رابطه اجبار و فتح قلبها
سه شنبه 28 آذر 1396 4:50 PM
طرح سوال: در این نوشتار سعی داریم به این سوال پاسخ دهیم که آیا بین آیه شریف 256 سوره مبارکه بقره: «لا إِكْراهَ فِي الدِّين؛[بقره/256] در قبول دين، اكراهى نيست»، و بین اجرای احکام جزایی که در شریعت اسلامی وضع شده است، تضاد و یا تناقضی وجود دارد یا خیر؟ و اینکه آیا بر اساس آیه 256، خدای متعال همگان را در ارتکاب هر گونه جرم و جنایت، آزاد گذاشته است؟
نکات حائز اهمیت برای پاسخ صحیح
نکته اول: برای دست یابی به پاسخی صحیح و متقن در خصوص سؤال مورد نظر، لازم است معنای آیه شریف مشخص شود تا اینکه ارتباط آن با احکام جزایی و فرعی روشن شود. بر اساس بیان مفسران، مقصود از «نفی اجبار در دین»، «نفی اجبار در اعتقادات دینی» است؛ کما اینکه ادامه آیه نیز مؤید این مطلب است؛ چرا که خدای متعال در ادامه آیه، سخن از امور اعتقادی همچون اعتقاد به خدای متعال را پیش کشیده و بیان می فرماید: «قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ فقد استَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى؛[بقره/256] (زيرا) راه درست از راه انحرافى، روشن شده است. بنابراين، كسى كه به طاغوت[بت و شيطان، و هر موجود طغيانگر] كافر شود و به خدا ايمان آورد، به دستگيره محكمى چنگ زده است.»
برای روشن تر شدن بحث به نکته ای که علامه طباطبایی در این خصوص بیان داشته اشاره می کنیم: «در این آیه شریف دينِ اجبارى نفى شده است، چون دين، عبارت است از يك سلسله معارف علمى كه معارفى عملى را به دنبال دارد، و جامع همه آن معارف، يك كلمه است و آن عبارت است از "اعتقادات"، و اعتقاد و ايمان هم از امور قلبى است كه اكراه و اجبار در آن راه ندارد، چون كاربرد اكراه، تنها در اعمال ظاهرى است، كه عبارت است از حركاتى مادى و بدنى(مكانيكى)، و اما اعتقاد قلبى براى خود، علل و اسباب ديگرى از سنخ خود اعتقاد و ادراك دارد و محال است كه مثلا جهل، علم را نتيجه دهد، و يا مقدمات غير علمى، تصديقى علمى را بزايد.»[1]
نکته دوم: نکته بسیار مهمی که برای فهم قرآن و آیات الهی بسیار لازم و ضروری است، این است که نباید آیات قرآن کریم را به صورت جزیرههایی جدا و بیارتباط با هم تصور کرد؛ چرا که آیات آن همگی ارتباط منطقی و منظمی با یکدیگر دارند، که بی توجهی به این ارتباط و نظم قرآنی، انسان را از فهم دقیق و منطقی قرآن باز میدارد، از این رو برای فهم صحیح آیات الهی میبایست آیات دیگر را نیز مد نظر داشت، برای نمونه با رجوع به قرآن کریم متوجه میشویم که خدای متعال علاوه بر آیه مورد نظر(بقره/256)، آیات دیگری را بیان فرموده که در آن آیات حدودی را مشخص و وضع کرده و به هیچ کس اجازه تجاوز از آن حدود را نداده است: «وَ مَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَتَعَدَّ حُدُودَهُ يُدْخِلْهُ ناراً خالِداً فيها وَ لَهُ عَذابٌ مُهينٌ؛[نساء/14] و هر كه خدا و پيامبرش را نافرمانى كند و از حدود او درگذرد، وى را به آتشى در آورد كه جاودانه در آن باشد و او را عذابى است خواركننده.»
در تکمیل نکته دوم لازم به ذکر است، در مکتب و آیین اسلام، خدای متعال برای حفظ نظام اسلامی و برای اعتلای فطرت پاک الهی که در وجود افراد به ودیعت گذاشته شده، هم چنین برای کمال و سعادت افراد، قوانین و مقررات دینی وضع کرده است، که بیتوجهی و هتک آن قوانین با شدیدترین مجازاتها پاسخ داده خواهند شد. برای نمونه عمل زشت و شنیع زنا، یکی از رفتارهای پستی است که خدای متعال عاملان آن را با شدیدترین مجازاتها تهدید کرده است: «الزَّانِيَةُ وَ الزَّاني فَاجْلِدُوا كُلَّ واحِدٍ مِنْهُما مِائَةَ جَلْدَةٍ وَ لا تَأْخُذْكُمْ بِهِما رَأْفَةٌ في دينِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ لْيَشْهَدْ عَذابَهُما طائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنينَ؛[نور/2] زن و مرد زناكار را هر يك صد تازيانه بزنيد و اگر به خدا و روز واپسين ايمان داريد، مبادا شما را در دين خدا، درباره آن دو، مهربانى و دلسوزى بگيرد- كه از اجراى حكم باز دارد- و بايد كه گروهى از مؤمنان شكنجه آن دو را حاضر و گواه باشند.»
علامه طباطبایی در ذیل این آیه شریفه، چنین بیان داشتهاند: «وَ لا تَأْخُذْكُمْ بِهِما رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّهِ ...» اين نهى كه از رأفت شده از قبيل نهى از مسبب است به نهى از سبب، چون رقت كردن به حال كسى كه مستحق عذاب است باعث مىشود كه در عذاب كردن او تساهل شود، و در نتيجه نسبت به او تخفيف دهند، و يا به كلى اجراى حدود را تعطيل كنند؛ و به همين جهت كلام را مقيد كرد به قيد "فِي دِينِ اللَّهِ" تا جمله چنين معنا دهد كه در حالتى كه اين سهل انگارى، در دين خدا و شريعت او شده است.»[4]
سخن پایانی: نکته پایانی اینکه می توان این چنین بیان داشت که آیه مورد نظر(بقره/256) بیشتر به مباحث اعتقادی و ـ به نظر علامه طباطبایی ـ ناظر به امور قلبی است، این در حالی است که اجرای احکام جزایی، در خصوص فروع دین و امور شرعی است؛ به عبارت دیگر معنای «اجباری نبودن قبول دین» این نیست که پس از آن، هر گناه و خلافی را که بخواهیم بتوانیم انجام دهیم و هیچ مجازاتی در کار نباشد؛ چرا که آیه 256 سوره مبارکه بقره در خصوص اجباری نبودن اصل دین است، نه اجباری نبودن اجرای حدود الهی.
پی نوشتها:
[1]. ترجمه الميزان، موسوى همدانى سيد محمد باقر، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرسين حوزه علميه قم، سال چاپ: 1374 ش، ج2، ص524.
[2]. همان، ص523.
[3]. پایگاه اسلام کوئست به نقل از: رسائل فقهى، جعفرى تبریزى، محمد تقى، چاپ: مؤسسة منشورات کرامت، تاریخ چاپ: 1419ق، ص 133 - 134.
[4].همان، ج15، ص113.