زندگینامه عالم شیعی سید ابوالمکارم حمزه بن علی بن زهره الحسینی الحلبی
دوشنبه 18 دی 1396 6:05 PM
مقدمه
از آن هنگام که امام صادق(علیه السلام) در کوفه اقامت گزید دانشمندان بسیاری در محضر او پرورش یافته و شیعه شوکت و عظمت بسیاری یافت. احمد بن محمد بن عیسی اشعری[1]ـ که خود از راویان و اصحاب ائمه(علیهم السلام) است از حسن بن علی بن زیاد وشّاء،[2] از بزرگان اصحاب امام رضا(علیه السلام)ـ نقل می کند که: مسجدکوفه را در حالی مشاهده کردم که نهصد (900) عالم و راوی حدیث در آن از امام صادق(علیه السلام) روایت نقل می کردند.
جهاد فرهنگی امام صادق(علیه السلام) نقش بسزایی در گسترش تشیع در جهان آن روز داشت تا آنجا که در بعضی از مناطق و شهرها محوریّت با شیعیان بود، خصوصاً در قرن سوم و به بعد، در منطقه شامات که مرکز حکومت اموی بود. با این که حاکمان بنی امیه با پیروان اهل بیت(علیهم السلام) در ستیز بودنداما هیچ شهر و روستایی نبود، مگر این که یکی از عالمان شیعه در آنجا مردم را به پیروی از اهل بیت(علیهم السلام) دعوت می نمود. سخنان رسول خدا و خاندان پیامبر(علیهم السلام)در قلوب مسلمانان تأثیر خاصی داشت، به همین علت تشیع و پیروی از اهل بیت(علیهم السلام) حتی در مناطقی که دشمن بر آن تسلط داشت گسترش یافته بود از جمله مناطقی که از دیر باز، تشیع را در آغوش گرم خود جای داده است، مناطق سوریه و به خصوص شهر حلب را می توان برشمرد.
موقعیت حلب
صاحب معجم البلدان درباره حلب چنین آورده است:
حلب شهر بزرگی است با هوایی پاکیزه، همراه با آب و میوه های فراوان. شاعران و ادیبان در اشعار و نوشته های خود زیبایی ها، و آب ها و مناظر طبیعی آن را توصیف کرده اند.[3]
در روضات الجنات به نقل از کتاب تلخیص الآثار چنین آمده است:
حلب شهر بزرگی است در منطقه شام با خیر فراوان، هوایی پاکیزه و....
گویا حضرت ابراهیم(علیه السلام) مدتی در این شهر زندگی می کرده است. وی گوسفندانش را می دوشید و در روز جمعه از شیر آنان صدقه می داد. در این شهر دو مقام برای حضرت ابراهیم(علیه السلام) وجود دارد که هم اکنون زیارتگاه است.[4]
تشیّع در حَلَب
گرایش به تشیع در شهر حلب به قبل از حکومت حمدانیان (293 ـ 392) باز می گردد و لکن در عهد این سلسله گسترش بیشتری داشته است. شیعه در این زمان قدرتمند شد و گسترش یافت. علت این گسترش و اقتدار، شیعی بودن دولت حمدانی و افتخار حاکمان دولت حمدانی به شیعه بودن است. حاکمان این سلسله، ادیبان، شاعران، دانشمندان و حدیث شناسان شیعه را گرامی می داشتند و آنانی را که شیعه بودن خود را پنهان نمی کردندبیشتر تکریم نموده و بزرگ می داشتند.[5]
آل زُهره در حلب
اقامت آل زهره در شهر حلب بدین جهت بود که یکی از فرزندان یا نوادگان اسحاق، فرزند امام صادق(علیه السلام) جدّ اعلای ابن زهره، از مدینه کوچ کرده و در دهکده «حرّان»[6] واقع در حومه حلب رحل اقامت افکند.[7] نیای دوم زهره، ابوابراهیم محمد بن احمد بن محمد بن حسین حرّانی حجازی، مردی دانشمند و شاعر و معاصر و ممدوح ابوالعلای مَعَرّی (متوفای449 هـ. ق.) بود. وی درحرّان توانگر و نیرومند گردید و به حلب کوچ کرد. گفته اند: وی نخستین فرد این خاندان است که وارد حلب شده و تشیع را با خود به حلب ـ که مردمش حنفی مذهب بودند ـ برده است.
سخاوی، وی را نخستین کسی می داند که در زمان سیف الدوله حَمدانی (356 ـ 303) نقابت (ریاست) علویان حلب را بر عهده گرفت. این مقام را در آن روزگار، علویان بر عهده داشته اند. البته این سِمَت به شریف ترین فرزندان امیرالمؤمنین(علیه السلام) تعلق می گرفت. این مقام تا اواخر قرن دهم به عهده این خاندان بوده و از روز شروع این مسؤولیت، اساس این خاندان بلند پایه پی ریزی گردیده است. از آن به بعد پیوسته منصب ریاست علمی و دینی شیعه در آن سامان به افراد نامی این دودمان اختصاص یافته و آنان همواره مورد احترام و تجلیل عامه مردم بوده اند.[8]
خاندان ابن زهره
پیش از طلوع ابوال[9]مکارم، این دودمان اصیل به خاطر نام «اسحاق مؤتمن همسر سیده نفیسه نوه امام حسن مجتبی(علیه السلام) و عمه حضرت عبدالعظیم حسنی» که نام جدّ اعلای آن ها بوده است اسحاقیین خوانده می شدند، ولی بعدها ابوالمکارم و پدرش «علی» و سایر دانشمندان این طایفه به خاطر نام زهره ـ جدّ آن ها ـ بنی زهره نامیده شدند. از نوشته های دانشمندان و تاریخ نگاران شیعه و سنی استفاده می شود: از روزی که این دودمان عظیم الشأن، حلب را به عنوان وطن انتخاب کردندهمواره شعاعِ علم، فضل و دیانت آنان بر مردم شیعه حلب و سایر آن نواحی تابیده است و همه از نعمت وجود آن ها برخوردار بوده اند. علاوه بر آن دانشمندان بزرگ و فقیهان نامی و نوابغ عالیقدری از میان آن ها برخاسته اند و آثار علمی گران بهایی در تمام رشته های علوم اسلامی به یادگار گذارده اند.[10] ابوالمحاسن زهرة بن علی، جدّ ابوالمکارم، از عالمان بزرگ حلب و از شاگردان ابن قولویه به حساب می آید. بعضی نقل کرده اند که وی از صدوق نیز روایت نقل کرده است. علی بن زهره (پدر ابوالمکارم) از بزرگان علمای حلب به شمار می آمده و از پدر خود، زهرة الحلبی روایت نقل می کند و ابوالمکارم از او آموخته است.
حتی پس از درگذشت ابن زهره در فاصله سال های (585 ـ 511) این امر ادامه داشته است و با این که سختی ها و ظلم های فراوانی بر این شهر و شیعیان این خاندان تحمیل شدلکن در طول تاریخ، در تربیت نوابغ علم و قهرمان فقه، موفق بوده اند. شاهد بر این مدعا استجازه گروهی از بزرگان خاندان ابن زهره از علامه و فقیه آن زمان، حسن بن یوسف بن مطهر حلّی، (648 ـ 726) مشهور به علامه حلی است.[11]
نسب خانوادگی
تمام نسب شناسان بر این باورند که نسب ابن زهره (ابوالمکارم) به امام صادق(علیه السلام) منتهی می شودامّا در تعداد واسطه ها اختلاف کرده اند و هر کدام سلسله اجداد این عالم بزرگوار را بنا بر اعتقاد خود ذکر کرده اند و برای اثبات آن، نسب را برشمرده اند تا آن که منتهی به امام(علیه السلام)شده است. میرزا عبدالله افندی تبریزی، نسب ایشان را چنین آورده است:
السید عزالدین أبوالمکارم حمزة بن علی بن أبی المحاسن زهرة بن أبی علی الحسن بن أبی المحاسن زهرة بن أبی المواهب علی بن أبی سالم محمد بن ابراهیم محمدالنقیب بن علی، بن أبی علی أحمد بن أبی جعفر محمد بن أبی عبدالله الحسین بن أبی ابراهیم اسحاق المؤتمن بن أبی عبدالله جعفر بن محمد الصادق(علیه السلام) الحسینی الحلبی.[12]
آنچه که ما ذکر کردیم، نسب موجود در کتب معتبره است امّا در آخر کتاب غنیه نسبی ذکر شده است که با واسطه کمتری به امام(علیه السلام)می رسد. و مرحوم شیخ آغا بزرگ طهرانی هم همین نسب را آورده است.[13]
صاحب روضات الجنات می نویسد:
نسب سید بن زهره حلبی با دوازده واسطه به امام جعفر صادق(علیه السلام) می رسد که همگی از سادات بزرگوار هستند.[14]
سید محسن امین(رحمه الله) از کتاب سیر اعلام النبلا چنین نقل می کند که: سنگ قبری که در جمادی الاولی سال (1297 هـ. ق.) از مزار ابن زهره کشف شدبا خط زیبایی بر آن نگاشته شده است:
بسم الله الرحمن الرحیم
این مرقد بزرگ یگانه، رکن الدین أبی المکارم حمزة بن علی بن زهرة بن علی بن محمد بن أحمد بن محمد بن الحسین بن اسحاق بن جعفر الصادق صلوات الله علیه و علی آبائه و ابنائه الائمة الطاهرین است و وفات آن بزرگوار در ماه رجب سال (585 هـ. ق.) بوده است.[15]
بنابراین نسب ابوالمکارم، ابن زهره با 9 واسطه به امام صادق(علیه السلام) می رسد.
ابوالمکارم
اسم شریفش: حمزة بن علی بن زهره، کنیه اش ابوالمکارم و معروف به سید ابوالمکارم ابن زهره است. می توان گفت این سید بزرگوار و عظیم الشأن از بزرگان عالمان شیعه و از عالم ترین و معروف ترین عالمان خاندان ابن زهره است. وی فقیه، اصولی، متکلم، نحوی و از ثقات و نقیب سادات حلب و معروف ترین فرد این خاندان بوده استتا آن جا که هر گاه «ابن زهره» بدون قرینه ای به کار رود مقصود اوست و کنیه ابن زهره انصراف به ایشان دارد. عالمان و دانشمندان بزرگ و تراجم نویسان، همه از ابن زهره به نیکی یاد کرده اند. سخن چند تن از ایشان را به عنوان نمونه می آوریم: ابن شهرآشوب (488 ـ 585) آورده است:
حمزة بن علی بن زهرة الحسینی الحلبی، صاحب کتاب «قبس الانوار فی نصرة العترة الاخیار» و «غنیة النزوع» فرد نیکویی است.[16]
علامه حلی:
حمزة بن علی بن زهرة الحسینی الحلبی سید سعید صفی الدین معد می گوید: کتاب قبس الانوار فی نصرة العترة الاطهار و کتاب غیبة النزوع از اوست.[17]
زبیدی صاحب تاج العروس:
الشریف ابوالمکارم حمزة بن علی معروف به شریف الطاهر از فرزندان علی است.
و ابن عدیم در تاریخ حلب می گوید:
او فقیه و اصولی دقیق و صاحب نظر از علمای امامیه می باشد.[18]
در سیر اعلام النبلاء آورده است:
شریف حمزة بن زهرة الاسحاقی الحسنی، ابوالمکارم سید بزرگوار و گرانقدر و بزرگ مرتبه، دانشمند کامل و برجسته و مجتهد و صاحب تصنیفات نیکو، چندین کتاب تألیف کرده است.[19]
شیخ حر عاملی درباره اش چنین آورده است:
او شخصی فاضل و عالمی بزرگ مرتبه، مورد اعتماد است و تصنیفات زیادی دارد.[20]
دیگر بزرگان همچون قاضی نورالله مرعشی در مجالس المؤمنین،[21]مرحوم علامه مجلسی،[22]، خوانساری[23]، محدث نوری[24]، مرحوم محدث قمی[25]، مدرس تبریزی[26] و دیگر تذکره نویسان، همگی ابن زهره را: عالمی سترگ و از فقیهان نامور و کتاب هایش را معتبر و مشهور دانسته اند. مخصوصاً کتاب گران سنگ او «غنیة النزوع» را ستوده اند.
استادان
بسیار طبیعی است که شخصیتی همانند ابن زهره، که در خانواده علم و فضل به دنیا آمده و رشد کرده در نزد بزرگان این خاندان آموزش ببیند و به درجات کمال برسد. استادانی که ابن زهره در خدمت آنان تلمذ کرده است، تا آنجا که بدان خبر یافتیم عبارتند از:
1.علی بن زهرة الحلبی، پدر ابن زهره.
2.السید ابوالمحاسن زهرة الحلبی، جد ابن زهره.
3.أبو منصور محمد بن الحسن بن منصور نقاش موصلی
وی از شاگردان أبوعلی (پسر شیخ الطائفه) است. ابن زهره با یک واسطه از ابوعلی، پسر شیخ طوسی، اجازه روایت یافت. و نیز النهایه شیخ طوسی را بر حاجب حلبی خواند.
4.ابوعبدالله حسین بن طاهر بن حسین، که از شیخ ابوالفتوح نقل روایت کرده است.
شاگردان
1.عبدالله بن علی بن زهره، برادر ابن زهره.
2.سید محی الدین محمد بن عبدالله، برادرزاده اش.
3.شادان بن جبرئیل قمی، که در سال 584 در قید حیات بوده است.
4.شیخ محمد بن جعفر مشهدی، صاحب کتاب مشهور «المزار».
5.شیخ معین الدین سالم بن بدران مصری مازنی.
6.محمد بن ادریس الحلی، مؤلف کتاب «السرائر».
7.عزالدین ابوالحرث محمد بن حسن بغدادی وی از ابن زهره اجازه راویت دریافت نموده است.
آثار
یکی از بهترین نشانه های بیانگر شخصیت، بالندگی فکر و وسعت اطلاعات هر شخصی آثاری است که از او به جای می ماند. ابوالمکارم آثار ارزشمند و جاودانه ای از خود به جای نهاده که با گذشت قرن ها از یاد نرفته و تازگی و طراوت خود را از دست نداده است و کتاب هایش جزء مصادری است که از زمان تألیف تا کنون، مورد مراجعه فقیهان بوده است. کتاب گران قدر «غنیة النزوع» مدت ها به عنوان کتاب درسی در حوزه های علمیه تدریس می شده و مورد استفاده قرار می گرفتهتا آن جا که محقق طوسی این کتاب را نزد معین الدین مازنی مصری قرائت کرده است.[27]
نزدیک به 20 کتاب، رساله و نامه به ابن زهره نسبت داده شده است. تنوع موضوعات این آثار نشان دهنده وسعت دامنه دانش اوست. علاوه بر کتاب غنیة النزوع، آثار دیگری از ابن زهره به جای مانده است که عبارتند از:
1.الاعتراض علی الکلام الوارد من حمص[28]
2.الجواب عمّا ذکره مَطْران[29]
این کتاب جواب اشکالاتی است که ابن زهره به رئیس کاهنان داده است.
3.الجواب عن الکلام الوارد من ناحیة الجبلجواب از کلامی است که از ناحیه جبل عامل آورده اند.
4.جواب المسائل الواردة من بغدادجواب مسائلی است که از بغداد آمده است.
5.قبس الانوار فی نصرة العترة الاخیار
بعضی از مخالفین معاصر علامه حلی بر این کتاب ردّیه ای به نام «المقتبس» نوشته اند و یکی از عالمان شیعه، به نام شیخ علی بن هلال بن فضل، ردّی بر این مخالفان نوشته است. با نام «الانوار الجالبه لظلام الغلس من تلبیس صاحب المقتبس».
6.جواب الکتاب الوارد من حمصجواب نامه ای است که از شهر حِمص آمده است.
7.مسائل فی الرّد علی المنجمینمسائلی در رد نظریه ستاره شناسان که به بیست و یک مسئله می رسد.
8.نوشته ای در بررسی مسئله تفکر و تعقل و این که آیا این مسأله به تنهایی در تحصیل معارف عقلیه کفایت می کند؟
9.بررسی این مسئله که رؤیت ظاهری حق تعالی برای انسان امکان ندارد.
10.بررسی این که خداوند متعال جبار و حی است.
11.مسأله نیت وضو هنگام مضمضه و استنشاق
12.بررسی و رد نظریه کسانی که گمان کرده اند تفکر به تنهایی در شناخت خداوند متعال کافی نیست.
13.مسأله تحریم فقاع (آبجو)
14.بررسی و ردّ نظریه کسانی که اعتقاد دارند که حسن و قبح فقط شنیدنی است نه عقلی.
15.بررسی و رد قائلان به این که در دین اسلام قیاس قابل قبول است.
16.النکت(در علم نحو)
17.بررسی مسأله جواز نکاح متعه
18.نقض اشکالات فلاسفه
19.غنیة النزوع الی علمی الاصول و الفروع.
با این که مرحوم ابن زهره دارای تألیفات زیادی استاما با کمال تأسف تنها «غنیة النزوع الی علمی الاصول و الفروع» وی در دست است و کتاب های دیگر این دانشمند بزرگ در دسترس نیست. این کتاب گران بها و ارزشمند در سال های اخیر یا نظارت و اشراف استاد عالی قدر حضرت آیت الله حاج شیخ جعفر سبحانی (دام عزه) همراه با مقدمه[30] ایشان و تحقیقات مفیدِ محقق گرامی، حجت الاسلام و المسلمین بهادری چاپ شده است.
غنیة النزوع
کتاب (غنیة النزوع الی علمی الاصول و الفروع) کتابی است جامع و ارزشمند که پس از قرن ها هنوز مباحث آن تازگی دارد و طراوت خود را از دست نداده است، به همین علت سزاوار است نکاتی را در مورد آن یادآور شویمتا تذکاری باشد برای استفاده بردن از این گوهر گران بها که به فراموشی سپرده شده است. این کتاب در 3 موضوع بحث می کند 1. اصول دین (مهم ترین مسائل کلامی) 2. اصول فقه (مشتمل بر قواعد اصولیه که احکام شرعیه از آن استنباط می شود. 3. فروع و احکام شرعیه (مشتمل بر یک دروه فقه استدلالی مختصر، که در آن، به کتاب و سنت نبوی و احادیث اهل بیت(علیهم السلام) استدلال شده است).
ابن زهره در این کتاب یک دوره فقه استدلالی را به طور مختصر بحث کرده است که دارای امتیازات ویژه ای است از آن جمله:
1.در استدلال ها از آیات قرآن کریم استفاده نموده و تقریباً به دویست و پنجاه آیه از قرآن شریف در موارد مختلف استدلال کرده است.
2.اعتماد در استدلال بر احادیث نبوی(صلی الله علیه وآله) به صورت دلیل بر مطلوب یا احتجاج بر مخالف. در بحث اصول فقه هم بحث مفیدی در مسأله قیاس، انجام داده و بررسی دلایل قائلین به قیاس و مخالفان آن ها را به طور کامل آورده است.
3.ابن زهره با تسلط کامل و گسترده ای که بر فقه اهل سنت و فقه شیعه داشته، توانسته است کتاب فقهی جامعی تدوین کند و خلأ موجود در آن زمان را پر نماید.
در بین دانش های اسلامی بحث فقه اکبر (اصول دین و مسائل کلامی از توحید تا معاد) از اهمیت خاصی برخوردار است که در این کتاب مطرح شده است. در بین مباحث کلامی ای که در این کتاب شریف آمده، شاید بتوان گفت یکی از شیرین ترین بحث ها که نسبتاً به تفصیل هم آورده شده، بحث امامت است. در این بحث مطالب و مباحث ارزشمندی، همراه با استدلال به آیات شریفه قرآن و احادیث نبوی در مورد ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ردّ کسانی که برایشان مقدّم شده اند آمده که بسیار حائز اهمیت بوده و شایسته است که با دقت مورد مطالعه قرار گیرد تا بهره لازم از آن به دست آید.
بحران در حلب
ابن کثیر شامی نقل می کند:
هنگامی که صلاح الدین ایوبی از تسلط برمصر فراغت یافت و از اوضاع آنجا اطمینان حاصل کرد، تصمیم گرفت بر شهرهای شام هم مسلط شود. وی به سوی حلب حرکت کرد و بر کوه جوشن تسلط یافت. در آن روزگار «ابن الملک نورالدین» بر حلب حکومت داشت. پس همه اهل حلب در میدان باب العراق جمع شدند و ابن الملک با مهربانی با آنان سخن گفت و حتی در برابر آنان گریه کرد و آنان را تشویق به جنگ با صلاح الدین ایوبی نمود همگان اجابت کردند و لکن شیعیان که مدت ها تحت ستم بودند برای این که از شهر دفاع کنند و در مقابل نیروهای مهاجم ایستادگی نمایند، پنج شرط قرار دادند که در حقیقت با انجام این شرایط شیعیان حلب یک نحوه استقلال و رسمیت ـ پس از سال هایی که تحت فشار و اذیت بودند ـ پیدا می کردند، و به یک پیروزی بزرگ می رسیدند.
پیش شرط شیعیان
پیش شرط شیعیان عبارت بود از:
1.اذان باید با همان روش قبلی ـ یعنی همراه با «حی علی خیرالعمل» ـ گفته شود.
2.هنگام تشییع جنازه، اسامی دوازده امام(علیهم السلام) در جلوی جنازه گفته شود.
3.در نماز میت پنج تکبیر گفته شود، (طبق نظر شیعیان).
4.قسمت شرقی مسجد جامع حلب برای شیعیان باشد و به آنان اختصاص داده شود.
5.صیغه های عقد نکاحِ شیعیان را ابوالمکارم حمزة بن زهره الحسینی جاری کند.
تمام این شروط پذیرفته شد و حاکم حلب قبول کرد که آن ها را اجرا کند.[31] و در حقیقت شیعیان می توانستند سنت ها و احکامی را که مجبور به ترک آن شده بودند، دوباره انجام دهند و بر طبق مذهب خود عمل کنند و این خود یک پیروزی بزرگ برای آنان به شمار می آمد.
مزارِ ابن زهره
کوه جوشن، در غرب حلب و مشرف بر این شهر است. در پایین آن مقابر و مشاهد شیعه بنا شده است و شاعران حلب درباره آن سروده های زیادی آورده اند. این کوه حاوی معدن مس بوده و از آن برداشت نیز می شده است.
نقل شده است:
زمانی که اسیران کربلا را از آن منطقه عبور می دادند ـ ظاهراً در برگشت از شام به طرف مدینه منوره ـ فرزند امام حسین(علیه السلام) در این مکان سقط شد.در آن وضعیت سخت، برای مادرِ بچه سقط شده، از کارگرانی که در این کوه مشغول استخراج مس بودند درخواست نان و آب کردند و آنان در مقابلِ درخواست ایشان و کمک کردن به اسیران زبان به طعن گشودند.
در این حال همسر امام حسین(علیه السلام) بر آنان نفرین نمود. در اثر نفرین این بانوی مکرمه از آن زمان تا به حال، هر کس در این معدن مشغول به کار شده سودی نبرده و هم اکنون این معدن به صورت تعطیل درآمده است.
از آن زمان در این منطقه مکانی است که معروف به «مشهد السقط» است و «مشهد الدکّه» نیز نامیده می شود. این سقط را محسن بن الحسین(علیه السلام) نامیده اند.
در ضمن مرقد عالم جلیل القدر ابن شهرآشوب مازندرانی در همین مکان قرار دارد.
وفات
أبوالمکارم ابن زهره در رمضان سال (511 هـ. ق.) به دنیا آمد و در ماه رجب سال (585 هـ. ق.) به جهان باقی شتافت. خدایش رحمت کند و در فردوس برین در کنار اجداد طاهرینش جای دهد. هم اکنون قبر سید شریف ابوالمکارم ابن زهره، در کوه جوشن قرار دارد و زیارتگاه عاشقان و زائران او است.[32]
ـــــــــــــــــــ
پی نوشت ها
[1] معجم رجال الحدیث، ج 2، ص 296قاموس الرجال، ج 1، ص 630.
[2] همان، ج 5، ص 34همان، ج 3، ص 307.
[3] معجم البلدان، ج 2، ص 286 ـ 282.
[4] روضات الجنات، ج 2، ص 115.
[5] غنیة النزوع، ج 1، ص 6.
[6] حرّان: روستایی از حلب بوده. مراصد، ج 1، ص 389. البته حرّان مورد بحث غیر از حرّان (شهر معروف) است که در بین رَها و رقّه واقع بوده است.
[7] مفاخر اسلام، ج 3، ص 482.
[8] دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج 2، ص 15، به نقل از اعلام النبلاء، ج 5، ص 373.
[9] مفاخر اسلام، ج 3، ص 482.
[10] مفاخر اسلام، ج 3، ص 3 و 482، علی دوانی.
[11] بحارالانوار،، ج 104، ص 61 و 62، مرحوم مجلسی متن اجازه را همراه با مضامین عالیه آورده است.
[12] الریاض، ج 2، ص 202، افندی تبریزی.
[13] طبقات اعلام الشیعه، طهرانی، ص 87.
[14] روضات الجنات، ج 2، ص 374.
[15] اعیان الشیعه، سید محسن امین، ج 6، ص 249.
[16] معالم العلماء، ابن شهرآشوب، ص 46 و 303.
[17] ایضاح الاشتباه، علامه حلی، ص 168 و 169.
[18] تاج العروس، ماده زهر، ج 3، ص 249.
[19] اعلام النبلاء. اعیان الشیعه، سید محسن امین، ج 6، ص 249.
[20] امل الآمل، ج 2، ص 105، رقم 293.
[21] مجالس المؤمنین، مرعشی، ج 1، ص 508.
[22] بحارالانوار، ج 1، ص 21 و 40.
[23] روضات الجنات، ج 2، ص 375، رقم 235.
[24] مستدرک، الخاتمه، ج 3، الفائدة الثالثه، ص 475.
[25] الکنی و الالقاب، ج 1،ص 294.
[26] ریحانة الادب، ج 7، ص 550.
[27] غنیة النزوع، المقدمه، ص 23.
[28] حمص: با کسره «حاء» و سکون «میم»، اسم شهر معروف و قدیمی ای است که ما بین دمشق و حلب قرار دارد. (معجم البلدان، ج 2، ص 302الذریعه، ج 5، ص 185).
[29] مطران: با فتح «میم» و سکون «طا» اسم رئیس کاهنان است و رتبه او بالاتر از اُسقف است. المنجد مادة «مطر».
[30] در این نوشتار، از مقدمه کتاب گفته شده بسیار استفاده بردیم و کمال تشکر و امتنان را از استاد ارجمند اعلام می داریم.
[31] البدایة و النهایة، ج 12، ص 355 حوادث سال 570مجالس المؤمنین، ج 1، ص 63.
[32] معجم البلدان، ج 2، ص 186.
منبع: پایگاه اطلاع رسانی حوزه