تقابل ظلالسلطان و علمای اصفهان
چهارشنبه 6 دی 1396 10:29 AM
به گزارش تبیان به نقل از موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، ظلالسلطان یکی از فرزندان ناصرالدین شاه و از جمله شخصیتهای سیاسی و پرنفوذ دوران قاجار است. نام وی بیشتر با قدرت سیاسی بالا و وسعت قلمرو گره خورده است، تا جایی که ناصرالدین شاه نیز از قدرت او واهمه داشت. ظلالسلطان در دوران فرمانروایی خود بر اصفهان جهت نشان دادن قدرتش دست به کارهای زیادی چون تخریب بناهای تاریخی و شکار برخی از گونههای کمیاب جانوری زد؛ اما هیچ کس جز روحانیونی چون حاج آقا نورالله نجفی را یارای مقابله با او نبود و در نهایت قدرت وی در برابر او و مردم متوقف شد. با این مقدمه کوتاه، پرسش و هدف اصلی نوشته پیش رو این است که حاج آقا نورالله نجفی چگونه در برابر قدرت وی ایستاد و به رویارویی با او پرداخت؟ در پاسخ به این سؤال ابتدا به تشریح قدرت ظلالسلطان پرداخته میشود؛ سپس موضوع اصلی مورد بررسی قرار میگیرد.
سلطان مسعود میرزا ظلالسلطان آنگونه که در کتاب خاطرات خود نوشته است: در سال 1266 ه.ق در ماه صفر در بیستم ماه روز شنبه به دنیا آمد. پسر دوم ناصرالدینشاه و فرزند سوم بود و یک خواهر و یک برادر قبل از او به دنیا آمده بودند.1 ظلالسطان هفده ساله بود که به عنوان حکمران مازندران انتخاب شد. البته وی با آنکه چند سال از مظفرالدین شاه بزرگتر بود؛ از آنجا که مادری غیرقاجاری داشت، نتوانست به ولیعهدی برسد. هر چند تلاش زیادی نمود تا شاه به جای مظفرالدین شاه، او را به عنوان ولیعهد انتخاب کند؛ اما هر چه تلاش کرد نشد. وی حتی حاضر شد یک میلیون تومان به ناصرالدین شاه تقدیم کند تا او را راضی به ولیعهدی نماید، اما موفق به این امر نشد.
در واقع مبارزات این فقیه بزرگ علیه استبداد ظلالسلطان حاکی از آن است که علما و روحانیون به نقش و نفوذی فراتر از پادشاهان دست یافته و با تطبیق اندیشه سیاسی خود با مسائل و تحولات سیاسی روز، به نقد و مبارزه با حکومتهای استبدادی و ظالمانه میپرداختند.
با این حال ظلالسلطان بعد از حکمرانی مازندران، به عنوان حکمران اصفهان انتخاب شد و در دوران حکمرانی خود به عنوان فردی مستبد و مطلقالعنان عمل نمود. او «مدت ده سال حاکم مستبد چهارده ایالت جنوب غربی و مغرب ایران نیز بوده است که در این مناطق هم خود و خاندانش از هیچ ظلم و ستمی نسبت به مردم کوتاهی نکردند».3 در نمونهای از ظلم و قدرت مطلق این شخص آمده است که وی «به قرار مسموع مبلغ هنگفتی به زور از یکی از تجار اصفهان وام میگیرد و بعداً در تأدیه آن تعلل میکند. تاجر بیچاره ناچار به تهران میآید و به ناصرالدین شاه عرض حال میدهد. شاه ضمن دستخطی به ظلالسلطان امر میکند که طلب شاکی را هر چه زودتر بپردازد... شاهزاده پس از ملاحظه دستخط شاه ...به جلاد دستور میدهد شکم شاکی را ببرند و برای مشاهده و معاینه در سینی مخصوص قرار دهند».
قدرت ظلالسلطان در دوران حکمرانی به حدی زیاد شده بود که گفته میشود حتی ناصرالدین شاه نیز از او واهمه داشت. «ناصرالدین شاه به دلیل وسعت قلمرو حکمرانی و داشتن نفرات نظامی، از وی میهراسید و وحشت زده بود که مبادا خیال طغیان در سر داشته باشد... معروف است یکی از دفعاتی که ظلالسلطان از اصفهان به تهران احضار شده بود، شاه تفنگ کشید و میخواست او را بزند.» البته در روایتی دیگر گفته شده است که اختلاف و دشمنی ناصرالدین شاه و ظلالسلطان بیشتر به دلیل توطئه و بدگویی دشمنان ظلالسلطان بوده است. «نگرانی ناصرالدین شاه بیشتر حاصل سعایت دشمنان ظلالسلطان بود. به عنوان نمونه باید ذکر شود که پس از عزل ظلالسلطان، حاجی فرهاد میرزا معتمدالدوله، پیش شاه رفت و تعظیم کرد و گفت: امروز روز شاهی توست». با این حال، اقدامات ظلالسلطان در دوره حکمرانی به خوبی گویای این مطلب است که وی از قدرت بالایی برخوردار بود و ناصرالدین شاه توان مقابله با او را نداشت. در این شرایط که ظلم و تعدی ظلالسلطان علیه مردم ادامه داشت، روحانیون و علمایی چون حاج آقا نورالله نجفی اصفهانی در برابر قدرت او ایستاده و او را متوقف نمودند.
ظلالسلطان در دوره حکمرانی خود و در راستای افزایش قدرت استبدادی، در اقداماتی ناشایست دست به تخریب برخی از بناهای تاریخی اصفهان زد و آنها را از بین برد. گفته میشود «با آنکه چند نفر از بازرگانان اصفهان حاضر شدند مبالغ هنگفتی به او بدهند و وی را از این کار زشت باز دارند، معذلک از تصمیم خود منصرف نگردید و در نتیجه اکثر باغها و عمارات مذکور در زیر دست بیدادگری و امر او خراب و ویران شد». ظلالسلطان با این اقدامات درصدد بود تا قدرت خود را به دیگران نشان دهد و به همگان ثابت کند از کسی ترس نداشته و تحت فرمان هیچکس نیست. علاوه بر این وی علاقه شدیدی به شکار حیوانات داشت. افراط ظلالسلطان در شکار برخی از حیوانات نادر به حدی بود که برخی معتقدند دلیل انقراض برخی از گونههای جانوری شکار بی حد و حصر ظلالسلطان بوده است.
از طرفی مقارن با پیروزی مشروطه خواهان، ظلالسلطان نیز خود را فردی مشروطهطلب معرفی کرد؛ اما حاج آقا نورالله نجفی با پی بردن به نیات شوم ظلالسطان به مقابله با او پرداخت. وی به خوبی آگاه بود که موضع مشروطهطلبانه ظلالسلطان برای آن است که بتواند تحت نام مشروطه، خود را فردی دموکراتیک جلوه دهد و از این طریق حکمرانی خود را تداوم بخشد و در قدرت بماند. ظلالسلطان که سی سال بر مردم اصفهان حکم رانده بود و پروندهای سراسر جنایت داشت، یکباره تغییر چهره داد تا همچنان در قدرت باقی بماند. اما حاج آقا نورالله نجفی در کنار برادر بزرگترش آقا نجفی اعتراضی فراگیر را سازماندهی کرد تا وی را از قدرت ساقط نماید.
البته ظلالسلطان به طور پنهانی تلاش میکرد مانع از تحقق مشروطه و برآورده شدن خواسته مردم گردد. او به بهانههای مختلف از تمکین در برابر خواسته مشروطهطالبان طفره میرفت و یا آن را به تأخیر میانداخت. چنانچه «در هنگام برپایی اولین دوره مجلس شورای ملی در کشور، علما و پیشوایان مذهبی اصفهان و بهخصوص آقا نجفی و حاج آقا نورالله، خواستار برگزاری انتخابات در این شهر شدند. اما ظلالسلطان، حکمران اصفهان برای جلوگیری از انتخابات میگفت دستوری به من نرسیده است.
ایستادگی حاج آقا نورالله، در نهایت باعث فروپاشی بنیاد حکومت سی ساله ظلالسلطان گشت. بعد از شورش و اعتراض مردم به رهبری حاج آقا نورالله، مجلس نیز با خواست آنها موافقت کرد و ظلالسلطان به ناچار از سمت خود استعفا داد. با ساقط شدن ظلالسلطان از حکمرانی، قدرت در دست انجمن ملی قرار گرفت و حاج آقا نورالله فرمانروای یگانة منطقه شد.
بررسی نقش حاج آقا نورالله نجفی نشان داد که نقش روحانیون و علمای آن دوران در مسائل سیاسی تا چه حد پررنگ و تعیین کننده بوده است. در واقع مبارزات این فقیه بزرگ علیه استبداد ظلالسلطان حاکی از آن است که علما و روحانیون به نقش و نفوذی فراتر از پادشاهان دست یافته و با تطبیق اندیشه سیاسی خود با مسائل و تحولات سیاسی روز، به نقد و مبارزه با حکومتهای استبدادی و ظالمانه میپرداختند. از این رو عالمان و روحانیون را میتوان مهمترین پیشگامان و مبارزان سیاسی در برابر حکومتهای استبدادی دانست که به دلیل جایگاه و نفوذ سیاسی بالا و برخورداری از پشتیبانی مردمی، باعث تحقق بسیاری از جنبشها میگشتند.
منبع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران