0

هر روز یک حکایت آموزنده(13)

 
mokary
mokary
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1387 
تعداد پست ها : 1493
محل سکونت : isfahan

هر روز یک حکایت آموزنده(13)
سه شنبه 18 دی 1397  8:09 AM

غلامي کنار پادشاهي نشسته بود. پادشاه خوابش مي آمد، اما هر گاه چشمان خود را مي بست تا بخوابد، مگسي بر گونه او مي نشست و پادشاه محکم به صورت خود مي زد تا مگس را دور کند.

مدتي گذشت، پادشاه از غلامش پرسيد:«اگر گفتي چرا خداوند مگس را آفريده است؟» غلام گفت: «مگس را آفريده تا قدرتمندان بدانند بعضي وقت ها زورشان حتي به يک مگس هم نمي رسد.
»

* آب ، کم جو ؛ تشنگی آور بدست

 تا بجوشد آبت از بالا و پست *

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها