مراقب دعاهایی که می کنید باشید
یک شنبه 26 آذر 1396 7:35 AM
بنام خدا
تا حالا شده که در تنگناها و بن بست های زندگی گیر کنی و احساس کنی که دیگر به پایان خط رسیده ای و از خدا بخواهی که مرگت را برساند؟!!
یادمان باشد که این درخواست ما ناشی از یک چیز بیش نیت و آن این که در گرفتاری ها خیال می کنیم که همه راه ها مسدود است و حال آنکه این طور نیست... ما باید باور داشته باشیم که وقتی یک وجود لامتناهی در بالای سر خود داریم که همیشه حواسش به ما است و از پدر و مادر برایمان مهربان تر است چرا که او ما را خلق کرده، هیچ راهی برای او مسدود نیست و او حتما راه دیگری را برای ما باز می کند ... در چنین تنگناهایی به جای اینکه آرزوی مرگ برای خودمان داشته باشیم، کمی سرمان را بالاتر بگیریم و از این وجود نامتناهی، خدای مهربان بخواهیم که گره زندگیمان را باز کند.
در روایت آمده است که هیچ کس از شما به خطر گزندی که به او می رسد، مرگ را آرزو نکند و اگر ناچار به این کار شود، بگوید: بار خدایا، تا زمانی که زندگی برای من بهتر است مرا زنده بدار و هرگاه برایم مرگ بهتر بوده، مرا بمیران."( میزان الحکمه، ری شهری، باب موت، حدیث شماره 19213)
آرزوی مرگ برای خود
در روایات آرزوی مرگ برای خود چیزی نکوهیده است و در آموزه های دینی از آن نهی شده؛ مثلا امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: «لَا تَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ فَإِنَّ هَوْلَ الْمُطَّلَعِ شَدِيدٌ وَ إِنَّ مِنْ سَعَادَةِ الْمَرْءِ أَنْ يَطُولَ عُمُرُهُ وَ يَرْزُقَهُ اللَّهُ الْإِنَابَةَ إِلَى دَارِ الْخُلُودِ؛ (العلامه المجلسي، بحار الانوار، ج6، ص 138) یعنی آرزوی مرگ نکنید. زیرا ترس و اضطراب لحظه های جان دادن و سکرات مرگ بسیار شدید و سخت است. یکی از خوشبختی های انسان این است که عمرش طولانی باشد و در نتیجه با توبه و انابه به سوی قیامت و سرای ابدی برود.»
روایت می گوید: از خدا، برای خودت، درخواست مرگ نکن! این بالاترین ضرر است که بگویم: خدایا! مرگم را برسان! اما گاهی اوقات این تقاضای مرگ داشتن شکل تعارفی دارد و از روی عصبانیت و بدون داشتن یک اراده و تصمیم جدی مطرح می شود که مراد روایات و بیانات این گونه تقاضاها نیست.
چرا آرزوی مرگ نکنیم؟
از پیغمبراکرم است که دارد: «رُوِیَ عَن رَسوُلِ الله (صلی الله و علیه وآله) لاَ یَتَمَنَّیَنَّ أَحَدٌ مِنْکُمُ الْمَوْتَ إِمَّا مُحْسِنًا فَلَعَلَّهُ أَنْ یَزْدَادَ خَیْرًا وَ إِمَّا مُسِیئًا فَلَعَلَّهُ أَنْ یَسْتَعْتِبَ»، هیچ کدام از شما درخواست و آرزوی مرگ نکند، چرا؟ چون یا از افراد نیکوکار محسوب می شود و چون آدم نیکوکاری است اگر در اینجا بماند، مرتّباً کار نیک می کند و بر نیکی هایش افزوده می شود. پس چرا بمیرد؟ نیکی کند، خوبی کند، تا به خوبی های خود اضافه کند، «وَ إِمَّا مُسِیئًا فَلَعَلَّهُ أَنْ یَسْتَعْتِبَ»
و اگر از کسانی که نیکی کردن ملکه اش باشد نیست و به اصطلاح بدکاره و گناهکار است، در اینجا یک احتمال وجود دارد که اگر بماند میتواند توبه کند و برگردد. در روایتی که از پیغمبراکرم بود چند حالت را بیان فرمودند و یکی هم همین بود.
در روایت دیگری می فرماید: لا یَتَمَنَّ اَحَدُکُم المَوت فَإِنَّهُ لا یَدری ما قَدَّم لِنَفسی»، هیچ کدام از شما درخواست مرگ نکند، چرا؟ چون نمی دانی که چه چیزی جلوتر برای خودت را پیش فرستادی! هیزم جهنّم فرستادی، یا نهال های زیبا برای بهشت؟ کدامیک از اینها است؟
مگر برای صحنه های وحشتناک آماده ای؟
در روایت دیگری از پیغمبراکرم (صلی الله و علیه وآله) است : «لا تَمَنَّ المَوتَ فَاِنَّ هَولَ المُطَّلَع شَدید وَ إِنَّ مِنَ السَعادَۀ أَن یَطوُلَ عُمرُ العَبد وَ یَرزُقَهُ الله اَلإنابَه»، تقاضای مرگ نکنید، چرا؟ صحنه قیامت سخت وحشتناک است، «فَاِنَّ هَولَ المُطَّلَع شَدید»، از سعادتِ شخص است، یعنی از سعادتمندی عبد است که طول عمر پیدا کند، برای اینکه موفّق بشود خداوند انابه را روزی او گرداند؛ یعنی رو به سوی خدا کردن را نصیبش کند.
بمانی و اطاعت خدا کنی، بهتر است یا با معصیت بمیری؟
روزی کسی خدمت امام صادق (علیه السلام) آمد، «جَاءَ رَجُلٌ إِلَى الصَّادِقِ (علیه السلام) فَقَالَ قَدْ سَئِمْتُ الدُّنْیَا»، و گفت: از این دنیا خسته شدم، «فَأَتَمَنَّى عَلَى اللَّهِ الْمَوْتَ»، جنابعالی برای من از خدا درخواستِ مرگ بکنید! «فَقَالَ (علیه السلام) تَمَنَّ الْحَیَاةَ لِتُطِیعَ لَا لِتَعْصِیَ»، حضرت فرمودند: برو و از خدا عمر بخواه که اطاعت خدا کنی، نه اینکه او را معصیت کنی، «فَلَأَنْ تَعِیشَ فَتُطِیعَ خَیْرٌ لَکَ مِنْ أَنْ تَمُوتَ»، تو اگر بمانی و اطاعتِ خدا کنی برای تو بهتر است، تا اینکه بمیری، «فَلَا تَعْصِیَ وَ لَا تُطِیع»، چون وقتی مُردی، نه اطاعتی وجود دارد و نه عصیانی. هیچ کدام نیست! این خوب است یا اینکه بمانی و اطاعت خدا کنی؟ شکّی نیست ماندن و اطاعت خدا کردن بهتر است!
آرزوی مرگ به شکل شهادت، آری!
تقاضای شهادت کنید! این هم مرگ است، امّا مرگ فی سبیل الله.
در دعاهای شب های ماه رمضان این را می خوانید: «وَ لَیْلَةَ الْقَدْرِ وَ حَجَ بَیْتِکَ الْحَرَامِ وَ قَتْلًا فِی سَبِیلِکَ فَوَفِّقْ لَنَا»، این دعای ماه رمضان است که در هر شب می خوانیم: «قَتلاً فی سَبیلِکَ فَوَفِّق لَنا»، این موت عین سعادت است؛ یعنی چه؟ یعنی شهادت عین سعادت است.
لذا چون عین سعادت است، در ادعیه ما ترغیب شده است که نسبت به شهادت دعا کنید! چون این عین سعادت است. لذا معصومین (صلوات الله علیهم اجمعین)، هم می بینیم که در ادعیه، دعا نسبت به شهادت را مطرح کرده اند و هم در عمل دعوت به شهادت کرده اند.
یاد مرگ بودن به معنای خواستن مرگ و افسرده شدن نیست
کسی که ترک دنیا کند به این معنا که تمام کارهای دنیوی را رها کند و فقط به فکر مرگ و آخرت باشد مورد مذمت قرار گرفته که این حدیث از امام صادق(علیه السلام) بیانگر همین مطلب است: لَیْسَ مِنَّا مَنْ تَرَکَ دُنْیَاهُ لآِخِرَتِهِ وَ لَا آخِرَتَهُ لِدُنْیَاهُ (من لایحضره الفقیه ج3 – ص156) یعنی کسی که دنیایش را به خاطر آخرتش و برعکس آخرتش را به خاطر دنیا ترک کند از ما اهل بیت نیست.
در حدیث دیگری از امام صادق (علیه السلام) آمده: اعْمَلْ لِدُنْیَاکَ کَأَنَّکَ تَعِیشُ أَبَداً وَ اعْمَلْ لآِخِرَتِکَ کَأَنَّکَ تَمُوتُ غَداً (همان) یعنی در دنیا آنچنان کار کن که گویا تا ابد قصد زندگی کردن داری و برای آخرت چنان کار کن که گویا تا صبح بیشتر در این دنیا ماندنی نیستی. با این وجود نتیجه می گیریم که همانطور که به فکر مرگ و آخرت هستیم باید به فکر دنیا هم باشیم چون این دو لازم و ملزوم یکدیگرند و هیچ کدام بدون یکدیگر ممکن نخواهد شد.
از طرفی نیز در بیانی مولاي متقيان علي (علیه السلام) مي فرمايند: «وَأَكْثِرْ ذِكْرَ الْمَوْتِ وَمَا بَعْدَ الْمَوتِ، وَلاَ تَتَمَنَّ الْمَوْتَ إِلاَّ بِشَرْط وَثِيق؛ ( نامه 69 نهج البلاغه) بسيار به ياد مرگ و منزل هاى پس از آن باش، امّا هرگز آرزوى مرگ مكن مگر آنگاه كه صد در صد به رضايت الهى مطمئن باشى.» طبيعتاً مومن، با مرگ از زندان به بوستاني آباد وارد مي شود.
امام حسين (علیه السلام) مي فرمايند: «دنيا زندان مؤمن و بهشت كافر است! مرگ براى مؤمنين يك پلى مي باشد كه كه ايشان بوسيله آن وارد بهشت خود مي شوند و براى كفار يك پلى مي باشد كه بواسطه آن داخل جهنم خود مي گردند.» (بحار الأنوار، ج44، ص: 297) بنابراين براي مومن مرگ خواستني و دوست داشتني است.
قرآن نيز، طلب مرگ را معيار و محكي براي اثبات ادعاي جايگاه عالي در نزد خدا بيان مي كند: «إِن زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِيَاءُ لِلَّهِ مِن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُاْ المْوْتَ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ؛[جمعه/6] اگر مى پنداريد كه شما دوستان خداييد نه مردم ديگر، پس آرزوى مرگ كنيد اگر راستگوييد (تا به جوار رحمت و نعمت دوست برسيد)»
با کنار هم قرار دادن آیات و روایات در رابطه با موضوع بحث به این نتیجه کلی می رسیم که ما نباید برای خداوند تعیین و تکلیف کنیم و تعیین کنیم که چه زمانی جان ما را بگیرد. البته نه تنها در این موضوع بلکه در هر زمینه ای این قانون جاری است چرا که ما محدود هستیم و او نامحدود و ما هیچ چیزی از خیر و صلاح خود نمی دانیم.
باید توجه شود كه ابتدا بايد از آباد بودن آخرتمان به اندازه كافي مطمئن شويم، سپس چنين ادعايي بكنيم. و البته اگر مي توانيم آخرت را بيش از پيش آباد كنيم، بايد دعايمان درخواست عمر طولاني از خداي متعال باشد. چون دنيا مانند مزرعهاي است كه در آن كشت نمود، تا در آخرت محصولي براي برداشت داشته باشيم. و براي داشتن محصول بيشتر، بايد كشت بيشتري داشته باشيم. و از همين جهت عمر طولاني براي اولياء الهي خواستني است.
منابع:
سایت پاسخگو
سایت پرسمان؛ اخلاق و عرفان اسلامی
سایت ایکس شبهه
پایگاه تبیان،بخش اخلاق و عرفان اسلامی،زهرا اجلال گودرزی