پاسخ به:صحیفه نور امام خمینی
شنبه 2 اردیبهشت 1396 9:28 PM
تاریخ: 1357/08/03
بسم الله الرحمن الرحیم
امروز اطلاع دادند که زندانی های سیاسی را یک مقداری آزاد کردند و مقداری را هم حالا آزاد خواهند کرد. ببینیم که این آزاد کردن جبران کند این مسائل را؟ امت های اسلام را ده سال، پنج سال یا کمتر یا بیشتر از همه جهات ساقط کنند، همه آزادی ها را از او بگیرند، در حبس همه شکنجه ها و زجرها را به او بدهند بعدش بگویند که آزادید!! خوب این پنج سال تضییع عمر یک مسلمان، یک انسان، پنج سال، ده سال زجر دادن به یک انسان، به یک مسلم، اینها هیچ؟! حالا آزاد، تمام شد قضیه ؟! همین که آزاد کردند یک عده ای از علما را و سایر طبقات را ما قانع هستیم؟! حالا دیگر آرام باید بشود ملت؟! آشتی کردند آنها با ملت؟ با اینکه جو یک محیطی است که برایشان دیگر امکان نمانده است که ادامه بدهند، دست و پا می زنند برای اینکه خودشان را از این محیط جوی که تمام نفوس بر ضد آنها توجه پیدا کردند، با این دست و پاخواهند نجات بدهند خودشان را، لکن آیا می شود؟! قابل نجات هستند اینها؟! این شاه که حدود سی سال بر ما حکومت کرده، به مسلمان ها حکومت کرده، این حکومت چنگیزی اینهمه از مسلمان ها را کشته، اینهمه از مسلمان ها را از وطن آواره کرده، اینهمه از انسان ها را از حقوق بشری جدا کرده است، محروم کرده است، حالا می گوید که خوب آزادشان کردیم دیگر چی می خواهید از جان ما. ده سال عمرخواهند از جانتان، شما ده سال عمر یک انسان را در حبس، در یک اتاق دو ذرعی هدر دادید. زندگی یک انسان که باید به این مردم خدمت کند، باید با قلم و قدم در محیط آزاد به مردم خدمت کند تو گرفتی از او ده سال عمر یک ملت را ضایع کردید، حالا آزاد کردید دیگر ما چه خواهیم؟ ما جبران این ده سال را می خواهیم، مردم جبران اینکه بچه هایشان را، اولادشان را ده سال در زندان زجر دادی جبران این را می خواهند و این جبران در این دنیا امکان ندارد. از ادله واضحه بر اینکه باید خدای تبارک و تعالی، یک جای دیگر باشد که سزای این ظالم ها را بدهد، این است که شما فرض کنید که جمع شدید و محمدرضا خان را تکه تکه اش کردید، یک آدم را کشتید، یک آدم هم یک آدم پست، خوب یک آدم در مقابل یک آدم، ما فرض می کنیم که خیر ایشان هم یک آدم شریف اما همه در مقابل یک آدم شریف؟! اینهمه آدم شریف را ایشان از هستی ساقط کرده، اینهمه جوان های ما را کشته است و از هستی ساقط کرده. حالا یک نفر آدم را که یک کسی کشت،
جزایش این است که خود او را عوض او بکشند، اگر... فوج فوج مردم را به کشتن داد و کشت، می شود مااینجا جبرانش را بکنیم؟! البته باید اینجا جزا به او بدهیم به اشد جزا، اما می شود که جبران بشود این ؟! جبران یک عائله، یک عائله را که او از هستی ساقط کرده، از هستی اگر او را ساقط بکنیم جبران یک عائله است، عائله های دیگر چی؟ حالا ما دلمان را خوش کنیم که آقا عفو فرمودند؟! اینها مردانی بودند که عفو شاه اعتنائی ندارند، قضیه عفو نیست، قضیه الزام است و الان ملزمی که اینها را بیرون کنید. بسیاری از حبسی ها بودند که آن حبس غیر قانونی شان تمام شده بود وقتش. از اول حبس غیر قانونی بوده، این حبس غیر قانونی هم وقتش تمام شده بوده و اینها را نگه داشتند همین طور بیخود این عمال ساواکی که اینقدر جریمه مرتکب شده اند، حالا آمدند در حبس را باز کردند آنها را از حبس بیرون کردند، تمام شد مطلب؟! اول مطلب هست حالا. این و تمام عمال این باید محاکمه بشوند و بعد هم که همه شان فرض کنید که اعدام بشوند باز جبران نشده است برای اینکه صد نفر در مقابل صدها نفر، در مقابل هزارها نفر. در یک کشتارشان در تهران چهار، پنج هزار نفر می گویند کشته شده. همین کشتار آخری همدان را می گویند تا صد نفر بود، من نمی دانم دیروز، پریروز. الان هم همدان باز متشنج است .همین دیروز و امروز هم در قم تشنج ها بود و صدای تیر می آمد... زنجان هم همین مسائل بوده است، کرمان هم خونریزی همه جا بوده است. هر جا دست رویش بگذاری جنایت بوده است، حالا عفو فرمودند!! غلط کردند عفو فرمودند، اگر فشار عمومی ملت نبود و این توجه همه طرفه ملت نبود که اینها عفو نمی کردند. این عفو نیست، این، این الزام است. جبران نمی شود جنایات اینها به این مسائل. ماها نمی توانیم جبران کنیم برای اینکه چطور، چطور ما کشتن چهار، پنج هزار نفر را جبران کنیم و یک نفر از بین برود آنهم یک نفر آدم اینطور که می بیند. این دلیل بر این است که باید یک عالمی باشد که در آن عالم دائماً در عذاب باشد تا جبران بشود، دائماً در آن عذاب هائی که مهیا شده است برای آن ستمکارها.
ما نمی دانیم واقعاً چه بکنیم با این وضع فعلی ایران. البته وضع امید بخش است، اینطور نیست که حالا ما نگران باشیم که وضع چرا اینطور است اما خوب می دانید چه می کنند، چه دیوانگی راه انداختند لکن همه این مسائل ارزش دارد که یک ملتی را نجات دهد. نباید ما نگران باشیم از اینکه فدائی می دهیم، این سیره انبیاء بوده این کارها را می کرده اند انبیا، اولیا در مقابل ظلمه، در مقابل اشخاص که ظلم به مردم می کردند، قیام می کردند و کشته می شدند و کشتار می کردند و جوان هایشان را می دادند و اصحاب شان را می دادند مسأله ای نیست که ما حالا یک نگرانی داشته باشیم که مبادا خون راه بیفتد. باید خون راه بیفتد، باید یک ملتی که می خواهد خودش را نجات بدهد از زیر بار اینهمه جنایات و اینهمه خسارات که بر او وارد شده است،همین طور مجانی نمی شود که
انسان به دست بیاورد. یکی از این مادرها ظاهراً در بهشت زهرا ایستاده و صحبت کرده که درخت آزادی محتاج به آبیاری است و خون پسر من یکی از چیزهایی است که آبیاری می کند. ما یک چنین شیر زنان داریم. احتیاج دارد اسلام به اینکه فدا بدهیم برای این اسلام از صدر اسلام تا حالا چه نفوس طیبه ای فدائی شدند. حضرت امیر که جنگ کرد و در صفین هیجده ماه با معاویه جنگ کرد و چقدرها (بیشتراز ده هزار نفر) کشته دادند و کشتند (خیلی بیشتر) معاویه یک مردی بود که می گفت که من مسلمانم و من خلیفه پیغمبر باید باشم و نماز جماعت می خواند و امام جمعه بود و همه کارها را او انجام می داد همه این ظواهر را انجام می داد، معاویه ظواهر را خوب حفظ می کرد مثل یزید نبود که ظواهرش هم ناجور بود، ظواهر را حفظ می کرد و اظهار اسلام هم می کرد، خوب چه شد که حضرت امیر به جنگ او پا شد؟ برای اینکه یک ظالم بود که مردم را استثمار کرده بود، رفته بود زمام را گرفته بود مقابل حکومت اسلام و مردم راداشت به ظلم به تعدی وادار می کرد، چپاول می کرد مال مردم را، بیت المال را. حضرت امیر تکلیف داشت به اینکه با او جنگ بکند، چه شکست بخورد چه شکست بدهد. حضرت امیر دیگر مبالات این را نداشت که حالا من که می روم، لعل شکست بخورم. وقتی دید که می تواند حالا مقابل او بایستد، لشکر کشید و جنگ شد و بالاخره حضرت امیر در اینجا شکست خورد. سیدالشهدا (سلام الله علیه) وقتی می بیند که یک حاکم ظالمی، جائری در بین مردم دارد حکومت می کند، تصریح می کند حضرت که اگر کسی ببیند که حاکم جائری در بین مردم حکومت می کند، ظلم دارد به مردم می کند باید مقابلش بایستد و جلوگیری کند هر قدر که می تواند. با چند نفر، با چندین نفر که در مقابل آن لشکر هیچ نبود لکن تکلیف بود آنجا که باید قیام بکند و خونش را بدهد تا اینکه این ملت را اصلاح کند، تا اینکه این علم یزید را بخواباند و همین طور هم کرد و تمام شد. خونش را داد و خون پسرهایش را داد و اولادش را داد و همه چیزهای خودش را داد برای اسلام. مگر ما خون ما رنگین تر از خون سیدالشهداست؟ ما چرا بترسیم از اینکه خون بدهیم یا اینکه جان می دهیم؟ آنها هم در ماجرای دفع سلطان جائری که می گفت مسلمانم، مسلمانی یزید هم مثل مسلمانی شاه بود اگر بهتر نبود بدتر نبود لکن چون با ملت اینطورکرد و مردی بود متعدی و ظالم و ملت را می خواست زیر بار اطاعت خودش بی جهت ببرد، سیدالشهدا لازم می دید که سلطان جائر را سراغش برود ولو اینکه جان بدهد. خوب ما همین است سیره انبیا همین بوده است که اگر چنانچه یک سلطان جائر بر مردم حکومت می خواهد بکند بایستید در مقابلش و یا به هر جا می خواهد منتهی بشود باید برویم سراغش و نهی از منکرش و امر به معروفش کنیم و بکشیم او را پائین از آن تخت باطل. پس ما مبالاتی نداریم در اینکه کشته می دهیم، کشته بدهیم، البته باید هم بدهیم.
ما می خواهیم یک ملت را آزاد کنیم، ما می خواهیم یک امت را آزاد کنیم، ما می خواهیم یک امت را مستقل کنیم، ما می خواهیم از زیر بار آمریکا و انگلستان و روسیه بیرون برویم، البته فداکاری
می خواهد، جوان دادن می خواهد، حبس می خواهد، ده سال حبس می خواهد. لازم است این امور، همه چیز لازم دارد و ما اصلاً در این معنا ناراحت نیستیم که داریم حبس می رویم، جوان های ما دارند از بین می روند، برای اینکه در مقابل حق است، برای خداست. وقتی یک امری برای خدا شد و مقابل ظلم شد، ما چه غمی داریم، دیگر این غمی ندارد که ما برای خدا داریم کار می کنیم و جوان های ما برای خدا دارند فداکاری می کنند. هیچ ابداً از این هراسی به دلتان راه ندهید. وسوسه های شیاطین که خوب (ما چه کنیم، چه می شود که) یا از این حرف هائی که شیاطین القاء می کنند و بعضی شیاطین می گویند به ماها و به شما، هیچ ابداً، خودتان محکم بایستید و هیچ هراسی به دلتان راه ندهید که شما پیروزید ان شاءالله. چه کشته بشویم و چه بکشیم حق با ماست. ما اگر کشته هم بشویم در راه حق کشته شدیم و پیروزی است و اگر بکشیم هم در راه حق است و پیروزی است.
هیچ باکی از این مسائل نداریم هر چه می خواهند حمله کنند لکن خواهند به خاک غلطید و خواهند آنها از بین رفت. هر چه هم می خواهند این ممالک بزرگ اعلام پشتیبانی کنند از ایشان، هر کس می خواهد این کار را بکند لکن یک ملت ایستاده و (نه) دارد می گوید. در مقابل (نه) یک ملت هیچ توپ و تانکی اثر ندارد و لهذا دیدیم که حکومت نظامی، الان قم حکومت نظامی است، دیروز با تظاهرات زیاد بوده است و امروز هم گفتند بوده اعتنا نمی کنند مردم دیگر به این، نمی شود دیگر، با سرنیزه نمی شود حق را ساقط کرد، قابل نیست. انشاءالله خداوند همه ما را حفظ کند و توفیق بدهد که خدمت بکنیم همه مان به این ملت و به اسلام و به تکلیف مان که به عهده ماست عمل بکنیم انشاءالله.
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.