی که اگر نباشد کشتی غرق می شود.
اگر معتقد به وجود امام زمان(عج) نباشیم، در واقع می گویید پیغمبر(ص) -نعوذ بالله-دروغ گفته است. چون در حدیث ثقلین فرموده که قرآن و اهل بیت(ع) هیچ وقت از هم جدا نمی شوند. اکنون قرآن هست، پس اهل بیت(ع) کجایند؟؛ اگر بگوییم از دنیا رفته اند یعنی این دو از هم جدا شده اند؛ در حالی که پیغمبر خدا(ص) می گوید این دو هیچ وقت از هم جدا نمی شوند. یعنی تا هر زمان که قرآن هست باید یک نفر از اهل بیت هم باشد و او در زمان ما حضرت مهدی(عج) است.
پی نوشت ها:
1.عیون الاخبار الرضا(ع)، ج1، ص216
2.کافی، ج1، ص15
3.سوره حشر آیه7
4.سوره نساء آیه 80
5.ثواب الاعمال، ص6
6.بحارالانوار، ج99، ص ۱۰۶.
*برگرفته از کتاب «پرتوی از آیه های مهدوی»، محسن قرائتی به کوشش حسن ملایی
به گزارش گروه مهدویت خبرگزاری شبستان: