حکایت تولد بهاءالله از زبان وی
دوشنبه 27 آذر 1396 4:15 PM
جناب حسینعلی نوری در لوحی که به مناسبت تولد خویش صادر کرده (و متن آن نیز در کانالهای بهائی به انتشار درآمده)، میگوید: «فَیا حَبَّذا مِن فَجرِ الَّذی فِیه استوی القدم علی عَرش اسمه الأعظَم العَظیم و فِیه وُلِدَ مَن لَم یَلِد و لَم یُولَد [رساله ایام تسعه، ص 50]؛ (ترجمه:) آفرین بر سپیده دمی که جمال قدیم که نام او أعظم عظیم است، بر عرش مستقر شد و در آن سپیده دم، کسی زاده شد که نمیزاید و زاییده نمیشود».
اما در بررسی حکایت تولد پیامبرخواندهی بهائیان، به دو اشکال اساسی برمیخوریم:
اولاً: خداوند متعال در قرآن کریم، صفت زاییده نشدن و نزاییدن را تنها به خود انتساب میدهد. همچنان که در سورهی اخلاص میخوانیم: «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ (1) اللَّهُ الصَّمَدُ (2) لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ (3) [اخلاص/3-1]؛ بگو: خداوند، یکتا و یگانه است؛ خداوندی است که همهی نیازمندان، قصد او میکنند؛ نه کسی را زاده و نه از کسی زاده شده است». این در حالیست که پیامبرخواندهی بهائیان، این صفتِ مختص ذات خدای تعالی را به خود نسبت میدهد! با این حال دیگر چه جای توجیه یکتاپرستی بهائیان باقی میماند، حال آنکه پیشوایشان زبان به کُفر میگشاید!
ثانیاً: حتی اگر کُفرآمیز بودن این گفتهی پیامبرخواندهی بهائیان را نادیده بگیریم، چنین ادعایی با عقل نیز سازگاری ندارد. چرا که جناب حسینعلی نوری در شرح تولد خود مدعی میشود در آن سپیدهدم، کسی «زاییده شده» که «نه زاییده میشود» و «نه میزاید». حال آنکه اگر زاییده شده پس چگونه زاده نمیشود؟! و اگر زاده نشده پس چگونه زاییده شده؟! و اگر زاده نشده پس پدر و مادر او (میرزاعباس و خدیجه) چه نقشی در تولدش داشتهاند؟! و اگر نمیزاید، پس فرزندانش چگونه به وجود آمدهاند؟!
پینوشت:
عبدالحمید اشراق خاوری، رساله ایام تسعه، نسخهی الکترونیکی، ص 50.