0

وصیتنامه شهدا

 
rezaha44
rezaha44
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1396 
تعداد پست ها : 4589
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:وصیتنامه شهدا
جمعه 4 اسفند 1396  8:40 AM

وصیت نامه شهید مهدی اسفندیاری

 

پاسخ به بی‌ادبی یک فریب ‌خورده منتسب به امام (ره)

با گذشت زمان شاید فراموش کنیم علت و چرایی بودنمان را. قطعا یکی از تاثیرگذارترین و عجیب‌ترین جملاتی که از امام به یادگار مانده، عبارتی است که او درباره وصیت‌نامه شهدا بیان داشته است...

 

به گزارش شبکه اطلاع رسانی دانا به نقل از صاحب نیوز، باید مراقب بود شهدایی که به نفس آنها زنده ایم و با قطرات خونشان عزت امروز را به دست آورده ایم در قعر زمان در دلهایمان فراموش نشوند. ۲۹ ام مهرماه سالگرد عروج بسیجی شهید مهدی اسفندیاری است که بد نیست وصیت نامه این بسیجی غیور را با یکدیگر بخوانیم. امام خمینی که جایگاه فقاهت و عرفانش بر هیچ آزادمردی پوشیده نیست در عظمت شهدا و جایگاه وصیتنامه ایشان اینگونه فرمودند: «این وصیتنامه ‏هایى که این عزیزان می‌نویسند مطالعه کنید. پنجاه سال عبادت کردید، و خدا قبول کند، یک روز هم یکى از این وصیتنامه‏ ها را بگیرید و مطالعه کنید و تفکر کنید.»

 

 

واقعاً جمله عجیبی است؛ شاید بد نباشد کسانی را که امروز با ساختارشکنی های چندباره شان قصد دارند بر سر زبان ها بیفتند را به خواندن این دست وصیت نامه ها دعوت کنیم تا به خاطر بیاورند آنچه را نباید فراموش می کردند!

 

شهید مهدی اسفندیاری

 

مهدی اسفندیاری در مرداد ماه ۱۳۴۴ در خانواده ای مذهبی در محله مارنان، خیابان خاقانی شهر اصفهان متولد شد. او که کوچکترین فرزند خانواده از نظر سنی بود در هفت سالگی پدر خود را از دست داد ولی عشق و علاقه به تحصیل او را از تحصیل باز نداشت و تا کلاس سوم راهنمایی تحصیل نمود. در کلاس سوم راهنمایی بود که با اشاره مادرش و همراه دیگر برادرش به جبهه حق علیه باطل رفت.

 

 

 

مدت سه ماه اول را در زمستان سرد سال ۶۰ در کردستان با ضد انقلاب مبارزه نمود و پس از یک مرخصی دو سه روزه به جبهه های خوزستان رفت و در کلیه عملیات ها از عملیات رمضان گرفته تا عملیات بیت المقدس و والفجر ۴ شرکت نمود. یک بار در عملیات رمضان شدیداً مجروح شد و در بیمارستان بستری شد و به محض اینکه توانست راه برود فورا به جبهه رفت و هر چند ماهی چند روزی به مرخصی می آمد و هر بار که از جبهه برمی گشت وضع روحی او حاکی از یک دگرگونی عمیق بود که نشان می داد او راه خود را یافته است و مفهوم عمیق جهاد را با گوشت و پوست خود لمس نموده است.

 

 

 

نسبت به سن خود بسیار متین و موقر و خوش برخورد بود، نمازها و دعاهایش را با حال و توجه خاص به معبود می خواند و حتی قبل از ماه رمضان سال ۶۲ به اصفهان آمد و حدود یکماه روزه های قضاء سال گذشته را گرفت و مجددا به جبهه رفت و سرانجام در شب جمعه ۲۹/۷/۶۲ در اولین مرحله عملیات والفجر ۴ در گرمک عراق با اصابت ترکش خمپاره به مغز و کمرش به شهادت رسید و به لقاءالله پیوست، روحش شاد.

 

 

 

شهید مهدی اسفندیاری

 

متن وصیت نامه:

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

“مَن طَلَبَنی وَجَدَنی وَ مَن وَجَدَنی عَرَفَنی وَ مَن عَرَفَنی عَشَقَنی وَ مَن عَشَقَنی عَشَقتُهُ وَ مَن عَشَقتُهُ قَتَلتُهُ وَ مَن قَتَلتُهُ فَعَلی دِیَتُه وَ مَن عَلی دِیَتُه فاَنَا دِیَتُه”

 

 

 

ترجمه

 

«هر کس مرا طلب کند می یابد و هرکس مرا یافت می شناسد و هر کس که مرا شناخت دوستم می دارد و هرکس مرا دوست داشت به من عشق می ورزد و هر کس به من عشق ورزید من هم به او عشق می ورزم و هر کس که من به او عشق می ورزم می کشمش و آن کس را که من بکشم خونبهایش به من واجب است و آنکس که خونبهایش به من واجب است پس من خودم خونبهایش هستم»

 

 

 

به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان و با سلام بر رهبر انقلاب امام خمینی ولی فقیه، این قامت ایستاده که مانند جدش حسین علیه السلام در برابر ظلم و ستم مستکبران و قدرت های بزرگ ایستاده و حتی یک کلمه هم دم از سازش به میان نمی آورد.

 

 

 

این جانب به عنوان یک فرد بسیار کوچک اول به خانواده ام و بعد به این امت قهرمان چند نکته ای را متذکر می شوم؛

 

 

 

برادران و خواهرانم:

 

این سخن حضرت علی علیه السلام را بخوانید که می فرماید : “إن الجهاد باب من ابواب الجنة فتحه الله لخاصة اولیائه” همانا جهاد دری از درهای بهشت است، دری است که خداوند این در بهشتی را بروی همه کس نگشوده است و در قسمت دوم این سخن می فرماید: “و هو لباس التقوی” یعنی جهاد جامه تقواست، تقوا یعنی پاکی راستین، پاکی از تمام آلودگی های روحی و اخلاقی، آنکه از جهاد به دلیل بی میلی و بی رغبتی (نه به دلیل خاص شرایط و احوال) رو بگرداند، خداوند جامه ذلت و روپوش بلا بر تن او می پوشاند و به سختی ها و شدائد گرفتار می گردد، پس شما هم ای مردم مسلمان ایران، این سخن علی علیه السلام را به جان و دل گوش کنید و جهاد را مختص به یک دسته و گروه ندانید و از رفتن بچه هایتان به جبهه ها جلوگیری نکنید که مرگ و زندگی هر دو دست خداست. اگر چه در کاخ های بسیار مستحکم باشید، مرگ شما را فرا می گیرد، پس چه بهتر که مرگ خداگونه را بر مرگ ذلت بار بپسندید، مرگی که بوسیله آن گلوله های سرخ که از دهانه سلاح های روسی به دست مزدوران عراقی بیرون می آید و قلب پاک و منور این بچه های معصوم را پاره پاره می کند.

 

 

 

آری آن مرگ پیش خدا از همه مرگ ها افضل است که نامش شهادت است. شهادت سریعترین و نزدیکترین راه تقرب به خدا می­باشد و بدانید که شهید کسی است که نسبت به زمان خود آگاه و مسئول است، هر عملی که می کند از روی کمال آگاهی است، شهید بر نفس سرکش خود و هوا و هوس های پوچ خود غالب است. شهید شهامت دارد، شهید شجاعت دارد، شهید سخاوت دارد، شهید شمع محفل بشریت است، شهید شفاعت می کند، شهید در قبر مورد مؤاخذه و سوال و جواب برزخ واقع نمی شود، زیرا که شهید در زیر برق تیرها و خمپاره های آتشین که بالای سرش بود آزمایش خود را انجام داده و بالأخره پیام شهید این است که در راه خدا آگاهانه قیام کنید و در راه او جهاد کنید و سعی کنید در را ه او شهید شوید، خوشا به حال آنانکه زندگیشان برای خداست مرگشان در راه خداست، خوشا به حال آنانکه جز راه خدا راهی ندارند و جز ذکر خدا یادی ندارند.

 

 

 

خدایا! تو خود بر دل ها و نیات ما آگاهی و تو می دانی که قصد من از رفتن به جبهه از روی هوا و هوس و چیز دیگری نبوده، بلکه از روی آگاهی کامل بوده است و با شناخت اینکه این سفر برایم بازگشت ندارد به این راه رفته ام.

 

 

 

خدایا! سوگند یاد می کنم که همیشه تا آخرین نفس در راه مقدس تو و برای یاری دین تو مستحکم و جان بر کف در راهت فداکاری کنم.

 

 

 

الهی یاریم ده که بتوانم این مهم را آن چنانچه که شایسته مقام باری تعالی است به جا آورم.

 

 

 

خدایا! من به جبهه نبرد حق علیه باطل آمده ام تا دشمنان تو را نابود کنم و جان خود را بفروشم، امیدوارم که خریدار جان من تو باشی، نه کس دیگر.

 

 

 

خداوندا! من خوب می دانم که من یک بنده گناهکار و بدی هستم و لیاقت پیوستن به لقاء تو را ندارم ولی ای خدا اگر من بنده بد و گناهکاری هستم تو خدای بخشنده و خوبی هستی و با رحمت و مغفرت تو می توانم به این درجه از کمال برسم.

 

 

 

پس ای خواهران و برادران عزیز:

 

حال که می بینم چگونه این برادران رزمنده از جان و مال خود در راه خدا می گذرند، بیایید ما هم دست از این دنیای فریبنده که حضرت علی علیه السلام توصیف آنرا کرده برداریم و غرق در احکام دین اسلام باشیم و از زندگی ساده حضرت محمد صلی الله علیه و آله و حضرت زهرا سلام الله علیها درس بگیریم و زندگی آنها را سرمشق خود قرار بدهیم و از عبادات و نماز شب ها و از خودگذشتگی های آنها در راه پیشرفت اسلام درس بگیریم.

 

 

 

عزیزان من نمازهای پنجگانه را که ستون دین است سر وقت و با جماعت در مسجد به پا دارید و خمس و زکات بپردازید که مایه برکت در اموال شماست، امر به معروف و نهی از منکر را کاملاً اجرا کنید. همیشه حق را بگویید، اگر چه به ضرر شما باشد، همیشه خدا را حاضر و ناظر ببینید، همیشه صحنه مرگ را در جلوی چشم خود ظاهر کنید و به فکر سوال و جواب و رسوایی و حسرت در روز قیامت باشید و سعی کنید همیشه برای مردن آماده باشید تا خدای نکرده در حال گناه و غفلت از دنیا نروید و سعی کنید غرق در مادیات دنیا و زن و فرزند خود نشوید که مکر خدا شامل حال شما می شود و از یاد خدا غافل می­شوید. همیشه از خدا بخواهید که به شما توفیق عبادت و توفیق بندگی خود را بدهد و همیشه به فکر این باشید که توشه ای برای آخرت خود ذخیره کنید.

 

 

 

و ای مردم قهرمان وظیفه شما در این لحظات حساس انقلاب این است که اول شکر این همه نعمت را که خدا به ما داده است بکنیم و شکر آن این است که پیرو خط ولایت فقیه و دستورات امام باشیم و هر خط انحرافی دیگر را کور کنیم.

 

 

 

ای امت شهید پرور

 

مبادا امام را تنها بگذارید، که این امام یک هدیه و هدایت کننده است که خدا به ما مرحمت فرموده، پس سعی کنید او را بشناسید و بعد از نماز او را دعا کنید.

 

 

 

اما مواظب باشید که این دعا به یک عادت و شعاری تبدیل نشود بلکه دعا را با قلبی پاک و سرشار از خلوص بخوانید که خداوند به قلب های شما می نگرد، نه به زبان شما و دیگر اینکه خود را آماده و مهیا برای ظهور حضرت مهدی (عج) بسازید.

 

 

 

سخنی با برادران بسیجی:

 

شما رزمندگان نوجوان بسیجی با اعمال و رفتار و اخلاق نیکوئی که دارید قلب امام زمان (عج) و نایب بر حقش امام خمینی را شاد می کنید.

 

 

 

ای برادران عزیز رزمنده که در جنگ شرکت کرده اید و ای برادران بسیجی که در داخل مسجد مشغول خدمتید و ای برادران عزیزی که در این کشور اسلامی پست و مقامی دارید، امروز خدا شما را از میان یک میلیارد مسلمان انتخاب کرده که به اسلام و مسلمین خدمت کنید ، امروز اسلام در دست شما یک امانت است، پس باید در قبال مسئولیت بزرگی که بر دوش شما گذارده شده وظیفه خود را به نحو احسن انجام دهید و این را هم بدانید که آن توجه و نظری را که خداوند امروز به شما دارد به هیچ یک از مردم عادی ندارد.

 

 

 

پس ای برادران عزیز:

 

فعالیت های خود را هرچه بیشتر گسترده کنید و اگر توانستید کلاس های درس اخلاق برای بچه ها برقرار کنید و از تهمت ها و حرف های بیهوده مشتی بی خرد که فقط کار آنها نق زدن است نهراسید و فقط خدا را در نظر داتشته باشید و وقتی که صدای اذان به گوشتان رسید، بسیج را تعطیل کنید و همه دسته جمعی برای اقامه نماز صف های جماعت را پر کنید که تمام کارها و تلاش و کوشش ها برای نماز است و وقتی رو به قبله ایستادی برای نماز، مغز خود را پاک کن از فکر دنیا، و نماز را بزرگ و مهم بشمار، در موقع قیام به فکر قیامت و روز محشر باش که باید ایستاد، در محضر خداوند برای پس دادن حساب، در موقع نماز باید متوجه باشی با چه کسی سخن می گویی و از چه کسی حاجت می طلبی و عظمت خدا را در هنگام تکبیر ملتفت باش و جز خدا را در جنب حق کوچک شمار و گرنه از شیرینی یاد خدا محروم و از جوار قربش محجوب خواهی بود.

 

 

 

وقتی در حال خواندن نماز هستی چنان باش مثل آن رزمنده که شب حمله می خواهد آخرین نماز خود را در این دنیا بخواند و چنین باش مثل اینکه بهشت در برابرت، آتش زیر پایت و عزرائیل پشت سرت و پروردگارت در بالای سرت، بر حالت آگاه است.

 

 

 

پس نگاه کن، ببین در برابر چه کسی ایستاده ای و با چه کسی مناجات می کنی و چه کسی به تو می نگرد و در پایان نماز شکر خدا را به جای آر و گونه ها را به خاک بمال در برابر خدا از اینکه او به تو اجازه داده که تو او را تسبیح و تمجید کنی، البته ای برادران من این چیزهایی را که نوشتم بیشتر برای تذکر و یادآوری به خودم بود، شما که انشاءالله همه استادان من هستید و انشاءالله که شما برادران بسیج همگی اسوه و الگویی باشید برای تمام مردم و امیدوارم که در گشت های شب و غیره طوری رفت و آمد و فعالیت کنید که موجب اذیت مردم نشود. در ضمن اگر در تفت های شهدا ضبط صوت گذاشتید، صدای آنرا کم کنید و به جای نوار سرود، نوار قرآن بگذارید، خدا انشاءالله شما را برای خدمت به اسلام محافظت بفرماید.

 

 

 

سخنی چند با مادرم:

 

ای مادر عزیزم، اگر تو را در طول زندگیم رنج دادم و با تو بد خلقی کردم باید مرا ببخشی و اگر در بودنم تو را ناراحت کردم در نبودنم برای من ناراحت نباش، چون من مال این دنیا نبودم و به این دنیا دل نبسته بودم.

 

 

 

از تمام دوستان و آشنایان حلالیت می طلبم، امیدوارم که مرا حلال کنید و از خانواده ام تقاضا می کنم پس از دفنم بلافاصله آن دعای “هل انت علی العهد الذی فارقتنا …” را که در مفاتیح و رساله نوشته و موجب آزادی از فشار قبر می شود را برایم بخوانید و سوره الرحمن را بر سر تابوتم بخوانید.

 

“إنا لله و إنا الیه راجعون والسلام علی عباد الله الصالحین”

 

خدایا

 

خدایا

 

تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار

 

از عمر ما بکاه و بر عمر او بیفزا

 

 

 

آنکس که تو را شناخت جان را چه کند

 

فرزند و عیال و خانمان را چه کند

 

دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی

 

دیوانه تو هر دوجهان را چه کند

 

 

 

والسلام

 

مهدی اسفندیاری

 

۸/۴/۱۳۶۲

 

زندگی وزن نگاهیست 

که در خاطره ها می ماند 

                                                                         سهراب سپهری 

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها