پاسخ به:زندگی با همسری که به او علاقه ندارم
پنج شنبه 23 آذر 1396 4:11 PM
سلام
باید ببینیم از ابتدا چرا و به چه دلیلی اصلا ازدواج کرده اند ؟
جایی که طرف اختیار داشته مگه میشه بگه ازدواج کنم ببینم بعد با گذشت زمان علاقه پیش میاد یا نه !
من از این موارد دیدم . ممکنه ازدواج تحت این شرایط صورت گرفته باشه :
-فرد یا بخاطر عدم وجود خواستگار و بالا رفتن سن دست به ازدواج از این نوع میزنه .
-یا برای نشنیدن سرکوفت اطرافیان ممکنه دست به این ازدواج ها بزنه.
-برای عقب نموندن از قافله متأهل ها ازدواج کرده .
-یا بعلت اینکه میخواد از یه مخمصه فرار کنه و یک سری حرف و حدیث ها رو از بین ببره .
-یا فرد مزاحمی که قدرت ایجاد خطر داره ، از خودش دور کنه ( مثلا سوء استفاده از گذشته فرد یا آبرو ریزی و ... ) .
در این شرایط یا باز هم یه سری شرایط دیگه ممکنه تن به ازدواج هایی از این قبیل بده .
خب حالا که فرد ازدواج کرده چطور بایستی مدیریت کنه ؟
ابتدا : فرد باید در طی زمان نامزدی یا عقد سعی در شناخت بیشتر همدیگه داشته باشند تا حداقل از چاله به چاه نیافتند .
دوم : اینکه حالا که ازدواج کرده اند نباید دست روی دست بگذارند تا علاقه بوجود بیاد . بلکه علاقه رو باید بوجود آورد .
سوم : ممکنه فرد مورد نظر سوای از مسائلی که طرح کرده در گذشته خودش علقه ای به کسی داشته که به هم نرسیده اند و هنوز در خیال این هست که ممکنه با جدایی به خواسته قبلی و قلبی خود برسد ، که اگر اینطور باشد ریسک بالایی را باید قبول کند که اکثرا هم جواب نمی گیرند .
چهارم : بنظر من بودن با همسری بدون عشق و داشتن فرزندی از تن و خون خود بهتر است تا جدایی . چرذا که در آینده امید به بهتر شدن شرایط هست ولی در صورت جدایی قطعا حسرت به دنبال خواهد داشت .
پنجم : ایشون اظهار دارند که زندگی بدون روح و عشق . بابا ما با همکلاسی دوران دبستانمون میتونیم بعد خیلی سال خاطره داشته باشیم . بعد با یه نفر که همسرمونه نمیتونیم خاطره و علاقه بسازیم ؟ ربات که نیستیم . قطعا کم کاری از خود ایشون هم بوده . حالا باز خوبه گفتند بدون عشق ، اگه میگفتند همسرشون بد اخلاق و خلاف کار و از راه بدر و .... که شرایط خیلی بدتر میشد .
ششم : وجود نقطه مشترک یعنی فرزند خودش یه اهرم خیلی قوی میتونه باشه برای ایجاد علاقه . که بایستی روانشناسی بشه چرا باروری نتونسته ایجاد علاقه کنه .
شاید در این مورد بخصوص دیگه کمی دیر شده باشه (چون ظاهرا خودش بی میله به این زندگی!!!)، ولی در کل در این صورت بایستی به این مسئله فکر کنه روزی که طرف مقابل رو انتخاب کرده بلآخره یکسری خصوصیات مورد پسندش بوده ، خب همونها رو باید ملاک قرار بده برای خودش .
و گریز بزنه به این چند سال مشترک که ببینه طرف مقابل هم قطعا یه سری خواسته ها داشته که ایشون برآورده اش نکرده و همین باعث بوجود نیومدن علاقه شده . قطعا مواردی رو پیدا میکنه .
خب همین موارد رو پیدا کنه و حذف کنه ، خودش باعث بهتر شدن روابط و علاقه میشه دیگه .
یادمون باشه « قرار نیست همه لیلی و مجنون باشند و از صبح تا غروب قربون صدقه همدیگه برن که .»
تازه لیلی و مجنون و شیرین و فرهاد هم آخرش به همدیگه نرسیدند .
سلام .با اجازتون بعضی حرفاتون رو قبول دارم بعضی شو نه...
1.اینکه میگین بچه اهرمی برای علاقه مشترکه .معلومه که تجربه فرزند نداشتین چون علاقه ای که میاره محدوده و اگر اختلاف بین زن و شوهر باشه بعد یه مدت خوب که نمیشه هیچ تازه باعث اختلافاا ت جدید تو زمینه ی های دیگه میشه ...
2.یه نکته دیگه هم هست،خانما چون احساسی تر و جزیی ترن به این راحتیا که میگین و به راحتی آقایون نمیتونن اوضاع رو درست کنند و نیاز به بهبود و ترمیم ناراحتی داره و زمان بره ...
3.علت دیگه ای هم هست و اون تفاوت مزاج و اخلاق ذاتیه فرد هست که شاید اول ازدواج تا بعد از مدتی تغییر کرده (هم در زن و هم در مرد ) و این علت بی علاقگی شده باشه ....
4.گاهی اوقات سن ازدواج فرد پایین بوده ..در حد خودش علاقه و فهمش رو به کار گرفته و بعد که اطلاعاتش افزایش پیدا میکنه و یا شاید به خودش بهتر پی میبره، میفهمه که اشتباه کرده (که خیلی دیره )