جالب آنکه گاهی فیلمی که تمامقد به سمت ساخت موقعیتهای کمیک میرود به تراژدی بدل میشود و حتی با سطحیترین لایههای کمدی مماس نمیشود. لس آنجلس-تهران ظاهراً قرار است یک کمدی فانتزی باشد اما هیچکدام از آنها نیست و جذابیتهای بصری آنهم نه در نسبت منطقی با درام که صرفاً برای چشمگیر شدن تصویری و لاکچری شدن آن معنا پیدا میکند و مخاطب امروز دیگر مسحور رنگ و لعاب تصویر و لوکیشن و جلوههای بصری فیلم نمیشود.
او آمده است یا قصه بشنود یا بخندد و سرگرم شود. اما انتظاری که خود فیلم ایجاد میکند که ردپای پررنگ آن را میتوان در تبلیغات آن پیدا کرد موجب میشود تا مخاطب مدام منتظر باشد تا از یک جای فیلم، نقطه وصل شکل بگیرد و بتواند با قصه درگیر شده و انتظارش از سویه کمیک آن برآورده شود اما هر چه فیلم جلوتر میرود این انتظار به ناامیدی منجر میشود.
لسآنجلس- تهران اگر میفروشد بهواسطه تبلیغات لاکچری و نوع روایتی است که از طریق چیدمان صحنهها در تبلیغات فیلم شکلگرفته که از خود فیلم بهتر است و البته حضور بازیگران محبوب اما وقتی مخاطب با خود فیلم مواجه میشود هیچکدام از انتظاراتی که برساخته این تبلیغات است برآورده نمیشود.
فیلم نه میتواند قابلیتهای فضای فانتزی را بهدرستی خلق کند و نه از سویه فانتزی در پیشبرد درام استفاده میکند. لسآنجلس –تهران پس از سالها بازگشت پرویز پرستویی را به بازی در نقشهای کمدی فراهم کرد اما این پرستویی با پرستویی که مخاطب در ذهن دارد خیلی فاصله دارد.
اوقبلاً هم در چند فیلم از جمله کتاب قانون مازیار میری کمدی و طنز را تجربه کرده بود اما در آنجا شخصیتپردازیها قوام بهتری داشت و قابلیتهای کمیک پرستویی در بازیگری جلوه کرد و خود را نشان داد اما در اینجا همه این نقشها تصنعی و تیپیکال از آب درآمده و حتی بازی پرستویی هم خیلی کلیشهای شده است. اگرچه در یک کمدی فانتزی بیشتر با تیپسازی مواجه هستیم نه شخصیتپردازی اما این تیپهای مختلف هم به دل نمینشیند و انگار بازیگر خیلی هم میلی به بازنمایی این کاراکترها ندارد.
بازی در لس آنجلس-تهران یک سقوط برای پرویز پرستویی محسوب میشود که نه خود فیلم از قدرت و قوام کافی برخوردار است نه نقشآفرینی او. به نظر میرسد پرویز پرستویی در بازیگری به نقطه اشباع رسیده چه در نقشهای کمدی چه جدی و نیازمند یک پوستاندازی اساسی است تا از قالبهای تکراری و کلیشهای درآید و قابلیتهای تازهای از خود بروز دهد.
سایر بازیگران فیلم هم کموبیش در چنین وضعیتی هستند و انگار همه در حال زور زدن برای بانمک بودن و خنداندن مخاطب هستند اما این اتفاق نمیافتد و بهجز چند صحنه که بهنوعی کمدی موقعیت ناخواستهای خلق میشود ،فیلم نمیتواند مخاطب را بخنداند. بخش عمدهای از این ضعف و فقدان بار کمیک لازم برای خنداندن مخاطب به کممایه بودن قصه و فیلمنامه برمیگردد که فاقد انسجام لازم بوده و خیلی سردرگم و گیج است.
به نظر میرسد فانتزی بودن فیلم موجب شده تا فیلمساز به هویتمندی و منطق روایی قصه توجه چندانی نداشته باشد و صرفاً به خلق موقعیتهای مفرح در فیلم بیاندیشد که این هم حاصل نشده است. درواقع فیلم سروته ندارد و مخاطب را در یک تعلیق ادراکی تا پایان به حال خود رها میکند.
موقعیتهای ابتر و خنثی فیلم موجب میشود مخاطب نتواند خط اصلی داستان را در یک مسیر منسجم و روشن دنبال کند و یک پرش دراماتیک در کل فیلم تکرار میشود. فیلم تلاش کرده تا کمدی فانتزیهای هالیوودی را در ورژن ایرانی خود بازتولید کند اما فاصله زیادی با این جنس از فیلمها دارد و نتوانسته لحن و زبان کمدی فانتزی را بدست آورد. همین فقدان زبان و ساختار درست برای خلق کمدی فانتزی موجب شده تا تلاش بازیگران برای کمیک بودن حتی تا مرز لودگی هم پیش برود. اگرچه این اتفاق به شکل کامل رخ نمیدهد اما وقتی بستر دراماتیک فیلم و مؤلفههای کمیک آن شکل نمیگیرد کنشمندی های بازیگران برای خنداندن مخاطب هم خنثی و بی ثمر شده و حتی گاهی به ضد خودش بدل میشود.
استفاده از بازیگران آشنا در این جنس فیلمها هم نهتنها کمکی به آن نکرده که اتفاقاً موجب شده تا مخاطب مدام این بازیگران را با نقشهای پیشین آنها در ذهن خود مقایسه کند که حاصل این قیاس جز ناکامی بیش نیست. لسآنجلس- تهران اگر میفروشد بهواسطه تبلیغات لاکچری و نوع روایتی است که از طریق چیدمان صحنهها در تبلیغات فیلم شکلگرفته که از خود فیلم بهتر است و البته حضور بازیگران محبوب اما وقتی مخاطب با خود فیلم مواجه میشود هیچکدام از انتظاراتی که برساخته این تبلیغات است برآورده نمیشود.
شناسنامه فیلم
کارگردان: تینا پاکروان
نویسنده: تینا پاکروان، آنالی اکبری
تهیهکننده:تینا پاکروان
بازیگران: پرویز پرستویی، مهناز افشار، گوهر خیراندیش، شیرین یزدان بخش، ماهایا پطروسیان, زهیر یاری، ژوبین رهبر و ...