نگاهى به نظارت و کنترل در آموزه هاى نهج البلاغه
جمعه 21 مهر 1396 8:32 PM
با قاطعیت و جرئت مى توان ادعا کرد که هیچ سازمانى به درصد بالاى هدف ترسیم شده خود دست نخواهد یافت مگر آنکه کنترل یک مدیر قادر را به همراه داشته باشد تا نسبت به تحقق و انجام عملیات آگاهى پیدا نموده و قدرت پى گیرى و سنجش و اصلاح امور مربوط را پیدا کند.
نظارت و کنترل، ابزار کار مدیران از رده هاى عالى تا رده هاى سرپرستى است و لزوم این امر را در مراتب مختلف سازمان به سادگى مى توان لمس کرد. همچنین بدون وجود یک سیستم کنترل و نظارت، هر سازمان در دسترسى به اهدافش با مشکل رو به رو خواهد شد.
مهم ترین مسأله اى که لزوم کنترل و نظارت را در سازمان ایجاب مى کند، وجود درصدى خطا در امور سازمان است که در راه رسیدن به هدف وجود دارد و براى جلوگیرى از این خطا و رفع اشکالات احتمالى، لزوم کنترل و نظارت ضرورى به نظر مى رسد.
مسأله نظارت و کنترل در امور حکومتى نیز از ضروریات است و حاکمان براى رسیدگى دقیق به امور کارکنان و مدیران در رده هاى مختلف، ناچار به نظارت و کنترل دقیق و مستمر مى باشند و اگر این نظارت در رده هاى مختلف سازمان ها و دستگاههاى حکومتى صورت نپذیرد، چه بسا زیان هاى جبران ناپذیرى به بار خواهد آورد و نتیجه آن بى عدالتى، رشوه خوارى و حیف و میل بیت المال و ایجاد مفاسد اقتصادى خواهد بود.
در مقاله اى که پیش رو دارید، نظارت و کنترل در حکومت حضرت على(علیه السلام) و دیدگاههاى آن حضرت درباره نظارت بر امور زیردستان و کارکنان و مدیران و استانداران و تعامل آنان با مردم مورد توجه قرار گرفته است.
امید آنکه مدیران نظام اسلامى با پیروى از فرامین آن حضرت، بتوانند آن نظارتى را که شایسته یک مدیر مسلمان است مورد توجه قرار داده و دستورات آن حضرت را سرمشق خویش قرار دهند.
ناظر در لغت به معناى نظر کننده، بیننده، دیده بان و کسى است که براى نظارت و رسیدگى به کار معین مى شود.
نظارت در اصطلاح تعاریف متعددى دارد که به برخى از آنها اشاره مى شود:
نظارت عبارت است از: «فعالیتى که کارها و برنامه ها را در مقایسه با هدف هاى سازمان همسو مى کند.»
ـ کنترل، فعالیتى است که ضمن آن، عملیات پیش بینى شده با عملیات انجام شده مقایسه مى شوند و در صورت وجود اختلاف و انحراف بین آنچه باید باشد و آنچه هست به رفع و اصلاح آنها اقدام مى شود. بدین ترتیب کنترل فعالیتى است که بایدها را با هست ها، مطلوبها را با موجودها، و پیش بینى ها را با عملکردها مقایسه کرده و تصویر واضحى از اختلاف یا تشابه بین این دو گروه از عوامل در اختیار مدیر و مسئول مربوطه قرار مى دهند.
در تعریف دیگرى، جریان و فرآیند کنترل نیز ارائه شده است:
کنترل عبارت است از فعالیتى منظم که ضمن آن نتایج مورد انتظار در قالب استانداردهاى انجام عملیات معین مى شوند، سیستم دریافت اطلاعات طراحى مى گردد، عملیات پیش بینى شده و انجام شده با هم مقایسه مى گردند، اختلافات و انحرافات مشاهده شده، ارزیابى و میزان اهمیت آنها مشخص مى شوند و سرانجام اصلاحات لازم براى تحقق هدفها و تأمین مأموریتهاى سازمان انجام مى گیرد.
نظارت، از اصلى ترین وظایف حاکم اسلامى در عرصه هاى مختلف حکومت براى ارزیابى از عملکرد و برنامه هاى دستگاههاى زیرمجموعه و بازیابى نقاط قوت وضعف آنان مى باشد. نظارت عامل بازدارنده از انحراف و عقب ماندگى کارگزاران و اعتدال و تنظیم اصولى و صحیح آنان است. براى پیشبرد اهداف حکومت، نظارت حقوقى متقابلى بین حاکمیت و ملت لازم است که در راستاى اجراى صحیح قوانین و استیفاى حقوق دولت و ملت صورت مى گیرد، در واقع رابطه اصولى و معقول زمامداران با مردم و بالعکس در اعتلاى دین، عمران و آبادانى کشور و اصلاح امور، نقش سازنده اى دارد.
در حکومت علوى، نظارت متقابل مردم و حاکمان یک اصل بنیادى در نظام اجتماعى شمرده شده و حکومت پویا و ملت آگاه را بر این امر مهم فرا خوانده اند. سیره نظرى و مبنایى حضرت اشاره به این معنا دارد و همان طور که سیره عملى ایشان در مدت زمامدارى در موقعیت هاى زیادى آن را نشان داده است و نتایج آن، اصلاح امور، پاکسازى نظام، تنبیه متخلفان، دلگرمى مردم، امیدوارى ملت، و همبستگى و پیوند ملت و امام مى باشد، و این امر میسر نمى شود مگر با حضور ملت در صحنه و آگاهى آنان از عملکرد و برنامه هاى حکومت.
بنابراین، اگر نظارت وکنترل به طور اصولى و دقیق انجام شود اثرات مثبت آن در جامعه و زندگى افراد آن به ظهور خواهد رسید و دیگر کسى جرئت نخواهد کرد برخلاف نظام و قانون عمل نموده و با این کار ناشایست خویش، نظام و یا سازمان را در رسیدن به هدف ترسیم شده با مشکل رو به رو نماید.
حضرت على(علیه السلام) براى جلوگیرى از هر گونه ظلم و ستم و کم کارى و نیز جریان امور در مجراى صحیح خویش ساز و کارهایى را در امر مهم نظارت به کار بسته اند تا ضمن جلوگیرى از هر گونه ایجاد اشکال در مجارى امور، سرمشقى نیز براى آیندگان باشد. امید است با تأسى به آن امام معصوم(علیه السلام) شاهد رشد و ترقى و اجراى عدالت در جامعه خویش باشیم.
۱٫ نظارت قبل از عمل: این گونه نظارت قبل از اجرا، در وضع قوانین و مقررات انجام مى پذیرد تا قانون از سلامت لازم برخوردار و زمینه اجرایى آن فراهم شود.
۲٫ نظارت در حین عمل: نظارتى است که در زمان اجراى برنامه و مأموریت، برابر شرح وظایف انجام پذیرد تا قانون و مأموریت محوله به نحو مطلوب انجام پذیرد.
۳٫ نظارت بعد از عمل: این نظارت بعداز دو مرحله فوق انجام مى گیرد تا ارزیابى صحیح از قانون و پروژه براى به دست آوردن نتایج مطلوب از آن صورت پذیرد.
۴٫ نظارت فوق العاده: نظارت و بازرسى است که حسب مورد در امورى که نیازمند نظارت و بازرسى است از طریق زمامدار یا مسئول یا دستگاه نظارت انجام مى پذیرد.
۱٫ نظارت کننده: عامل، فرد، دستگاه یا سازمانى است که با ارسال پیامهاى ارتباطى، رفتار نظارت شونده را تحت تأثیر قرار مى دهد و بازده آن را در جهت هدفهاى خود تغییر مى دهد.
۲٫ نظارت شونده: فرد، دستگاه یا سازمانى است که با دریافت پیامهاى ارتباطى رفتارش در جهت اهداف مورد نظر تغییر مى یابد.
۳٫ عوامل ارتباطى: کلیه افراد یا عواملى که بین آن دو ارتباط برقرار مى نمایند.
۱٫ مشاهده: یعنى کسب اطلاعات؛ گرچه مشاهده به معناى دیدن و شهود کردن است، اما تنها به دیدن با چشم منحصر نمى شود. ممکن است از راه به دست آوردن اخبار و اطلاعات موثق از منابع مورد اطمینان صورت گیرد.
۲٫ حسابرسى: مقایسه عملکرد و آنچه باید انجام مى شد.
مسئولان و زمامداران مسئولیت دارند عملکرد دستگاه هاى دولتى را، بنابر برنامه اعلان شده و مأموریت واگذار شده بررسى کنند و کوتاهى و کمبودها و پیشرفتها را ریشه یابى نمایند و مغایرت در برنامه ها و عملکردها را ارزیابى کنند و مردم همه مطالبات خود را برابر آن، از مسئولان بخواهند.
۳٫ اصلاح: سومین اصل، اصلاح در برنامه ریزى و اصلاح عملکردهاست.
پس از طى دو مرحله قبل، مسئولان و متولیان باید نقصها و معایب در برنامه ریزى را شناسایى و اصلاحیه اى بر آن انجام دهند و برنامه هایى را که فاقد صلاحیت اجرا بوده و یا با موانع قانونى روبه رو بوده اند بازنگرى نموده و اصلاحات لازم را انجام دهند.
اصلاح بعدى، اصلاح در عملکردهاست؛ اگر برنامه اى فاقد موانع قانونى و داراى صلاحیت اجرایى بوده، و مدیران و مسئولان در عملکردها به برنامه عمل نکرده باشند، نسبت به اصلاح مدیران اقدام لازم را به عمل آورند و پیشنهادهاى اصلاحى هم در برنامه ها و هم در عملکردها باید توسط ناظران یا بازرسان به مسئولان ارائه گردد.
نظارت در هر سازمان از امور ضرورى است. حضرت على(علیه السلام) به این وظیفه در عهدنامه مالک اشتر چنین سفارش مى فرماید:
بازرسانى از انسانهاى صداقت پیشه و وفادار را بر آنان بگمار، چون پى گیرى تو در پنهانى نسبت به امورشان مایه سوق دادن آنها به امانتدارى و مهربانى با مردم مى گردد.
بنابراین، نظارت از نظر حضرت امیر(علیه السلام) توجه و یارى کردن براى رسیدن به امانتدارى است؛ چنان که باید توسط انسانهاى صادق و وفادار صورت گیرد تا ارزیابى آنها عادلانه باشد و هوا و هوسشان در امور تأثیرگذار نباشد.
پس نظارت عامل مساعدى براى پیشرفت و واداشتن افراد به حرکت و اخلاص در کار است.
از لوازم برقرارى عدالت اجتماعى، نظارت بر امور کارکنان و زیردستان است. اگر عمل نظارت به موقع و در تمام ابعادش؛ یعنى آینده نگر و گذشته نگر و حال نگر صورت پذیرد، و این عمل استمرار داشته باشد و شاخصهاى درستى در اعمال آن به کار گرفته شود، مى تواند درصد بالایى از عدالت اجتماعى را تأمین نماید؛ همان عدالتى که برپایى حق و دفع باطل را به دنبال دارد و هدف حضرت على(علیه السلام) از حکومت، همان بود:
قال عبداللّه بن عباس ـ رضى اللّه عنه ـ دخلت على امیر المؤمنین(علیه السلام) بذى قار و هو یخصف نعله، فقال لى ما قیمه هذا النعل؟ فقلت لاقیمه لها! فقال(علیه السلام) واللّه لهى احبّ الىّ من امرتکم، الا ان اقم حقا أو أدفع باطلاً.
عبداللّه بن عباس مى گوید: در ذى قار ـ بر امیرمؤمنان وارد شدم هنگامى که مشغول وصله کردن کفش خود بود! به من فرمود: «قیمت این کفش چقدر است؟ گفتم بهایى ندارد!» فرمود: «به خدا سوگند همین کفش بى ارزش برایم از حکومت بر شما محبوب تر است؛ مگر اینکه با این حکومت، حقى رابه پا دارم و یا باطلى را دفع نمایم.»
آرى هیچ حکومتى قادر به برپایى عدالت نخواهد بود، مگر اینکه در آن، ملت حق حکومت را به جا آورند و حکومت هم حق ملت را ادا نماید. یک چنین حکومتى جز با رهبرى صحیح و هدایت حساب شده افراد به سوى کمال و عدالت طلبى مقدور نخواهد بود. نظارت درست رهبران و مجریان حکومت بر کار زیردستان نیز در این امر مهم بسیار ضرورى است و در حکومت آن حضرت نیز مورد تأکید بوده است. به همین جهت ایشان براى اجراى این امر خطیر به فرمانداران و استانداران توصیه به عدل و داد و رفتار شایسته با مردم مى نمود.
لازم به یادآورى است؛ آنچه از فحواى کلام حضرت به صراحت فهمیده مى شود، تحقق عدالت در حکومت آن حضرت مى باشد، ولى بدون شک یکى از لوازم اصلى اجراى عدالت، اعمال نظارت و کنترل است، که اگر به کار گرفته نشود، عدالت فردى و اجتماعى نیز محقق نخواهد شد.
آن حضرت در گزینش افراد و ایجاد انگیزش در آنان و تشویق به کار، امر نظارت را پیشنهاد مى کند و بر آن تأکید دارد:
سپس در کارهاى کارمندانت بنگر! و آنها را با آزمایش و امتحان به کار وادار! و از روى میل و استبداد آنها را به کارواندار، زیرا استبداد و تسلیم تمایل شدن، کانونى از شعبه هاى جور و خیانت است. و از میان آنها افرادى که با تجربه تر و پاکتر و پیشگام تر در اسلام اند برگزین؛ زیرا اخلاق آنها برتر و خانواده آنها پاکتر و همچنین کم طمع تر و در سنجش عواقب کارها بیناترند.
با دقت در جمله اول به خوبى روشن مى شود که نظارت بر امور کارکنان در پیشبرد کارها، مورد تأکید و دقت آن حضرت بوده است.
بر خلاف اعتقاد عده اى از نویسندگان بى اطلاع از متون اسلامى، که مدیریت را ره آورد غرب دانسته و آنها را در این زمینه پیشگام مى انگارند، باید گفت که ما مسلمانان از گنجینه هاى گرانسنگى برخورداریم ولازم است آنها را در چارچوب هاى مدون و قانون مند در آوریم و از این دستورات و فرامین ارزشمند در سازماندهى مدیریت بهره بردارى نماییم. آن حضرت در ادامه مى فرماید:
آنها را با آزمایش و امتحان به کار وادار و از روى میل خود و استبداد آنها را به کار مگمار؛ که این در واقع همان خود کنترلى است.
به تعبیر یکى از نویسندگان:
در اسلام زمینه هاى اعتقادى به گونه اى است که بهترین بستر رشد براى خود کنترل ساختن افراد معتقد فراهم است و اعتقادات فرد مسلمان، بهترین کنترل کننده درونى براى او به شمار مى آید. مسلمان معتقد با اعتقاد به معاد و روز جزا، مسلّماً دست به انجام عملى نخواهد زد که انجام آن منع شده است. او خود را در مقابل خداى خود مسئول مى پندارد، نه در مقابل رئیس خود و سازمان خود و کنترلهاى این جهانى. او به کنترلهاى عاقبت کار و آن جهانى مى اندیشد و بر این پایه و اساس است که خود کنترل مى گردد. فرد مسلمان معتقد، خدا را همواره حاضر و ناظر بر امور مى داند. بنابراین چه کنترل باشد و چه نباشد، او احساس مى کند که باید بر نفس خود مسلط باشد و از جاده صحت و درستى منحرف نگردد.
امیر مؤمنان(علیه السلام) در ادامه مى فرماید:
افرادى که با تجربه تر و پاک تر و پیشگام تر در اسلام اند برگزین؛ زیرا اخلاق آنها بهتر و خانواده آنها پاک تر و همچنین کم طمع تر و در سنجش عواقب کار بیناترند.
بسیار واضح است که در امر گزینش افراد هرچه دقت بیشترى صورت پذیرد، و انسانهایى انتخاب شوند که از اعتقادات قوى ترى برخوردارند و از خانواده اى پاک و متشرع هستند، تعهد آنان نسبت به کار بیشتر خواهد بود و هزینه نظارت به حداقل رسیده و بازدهى آنان بیشتر است. این دستورالعمل مى تواند راهکارى براى انتخاب افراد باشد تا امر نظارت آسان تر شده و دسترسى به هدف سازمان در زمان تعیین شده میسور گردد.
مطلب دیگر اینکه در باور دینى ما مسلمانان، بر نظارت فرشتگان بر اعمال ما تأکید شده است و در قرآن کریم آمده است که فرشتگانى بر اعمال ما نظارت دارند و مى دانند آنچه را ما انجام مى دهیم. با توجه به این باور اصیل دینى، اگر انسانهایى انتخاب شوند که بنیان اعتقادى استوارترى دارند، امر نظارت آسان و هزینه آن کاهش خواهد یافت. و قطعاً تأکید مولاى متقیان در امر گزینش انسانهاى پاک، نشأت گرفته از این دستور خداوند متعال است، زیرا این گونه کارکنان براساس باور خویش و حاضر و ناظر دیدن خداى سبحان در همه امور، به نظارتى درونى مجهزند و کار نظارت بیرونى را آسان تر مى کنند.
امیر مؤمنان(علیه السلام) ضمن سفارش به مالک مى فرماید:
سپس حقوق کافى به آنها بده زیرا این کار آنها را در اصلاح خویش تقویت مى کند و از خیانت در اموالى که زیردست آنهاست بى نیاز مى نماید.
نظارت زمانى کارگر خواهد افتاد که نیازهاى مشروع کارکنان از طرف سازمان تأمین شود. اگر مدیرى تنها به اهداف سازمان فکر کند و به اصطلاح سازمان گرا باشد، و به انسانگرایى و حقوق و نیازهاى مشروع آنان توجه ننماید، بى شک، نظارتِ تنها کارگر نخواهد افتاد و تنها زمانى که کارکنان مورد نظارت مستقیم قرار داشته باشند، تظاهر به کار خواهند کرد و در وقتى که نظارت کارفرما یا ناظر را دور از خود ببینند از زیر کار و وظیفه اصلى شانه خالى خواهند کرد، و شاید نظر حضرت در دادن حقوق کافى به کارکنان ناظر به این مسأله باشد، که امر نظارت را آسان نموده و از خیانت آنان جلوگیرى مى کند.
بنابراین، مدیران در سازمانها وظیفه دارند که افزون بر اعمال نظارت که لازمه هر سازمانى است، به حقوق مادى و معنوى کارمندان و نیازهاى واقعى آنان نیز توجه داشته باشند، تا نظارت معناى واقعى و اثر حقیقى خویش را داشته باشد.
حضرت على(علیه السلام) بعد از اینکه به کارگزاران دستور مى دهد که به کارکنان حقوق کافى بدهند تا دست به خیانت نزنند، مى فرماید:
وَابْعَثِ الْعُیُونَ مِنْ اَهْلِ الصِّدْقِ وَالْوفاءِ عَلَیهم.
سپس با فرستادن مأموران مخفى و راستگو و با وفا کارهاى آنان را زیر نظر بگیر!
با توجه به سخنان دُرَر بار امام(علیه السلام) نخست باید کارگزاران وظایف خویش را دانسته باشند و بدانند که کارکنان کسانى نیستند که کارفرمایان و مدیران صرفاً براى رسیدن به هدف سازمان از آنان بهره کشى نمایند، بلکه لازم است با آنها به عنوان یک انسان که حقوقهاى مشخصى دارد برخورد نموده و در تأمین نیازهاى آنان کوشا باشند و سپس از آنان انتظار داشته باشند تا به وظایف محوله عمل نموده و به دقت و کامل آن را انجام دهند. بنابراین از دیدگاه دینى، نظارت زمانى معنا پیدا مى کند که کارگزاران حقوق کارکنان را رعایت نمایند. آنگاه نوبت به ناظران صادق مى رسد که به وظایف خویش عمل نمایند، البته هر کسى نمى تواند عمل نظارت و کنترل را انجام دهد، بلکه کسانى مى توانند از عهده این وظایف برآیند که بنا به فرموده امام على(علیه السلام)، راستگو، وفادار به نظام و متعهد باشند. این بدان معنا است که استخدام ناظران منوط به خصوصیات بالاست؛ زیرا قرار دادن ناظران غیر متعهد مشکلات نظارت را دو چندان خواهد نمود و گزارش آنان از اتقان و استحکام کافى برخوردار نخواهد بود و چه بسا اغراض شخصى و تسویه حسابها به جاى نظارت لحاظ گردیده و سازمان را به جاى رسیدن به اهداف با شکست رو به رو کند.
حضرت امیر(علیه السلام) به مالک سفارش مى کند تا در امر نظارت تبعیض بین اعوان و انصار خویش با دیگران قایل نشود و مساوات و عدالت را براى همه جارى سازد. این د قت حضرت بیانگر این مسأله است که انسان ها معمولاً در برخورد با نزدیکان دچار مسامحه و سستى مى شوند و حضرت براى پیشگیرى از این امر مى فرماید:
اعوان و انصار خویش را سخت زیر نظر بگیر، اگر یکى از آنها دست به خیانت زد و مأموران سرى تو متفقاً چنین گزارشى دادند، به همین مقدار از شهادت قناعت کن و او را زیر تازیانه کیفر بگیر! و به مقدار خیانتى که انجام داده او را کیفر نما! سپس وى را در مقام خوارى و مذلت بنشان! و نشانه خیانت را بر او بند! و گردن بند ننگ و تهمت را به گردنش بیفکن (و او را به جامعه چنان معرفى کن که عبرت دیگران گردد.)
آینه تمام نماى عدالت و عدل مجسم، در امر نظارت بر اعمال اعوان و انصار، و حراست و پاسدارى از اجراى فرامین و احکام حکومتى که صادر مى فرمودند، این گونه به مالک فرمان مى دهد که با قاطعیت تمام بر رفتار زیر دستان خود مراقبت کن، مبادا آنان با سوء استفاده از نزدیک بودن به تو بر مردم و رعیت ظلم نمایند و مرتکب خیانت گردند. اگر آنان دست به خیانت زدند، و ناظران و بازرسان سرّى تو در امر خیانت آنان اتفاق نظر داشتند؛ بدون مسامحه و اغماض به مقدار خیانتى که انجام داده اند، آنان را مجازات کن. شایان توجه است، که حضرت مى فرماید به مقدار خیانتى که انجام داده اند مجازاتشان کن، نه بیشتر از آن، که این خود بیانگر اجراى عدالت در تمام زمینه ها مى باشد. پس روشن است که براى اجراى عدالت اجتماعى و برپایى حکومتى براساس عدل و داد، به کارگیرى ناظران حتى بر اعمال یاران و دوستان نزدیک نیز بدون اغماض و گذشت باید انجام شود و گریزى از آن نیست.
یکى از امورى که لازم است هر سازمانى بدان توجه نماید، تقسیم کار بین کارکنان سازمان است. این امر فواید بسیارى در راه رسیدن به اهداف سازمانى در پى خواهد داشت، اگر تقسیم کار نباشد، کسى در پى اهمال کارى هاى خویش پاسخگو نخواهد بود. در این گونه سازمانها و یا حکومتها، وجود نظارت و کنترل نیز فایده چندانى به دنبال نخواهد داشت. وجود تقسیم کار و شفاف بودن وظایف افراد و حیطه کارى آنان در پیشبرد اهداف سازمان بسیار مفید خواهد بود، و امر نظارت را نیز تسهیل خواهد کرد. حضرت امیر(علیه السلام)، براى روشن شدن این مطلب به مالک فرمان مى دهد:
وَاجْعَل لکل اِنسان من خدمک عملاً تأخذه به، فانه اَحْرى اَن لا یتواکلوا فى خدمتک. براى هر یک از خدمتکاران خود کارى ویژه تعیین کن تا بتوانى بازخواستش کنى که این، زمینه بى مسئولیتى و وانهادن کارها را به امید یکدیگر، بیش از پیش نفى مى کند.
در بحث نظارت دینى و کنترل رفتار و اعمال امیران، هیچ مسامحه اى در کار نیست، نظارت تنها بر امور سطوح پایین سازمان و یا کارکنان نظام صورت نمى پذیرد، بلکه باید در رده هاى پایین تا بالاى سازمان این امر خطیر بدون هیچ گونه ملاحظه اى انجام شود و اگر خلاف و ظلمى یا سستى در اجراى امور مشاهده گردید، با صراحت و قاطعیت تمام، رسیدگى شده و احکام لازم صادر شود.
آن حضرت بر کارهاى امیران و کارمندان خویش نظارت مى کرد و دخل و خرج آنها را محاسبه مى فرمود و هنگامى که به خیانتِ شخصى از آنان پى مى برد، بى درنگ وى را عزل مى کرد و اموالى را که اختلاس کرده بود از وى مى گرفت. وقتى متوجه شد که یکى از کارگزاران آن حضرت مقدارى از اموال مسلمانان را براى استفاده شخصى برداشته، به وى چنین نوشت:
پس از حمد خدا و درود بر پیامبر(ص) به من خبر رسیده که تو کار زشتى انجام داده اى! اگر واقعاً انجام داده اى، خدا را به خشم آورده و اِمامت را نافرمانى، و امانت را خیانت کرده اى، به من خبر رسیده که تو زمین را برهنه کرده اى (محصول درختها و زراعت را براى خود برده و به رعیّت نداده اى) به طورى که هر چه زیر دو پایت بود گرفته و هر چه در دو دستت بوده خورده اى (اموال بیت المال را براى خود اندوخته اى) اکنون حساب دخل و خرج خود را براى من بفرست و بدان که محاسبه و حسابرسى خداوند از محاسبه مردم بزرگ تر و دقیق تر است.
آن حضرت به کارگزاران خویش فرمود: با تمام جدیت و دقت اوضاع بازار را زیر نظر داشته باشید تا اجناس احتکار نشوند و با بالا رفتن قیمت از طریق احتکار، به مردم ظلم نشود و آنان از لحاظ تأمین معاش با مشکل رو به رو نشوند. و لذا دستور مى دهد، چنانچه کسى کالایى را احتکار کرد، آن را مصادره کرده و به قیمتى که به هیچ یک از دو طرف (خریدار و فروشنده) ضرر نرسد، به فروش برسانید. آن حضرت در این باره مى فرماید:
با همه سفارشها که درباره ایشان [بازرگانان] شد، بدان که در بسیارى از آنان، سخت گیرى بى اندازه و بخل ورزى نکوهیده، احتکار کالا براى گرانفروشى و اجحاف در قیمت کالا وجود دارد و این گونه کارها سبب زیان رساندن به همگان و زشت نمودن حکمرانان است. بنابراین از احتکار جلوگیرى کن که رسول خدا(ص) از آن منع فرموده است.
داد و ستد باید آسان و با ترازوهاى دقیق و به قیمتهایى باشد که به فروشنده و خریدار اجحاف نشود و اگر کسى پس از نهى، احتکار کند، او را به کیفر سختى برسان، ولى بیش از اندازه کیفرش نکن.
على رغم تأکید و سفارش بسیار حضرت بر امر نظارت و کنترل، لکن هیچ گاه از محور عدالت ورزى خارج نشده و دیگران را هم سفارش به عدل و داد مى کرد.
همان گونه که قبلاً نیز اشاره شد، یکى از وظایف اصلى رؤساى حکومت اسلامى نظارت بر عملکرد کارکنان و صاحب منصبان حکومت است، تا از مسیر عدالت خارج نشوند و ضمن انجام دقیق وظایف خویش، ظلمى بر کسى روا ندارند. براى بروز و ظهور این مهم، على(علیه السلام) بر نظارت و کنترل تأکید مى ورزیدند، و اینک به داستانى از نظارت جدى آن حضرت بر اعمال کارگزاران و نیروهاى تحت امر توجه مى کنیم:
سوده، دختر عماره هَمْدانى، بعد از شهادت على(علیه السلام)، نزد معاویه رفت. معاویه به سبب اینکه سوده در جنگ صفّین، مردم را علیه او شورانده بود، او را مورد سرزنش قرار داد و سپس از او پرسید، حاجت تو چیست؟ سوده گفت: به درستى که خداوند از وضع ما و آنچه از حق ما بر تو واجب کرده است از تو سؤال مى کند. همواره از طرف تو افرادى مى آیند و با اتکاى به سلطنت تو ما را به سان گندم درو مى کنند، مانند پایمال کردن گیاه، به ما سختى و مرگ را مى چشانند. بُسر بن ارطات به سوى ما آمد، مردان ما را کُشت و اموال ما را گرفت. اگر مسأله اطاعت نبود، به خاطر عزت خود، در مقابل او مى ایستادیم. پس اگر او را از حکومت بر ما عزل کنى، شکرگزار تو خواهیم بود و اگر او را عزل نکنى، به تو کفر مى ورزیم. معاویه از شهامت او به خشم آمد و گفت: اى سوده! با قوم خود مرا تهدید مى کنى؟ همانا تصمیم گرفته ام تو را بر شتر بزرگى بسته، به سوى او (بُسْر) بازگردانم تا حکمش را درباره تو جارى سازد. سوده پس از کمى سکوت با شعر گفت: درود خدا بر روحى که قبر آن را دربرگرفت؛ پس عدل در آن مدفون گردید. همانا هم پیمان حق بود، به گونه اى که به جاى آن بدلى نجست؛ پس با حق و ایمان، همراه و مقرون گردید.
معاویه پرسید: این اشعار درباره چه کسى است؟ سوده گفت: به خدا قسم! این اشعار درباره امیر المؤمنین على بن ابیطالب(علیه السلام) است. به خدا سوگند! همانا نزد او رفتم و در مورد مردى که او را بر صدقات (مالیات زکات) ولایت داده بود شکایت بردم. آن حضرت در آن موقع به نماز ایستاده بود، چون مرا دید، از نمازش منصرف شد و با مهربانى و مدارا رو به من کرد و گفت: آیا حاجتى دارى؟ گفتم: آرى. و گزارشى از کارگزارش را به وى دادم. حضرت گریه کرد و فرمود:
بار الها! تو بر من و آنان گواهى و این که من آنها را به ستم بر بندگانت فرمان نداده ام. و سپس قطعه پوستى بیرون آورد و بر آن نوشت:
به نام خداوند بخشنده و مهربان، همانا دلیل روشنى از جانب پروردگارتان آمد. پس تمام کنید پیمانه و ترازو را و کم نکنید از مردمان چیزهاى ایشان را (به بهاى اندک از آنها نخرید.) و در زمین فساد نکنید بعد از اصلاح آن. این بهتر است براى شما اگر از مؤمنان باشید. هر گاه نامه مرا خواندى، آنچه در دست تو مى باشد از جهت کارگزارى ما (مالیات و زکات) حفظ کن تا به سوى تو بیاید کسى که آن را از تو بگیرد. والسلام.
سپس نوشته را به من داد، بدون این که به خدا قسم آن را سر به مُهر کند. پس من نامه را به صاحبش رساندم و او در حالى که عزل شده بود، از میان ما رفت.
از داستان فوق به روشنى پیداست که آن حضرت به خوبى و با دقت در امر نظارت اهتمام مى ورزید و در این راه از هیچ کوششى فروگذار نمى نمود. آن حضرت از این بیم داشت که نکند بر اثر لحظه اى بى توجهى و عدم نظارت بر امور کارکنان، احکام الهى زمین مانده و حقوقى از رعیت و زیردستان ضایع شود، از این رو، آن حضرت هیچ گاه از نظارت در امور غافل نمى شد و حتى ناظرانى را براى رسیدگى به امور و گزارش آن به آن حضرت، به کار مى گمارد، ناظرانى راستگو، متعهد و باوفا.
با توجه به آموزه هاى نهج البلاغه به این نتیجه مى رسیم که نظارت و کنترل در هر سازمان و یا حکومتى باید مورد توجه جدى قرار گیرد؛ زیرا بدون نظارت دقیق، دستیابى به اهداف واقعى سازمان، حکومت و عدالت غیر ممکن است.
منبع :نشریه حصون ، بهار ۱۳۸۵، شماره ۷
تبیان
از همه دل بریده ام،دلم اسیر یک نگاست،تمام آرزوی من زیارت امام رضـــــــــاست