0

وصیتنامه شهدا

 
rezaha44
rezaha44
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1396 
تعداد پست ها : 4589
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:وصیتنامه شهدا
جمعه 25 اسفند 1396  6:43 AM

وصیت نامه شهید علی اکبر دره شیری

 

بار الها من نمی خواهم كه در بستر بمیرم یاریم كن تا به راهت در دل سنگر بمیرم

 شهیدعلی اكبر دره شیری (1294143)

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

بنام الله پاسدار حرمت خون شهیدان . با درود و سلام به رهبر كبیر انقلاب اسلامی ایران حضرت آیت الله العظمی الامام خمینی و با سلام به شهدای اسلام از هابیل تا حسین (ع) و از حسین (ع) تا شهدای انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی عراق بر جمهوری اسلامی ایران و با آرزوی طول عمر برای امام عزیز و ادامه انقلاب اسلامی تا ظهور امام زمان (عج) و پیروزی نهایی برای رزمندگان اسلام بركفر جهانی و با سلام بر شما ملت شهیدپرور ایران . اینجانب علی اكبر دره شیری فرزند محمد دارای شناسنامه شماره 3 متولد 1341 صادره از حوزه یزد وصیتنامه خود را شروع می كنم . و ای پدر و مادر از دور خدمت شما سلام عرض می كنم و از اینكه نتوانستم فرزند شایسته برای شما باشم ببخشید و امیدوارم كه این زحمتهای شبانه روزی که بر من کردید را حلال کنید و مرا ببخشید تا شاید خداوند هم برمن ببخشد و ای خواهر و برادرانم از دور برای شما عرض ادب می كنم و انشاءالله كه شما به بزرگی خودتان این برادر حقیر را ببخشید . و ای پدر و مادرم از اینكه توانسته اید در محضر خداوند متعال از اینکه این امانت الهی را به صاحب اصلی اش برگردانید سربلند و اجرعظیم داشته باشید . از خداوند سپاسگزار باشید و دعای امام عزیز را فراموش نكنید و امام را تنها نگذارید و دعوت او را لبیك گویید و از خداوند بخواهید كه تا ظهور حضرت مهدی (عج) عمر امام را بلند كند و انقلاب اسلامی را به انقلاب حضرت مهدی (عج) متصل كند و هرگز شهدای راه حق را مرده نپندارید ، بلكه زنده و همیشه شاهد و آگاه هستند و لحظه ای برای فرزند خود گریه نكنید زیرا من راهی را پیموده ام كه در پیشگاه خداوند سربلند می باشم و از گرفتن هرگونه مجلس عزا جلوگیری و خودداری كنید و اگر خواستید مجلسی بگیرید به یاد سرور شهیدان و به یاد علی اکبر سید الشهداء بگیرید و ای مادر فقط با لیلا هم ناله بشو و دیگر از تمام قومان و خویشان و همسایگان برایم طلب مغفرت كنید و از تمامی شما عزیزان میخواهم كه هرگونه بدی و زشتی را كه از من دیده اید فقط بخاطر علی اكبر سید الشهدا (ع) ببخشید و من از اینكه توانسته ام این جان ناقابل خود را فدای اسلام كنم افتخار می كنم چون در روز قیامت در صف جوانان بنی هاشم و عباس و قاسم و علی اكبر می باشم و برای شما هم امیدوارم كه افتخاری باشد به بزرگی ابدیت خصوصاً تو ای پدر و مادر عزیزم چون در نزد خداوند سربلند و پیروز می باشید و به جای عزاداری مجالس شادی و بجای پرچم سیاه به درب خانه پرچم سبزی بزنید زیرا برای شهید عزاداری معنی ندارد و گریه کردن شما موجب شادی دشمنان اسلام و قرآن می شود . و ای برادرانم از اینكه مدتی در یزد مزاحم كار و زندگی شما بودم طلب عفو می كنم و امیدوارم كه این زحمتها را بر من حلال كنید .امیدوارم خداوند به شماها توفیق ادامه راه شهدا عنایت كند و رسالت خون شهدا را بردوش بگیرید و هرچه شما كردید پدر و مادر پیرم را فراموش نكنید و هركاری كه دارند برایشان انجام دهید و آنها را به حساب بنده بگذارید . انشاء الله كه در روز قیامت جبران آن را خواهم كرد و دیگر اینكه می خواستم كه در كنار گلزار شهدای یزد

 

بخاك بسپارید ولی هرگونه كه شما صلاح میدانید اشكالی ندارد و ازاینكه در پیشگاه خداوند شرمنده نباشم . سفارشی دارم كه امیدوارم انجام دهید از موجودی اینجانب حدود دوسال نماز قضا برایم بخوانید و روزه پنجسال را هم برایم بگیرید و هركس كه از من ادعای طلب كرد به او بپردازید و این نكته مهم به خدمت شما عرضه میدارم پس از شهید شدنم از شما میخواهم كه مرا كه در تابوت میگذارید بر روی آن پارچه سیاه نكشید كه مردم بدانندكه عمرم را در سیاه چالها نگذرانده ام و چشمهای مرا باز بگذارید تا مردم بدانند كه كوركورانه از این راه نرفته ام و دستهای مرا باز بگذارید تا دنیا دوستان بدانند كه من چیزی را با خودم به آن دنیا نمی برم و یك تكه یخی را برروی سینه ام بگذارید تا بجای مادرم برایم اشك بریزد ، زیرا گریه كردن مادرم باعث شادی دشمنان اسلام میشود . امیدوارم كه این چند شعر بر مزارم خوانده شود .

 

بار الها من نمی خواهم كه در بستر بمیرم یاریم كن تا به راهت در دل سنگر بمیرم

 

دوست دارم در میان خون و آتش و گلوله دور از كاشانه و مادر و خواهر بمیرم

 

دوست دارم خاك ایران را زدشمن پاك سازم در راه اسلام و آزادی این كشور بمیرم

 

دوست دارم نیمه شب با نعره الله اكبر دشمنان را قلع و قمع سازم چون سر لشكر بمیرم

 

دوست دارم تا شوم قربانی راه خمینی همچنان پروانه در جانم فتد آذر بمیرم

 

دوست دارم همچو باران بر تنم خمپاره بارد پیكرم گردد به مانند گل پرپر بمیرم

 

دوست دارم نام رهبر را بخونم نویسم دیده ام باشد به نام نامی رهبر بمیرم

 

دوست دام گلگون گردد لباس پاسداری آخر از خون تنم با جسم از خون تر بمیرم

 

خط من خط خمینی رهبرم باشد خمینی پس چه بهتر چون حسین از تیر و از خنجر بمیرم

 

دوست دارم تشنه لب باشم به هنگام شهادت جرعه نوشم زدست ثاقی كوثر بمیرم

 

دوست دارم چهره مهدی زهرا را ببینم با تبسم بر رخ آن حجت اكبر بمیرم

 

دوست دارم دفتر را از شعر خود سازم مهیا وانگهی با خون كنم امضاء آن دفتر بمیرم

 

دوست دارم كربلایی راه من یابد ادامه من بخون غلطان شوم همچون علی اكبر بمیرم

 

به امید دیدار روز موعود

 

والسلام

 

علی اکبر دره شیری

 

زندگی وزن نگاهیست 

که در خاطره ها می ماند 

                                                                         سهراب سپهری 

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها