0

صحیفه نور امام خمینی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:صحیفه نور امام خمینی
شنبه 2 اردیبهشت 1396  9:28 PM

بیانات امام خمینی در تبلیغات سوء استعمارگران و مدعیان خلق دوستی بر علیه اسلام و قرآن.

تاریخ: 1357/07/30

 

امر، امر من نیست، امر خداست

بسم الله الرحمن الرحیم
بعضی آقایان می گویند که اگر تو امری داشته باشی، ما در اطاعتش حاضریم. آقایان بدانند که من امری ندارم. امر، امر من نیست. امری که الان همه ما مبتلای به آن هستیم و همه ما باید اطاعت کنیم امر خداست که ما بندگان او هستیم و نعمت های او را از آن استفاده می کنیم.
ملت ایران ملت مستضعف است، ملتی است که مسلم است، ملتی است که مورد عنایت خداست و ما بندگان خدا در هر جا باشیم، باید هر قدر که می توانیم به آنها کمک کنیم و مسأله، مسأله امر و نهی و رهبری و غیر رهبری نیست اصلاً این حرف هانیست، مطرح نیست که یکی رهبر باشد و یکی فرمانبردار یا راه یاب. الان همه اقشار ملت ما، از آن جوان ها بلکه آن بچه دبستانی تا جوان های دانشگاهی و قشرهای اهل علوم اسلامی و بازاری و زارع و همه، مطالب را می دانند، این احتیاج به اینکه کسی آنها را حالا دیگر راهنمایی کند نیست.
 

اجانب، اساس گرفتاری مسلمین

الان همه کس می داند که ابتلاء مسلمین، ابتلاء ملت ایران، ابتلاء ملت مسلمان، ابتلاء مکتب اسلام چیست و گرفتاری های ما کی هست و راه اینکه این گرفتاری ها رفع بشود تا حدودی پیش همه روشن است. همه ما می دانیم که 50 سال بیشتر این ملت ایران در تحت سیطره این خاندان پهلوی بوده اند و اینها هر چه می خواسته اند با این ملت کرده اند و هر چه ظلم داشته اند کرده اند و آنها هم نوکر اجانب بوده اند. ابتدائاً رضاخان نوکر انگلیس ها بود وآنها آوردند او را روی کار و اخیراً هم این پسر خلف، نوکر آمریکاست. خودش گفت متفقین من را صلاح دانستند که سر کار باشم. اعترافی بود که خودش کرد و بعد مثل اینکه از کتاب هایش این را، این جمله را دیدند خیلی مفتضح است الغاء کردند ولی ایشان گفتند.
ابتلای ما اساسش اجانب است و این ابتلائی نیست که تازه ما پیدا کرده باشیم. این خیلی تاریخ قدیمی دارد که از آنوقتی که اینها راه پیدا کردند به ایران به شرق و مطالعات کردند در حال شرق، از آنوقت اینها فهمیدند که یک لقمه چربی است شرق و دارای مخازن و معادن است و باید این را به هر

صحیفه نور جلد 2 صفحه 182

طوری که هست باید اینها ببرند و نگذارند که مردم خود آن دیار استفاده از این بکنند و کارشناسانشان معادن ما را همه را می دانند در کجا چه معدنی هست. من در همدان بودم یک نقشه را یکی از اهل علم آنجا که بعد وارد در مسائل دیگر شده بود آورد و به من نشان داد که نقشه بزرگی بود که در آن آنطور که او می گفت اسم تمام دهات همدان در آن بود و نقطه های زیادی در آن بود که نقطه ها را من پرسیدم که اینها چه هست، گفت که اینها آن جاهایی است که یک چیزی در آن هست، زیر زمینش یک چیزی پیدا می شود، حالا نفت یا سایر چیزها، فلزات مثلاً. ایشان اینطور گفت که این کارشناسان اینها آمدند و نقشه برداری کردند و مواردی که چیزی داشته است، آنها ثبت کرده اند. این انحصار به آنجا نداشت، تمام بیابان های ایران را اینها با شتر رفته اند. آنوقت که وسیله شتر بوده است با شتر رفته اند و گردیده اند و همه اینها را پیدا کرده اند که ما چه داریم که با آن می توانند استفاده از آن بکنند و همه دارائی ما را آنها ثبت کرده اند.
 

اسلام، سدی بزرگ در برابر اجانب

موانع را هم موفق شده اند که در این تقریبلاً دویست سیصد سال، موانع را هم از سر راه خودشان بردارند که آن موانع یکی از آنها اسلام است که مانع می دانند، دامن زدند در این سال های متمادی که این سد را بشکنند.آنی که سد بزرگ است از برای منافع آنها، تشخیص دادند که اسلام است که نمی گذارد اجانب استفاده های خودشان را بکنند وجدیت کردند و مبلغین آنها و کارشناسان آنها وادار کردند و مبلغین آنها تبلیغ کردند بر ضد اسلام، اسلام را آنطوری که اسلام هست معرفی نکردند، اسلام را گفتند مثل همه ادیان آنطور هست که یک مخدری است. اصل دیانت را مخدر حساب کرده اند، که این یک افیونی است برای جامعه که این اسلام یا سایر ادیان، مردم را تخدیر کند که هر چه آنها ازشان می برند، آنها صدایشان در نیاید، اینطور اسلام را معرفی کردند یعنی مبلغین همین منفعت طلب ها و این نفتخوارها، مبلغین اینها در این زمان های طولانی دائماً خواندند این مطلب را. جوان های بی اطلاع ما را از اسلام، جوان هائی که اصلاً نمی دانند - که - بسیارشان که قرآن اصلاً چیست، محتوای قرآن چه هست، قرآن به چه دعوت می کند، قرآن برنامه اش در باب مسائل روز، چه هست هیچ اطلاعی ندارند، فقط آنهائی که وادار شدند به اینکه اسلام را یک جور دیگر نمایش بدهند، اینها به گوششان - آنها - خورده بودن اینکه بفهمند چه هست مطلب و اساس مطلب چه هست، ریشه مطلب چه هست، اینها باورشان آمده است و گول خورده اند.
 

مکاتب ساختگی هموار کنندگان راه استعمارگران

الان انسان می بیند که در خارج از ایران و گاهی هم در داخل، بعض افراد پیدا می شوند که اینها همان انحرافاتی که آنها دستی درست کرده اند، نه اینکه یک مکتبی باشد، این مکاتبی که عرضه داشته اند به جوان های ما،نه اینکه یک مکتبی باشد، مکتبی علمی یا یک مکتب سیاسی باشد به آن

صحیفه نور جلد 2 صفحه 183

معنایی که مکتب حقیقی سیاسی، بلکه یک مکتب درست کردنی، یک مکتب هایی که درست کردند و دامن به آن زدند برای اینکه مردم را منحرف کنند از اسلام و دیدند که اسلام اگر به آنطوری که هست مردم آن را بشناسند، راهی برای این استفاده جوها و نفتخوارها، راهی برای آنها نیست. اسلام برای آنها هیچ راهی باقی نگذاشته است. اگر اینها قران را درست مطالعه کنند، قرآن یک کتاب مخدر نیست، قرآن یک کتاب محرک است، یک کتابی است که این اعرابی که در آنوقت هیچ نمی دانستند، آنها را راه انداخت و امپراطوری های بزرگ را که ظالم بودند، به زمین زدند آنها.
 

پیغمبران علما و توده های مسلمان، همیشه جنگاوران تاریخ با سلاطین جور

اگر قرآن و تعلمیات اسلام یک چیزی بود که مخدر بود - که - این عالمگیر نبود که امپراطوری ها را به هم بزند. جنگ هایی که همیشه بین اسلام یا موسسین اسلام یا موسسین سایر مکتب های الهی و توحیدی بوده است، جنگ ما بین پیغمبرها و توده مردم با سلاطین بوده است موسی علیه السلام عصای شبانیش را بر می دارد و راه می افتد دنبال قصر فرعون، قصر فرعون را می خواهد سرنگون بکند، نه اینکه فرعون موسی را واداشته به اینکه مردم را تخدیر کند که فرعون ظلمش را بکند، او عصایش را برداشته و بساط ظلم او را به هم زده است پیغمبر اسلام صلی الله علیه و اله که مبعوث شدند، ایشان هم خوب حساب آدم باید بکند، تاریخ را باید ببینید، حساب باید بکنید که آیا پیغمبر به نفع این سرمایه دارهای حجاز و طائف و آنجاها، مکه و آنجاها وارد عمل شده است و مردم را تخدیر کرده که اینها بخورند آنها را یا نه، این مردم ضعیف و مستضعف را، این سرو پا برهنه ها را تحریک کرده و برضد این سرمایه دارها و جنگ ها کرده اند با اینها تا اینها را شکست دادند و بعضی شان هم آدم کردند. همین طوری این جوان های ما همین طوری یک مطلبی وقتی که می شنوند، بدون اینکه تفکر کنند، بدون اینکه ملاحظه کنند که اینها چه می گویند، مقصد اینکه اینها از مکتب مثلاً کمونیست اینها دارند تعریف می کنند، مقصد چه هست، مقصد اینهاست که مسلمان ها و اسلام را یک جوری به این مسلمانها نمایش بدهند که از اسلام برگردند اینها، نمایش بدهند که اسلام برای این بوده است که این اشراف و اعیان را سوار مردم کند و مردم هم حرف نزنند. خوب نخوانده اند قرآن را ببینند اسلام برای چه آمده.این همه آیات قتال که وارد شده است اسلام، قتال اعلام جنگ کرده است با این سرمایه دارها، با این بزرگ ها، با این شاه ها، با این سلاطین، نه این است که با آنها همراهی کرده تا مردم را بخورند آنها.
علمای اسلام، پیغمبر اسلام، ائمه اسلام همیشه مخالفت با این سلاطین عصر خودشان کرده اند. زمان آنها دیگر سلاطین بوده اند اینهایی که به اسم خلفا سلطنت می کردند اینها حضرت موسی بن جعفر را 15 سال یا 10 سال در حبس نگه می دارند برای اینکه نماز می خواند؟! خودشان هم نماز می خواندند، هارون و مأمون خودشان نماز می خواندند، امام جماعت هم بودند، امام جمعه هم بودند، برای اینکه نماز می خواند اینطور شد؟! گرفتند ایشان را برای اینکه یک سید اولاد پیغمبری

صحیفه نور جلد 2 صفحه 184

است یا امامی؟!برای اینهاست ؟! نه، برای این است که حضرت موسی بن جعفر مخالف با رژیم بوده است، با آن رژیم طاغوتی مخالف بوده است مخالفتش با رژیم اسباب گرفتاریش بوده است، نه اینکه یک آدمی بوده است چون نماز می خوانده گرفتند او را. چون یک آدم خوبی بوده چون که پسر پیغمبر بوده، آنها پیغمبر را فریاد می کردند در اذان خودشان و پیغمبر را ثنا می کردند لکن وقتی مخالف رژیم می بینند این آدم هست باید بگیرند حبسش بکنند.
 

منشاء تمام قیامها به دست ائمه و علما بوده است

علمای ما از آن صدر اول تا حالا در هر عصری قیام کردند و در تاریخ نشان می دهد که اینها هی قیام هائی کردند و زمین خوردند. در زمان ائمه، اولاد ائمه قیام می کردند و به تحریک خود ائمه بوده، نه این است که ائمه اطلاع نداشتند. گاهی هم امام علیه السلام یک چیزی فرمودند برای حفظ روحیه، برای جهات دیگر اما بر حسب واقع اینها همان ها بودند و برای خاطر ائمه آنها قیام می کردند. زید برای آن قیام آنقدر ثنا از او کردند. اگر زید یک آدمی بود بر خلاف کرده بود، دیگر ائمه علیهم السلام چرا تعریف از او می کردند؟ چرا تاسف می خوردند اینقدر؟ - اینها ما در عصر خودمان چند تا قیام علما را سراغ داریم، این علمائی که اینها می گویند که درباری هستند و علمائی که عرض می کنم که چپی ها و این منحرفین می گویند اینها جزء درباری ها هستند، خوب اینها مطالعه نکرده اند، سنشان هم اینقدر اقتضا نکرده، گوششان هم آنقدر باز نیست که ببینند که چند دفعه در زمان رضا شاه تا زمان محمدرضا شاه این علمای اسلام قیام کرده اند - برضد - برضد پهلوی که نفس ها را در سینه ها حبس کرده بود. کسی که بلند شد و قیام کرد، یک دفعه علمای اصفهان بودند، یک دفعه علمای عرض می کنم آذربایجان بودند، یک دفعه علمای مشهد بودند، قم بودند که اجتماع می کردند و مخالفتشان را اعلام می کردند.
 

تبلیغات کذب استعمار برای سرکوبی اسلام و مسلمین

آیا اینها هیچ وقت درباری بودند؟ البته توی همه اقشار عالم چهار تا آدمی هم پیدا می شود که معوج و درباری باشد که ما هم همچنین چیز هست اما این نیست که این مکتب، یک مکتبی باشد که برای اینکه یک تخدیر بکند، یا آن کسانی که این مکتب دستشان هست اینها جزء اعوان - واعوان - ظلمه بودند و نور السلطان بودند خیر، این حرفها نبوده است، اینها تبلیغات است، شما را تبلیغ کرده اند. به دست خود، به دست خود این نفتخوارها این تبلیغات شده است که فلان آقا انگلیسی است. می خواهد بشکند این را، خود انگلیس وا میدارد که بیایند اینکه بگویند چون میداند خودش اینقدر پست است که اگر یک کسی به او منتسب بشود این هم پست خواهد شد - (این، نخیر این انگلیسی هست، این با آمریکا روابط دارد، این باچه در روابط است) اینطوری، هی یکی یکی، یکی را اینطور معرفی کرده اند، جوان های ما هم آنهایی که حسن نیت دارند،بازی خورده اند اینها، اینها از این

صحیفه نور جلد 2 صفحه 185

مکتب ها بازی خورده اند. کلاه سرتان رفته آقا، خیال نکنید این مکتبی است، مکتب توحید مکتب است.
 

رؤسای مکاتب توحیدی و کفر

شما به رؤسای این مکاتب یک نظری بکنید. ما وقتی نگاه می کنیم به خود پیغمبر که این مکتب را آورده، زندگیش چه جوری است، به امیرالمؤمنین که خلیفه صحیح پیغمبر است، شما ببینید که چه جور زندگی این داشته است. سلطان بوده است سلطنتش تقریباً یک دامنه بسیار وسیع، چندین مقابل ایران از حجاز گرفته تا برود آفریقا و کذا، همه جاها را این سلطنت داشته است، آنوقت زندگیش را ببینید چه هست که روزش چه جوری می گذشته، شبش چه جوری می گذشته، چه جوری زندگی می کرده، چه وضعی داشته است، عبادتش چه جوری بوده، توجهش به مردم چه جوری بوده است، با ضعفا چه جوری بوده است. غصه می خورد که مبادا من نان جو می خورم، می ترسم که یک نفری در سر حد کذا، در یمامه، در کجا، یک وقتی کم داشته باشد، کم خوراک داشته باشد. اینها از بس که می خورند، این روسائی که شمابازیشان را می خورید از بس که می خورند تخمه دارند. آن رئیس، رهبر چین وقتی که وارد ایران می شود، از روی کشته های ما رد می شود این آدم دوست، این رهبر خلق، از روی این آدم ها و کشته های ما رد می شود.
همین چند روز که وارد ایران شد - از - می داند چی است قضیه، شاه نتوانست او را از خیابان ها ببرد برای اینکه فریاد مردم که مرده باد کذا، نمی گذاشت که این را ببرد، او هم می دانست قصه چیست. با هلیکوپتر این را برداشته، بردند رساندند او را به محل خودش. یک همچنین آدمی که ادعایش این است که ما کمونیست کذا هستیم و با مردم کذا هستیم و با توده کذا هستیم، این مردم را می بیند فوج فوج این آدم کشته، معذلک می آید با او دست می دهد و خواهرش هم دعوت می کند به عرض می کنم آنجا که قبلاً بود و این حرفها. این بازی میدهند شما را آقا. آن رئیس کمونیست را آنوقتی که جنگ عمومی بود، خوب من یادم است، شما شاید یادتان نباشد، من یادم هست که متفقین وقتی روسایشان آمدند به ایران چرچیل با همان اتومبیل خودش آمد رفت آنجا، روزولت هم با یک ترتیب معمولی آمد ولی استالین از آنجا که بارش کردند گاوش هم آوردند که - شیر مبادا یک وقتی یک شیری بخورد که اشکالی داشته باشد، حتی گاوش همراهش آوردند - در صورتی که من خودم این را دیگر دیدم - این مسموعاتی بود که آنوقت معروف شد که اینها گاوش هم آوردند. من خودم این را دیدم که لشکر او یعنی چیزهائی که آنها فرستاده بودند، لشکرهای آنهااز تقریباً بین راه خراسان تا خراسان و آن طرف ها مال شوروی بود - من خودم در راه خراسان دیدم که اینها برای یک سیگار می آمدند گدایی می کردند. آنوقت قارداش می گفتند به آنها، برادر، برادر. چه برادری؟ برادری که با این مکتب می خواهد این بیچاره ها را خواب کند و از آنها بخورد. کمونیستی مخدر است، نه قرآن. قرآن که همه روسای آن با آنهائی که جنگ کردند، با ظالم بودند و خودش وقتی که زندگی

صحیفه نور جلد 2 صفحه 186

می کند یک زندگی عادلانه که کمتر از مردم، نه عادلانه، دون مردم زندگی می کند، این مکتب، مکتب است، نه آن مکتبی که خودش گاوش را همراهش می آورد و شیر گاوش را می خواهد بخورد و مردم را می خواهد ببلعد و ظلمش از همه چرتکه می اندازد. آقای لنین چرتکه انداخته اند، می گویند، گفته اند که چرتکه می انداخته است که کسی که (یکی یکی افراد) ، هر که به اندازه خرجش در می آورد حق زندگی دارد، هر کس کسر دارد این را بکشید،بیندازید توی دریا.این تز آنهاست، این آدم دوست و این خلق پرور این است. این چکار دارد به آن مکتبی که به ضعفا بیشتر از اغنیا،به بیچاره ها، به آنهائی که نمی توانند کار انجام بدهند بیشتر از اینها نظر دارد، بیشتر از بزرگان نظر دارد، اداره می خواهد بکند اینها را، از خرج خودش به آنها بدهد و آنها را اداره بکند.
 

کمونیست های ساواک پرورده

آقا بازیتان می دهند، خدا می داند بازیتان می دهند. بازیشان دادند اینها بچه های ما را که در خارج آمدند. آنهایی که در ایران هستند، کمونیست نیستند، آنها هم شما را بازی می دهند، آنهایی که در ایران هستند سازمان امنیتی (خیلی هایشان هم اینجا هم همین طوریند) اینها سازمان امنیتی هستند و لهذا در بهشت زهرا رفتند شعار کمونیست دادند مردم مچ آنها را گرفتند و بیرونشان کردند که شما از سازمان آمدید اینجا. توی دانشگاه می خواهند بفرستند یک دسته از همین سازمانی ها که شعار کمونیستی بدهند. اینها کمونیست نیستند، اینها را سازمان امنیت درست کرده برای اینکه مردم را بترساند و بگوید اگر چنانچه آریامهر برود، دیگر دنیا به هم می خورد، کمونیست می شود. نخیر ایشان بروند، کار دنیا خیلی هم، ایران خیلی هم خوب می شود یعنی مزاحمش رفته است و خودش می تواند کار خودش را انجام بدهد.
 

استقلال و آزادی، خواسته های بحق ملت ایران

حرف ملت ایران این نیست که حالا ما یک رهبر داریم و یک رهنما. همه رهبرند، همه، همه می دانند مطلب را. حرف مردم ایران این است که ما یک چنین رژیمی که از اولش به ما آنقدر ظلم کرده است و همه چیز ما را به یغما داده و نفت ما را به مجان، کاش مجان بود، نفت ما را می دهد پایگاه برای او درست می کنند یعنی عوض اینکه به ما یک چیزی بدهند، اسلحه می دهند که پایگاه درست کنند در ایران، هم نفت را می خورند هم پایگاه درست می کنند برای خودشان، این مردم ایران صدایشان از بچه تا بزرگ بلند است که آقا، مرگ بر اینجور حکومتی که پدر ما را در آورد. اینها فریاد دارند می زنند که ما آقا آزادی می خواهیم، ما 50 سال، هیچ چیز ما آزاد نبود، نه مطبوعات مان آزاد بود، نه خطبای ما آزاد بودند، نه علماء ما آزاد بودند، نه دانشگاه ما دانشگاه بود، هیچ چیز نبود. ما آزادی می خواهیم، استقلال ما می خواهیم ما همه چیزمان نباید بند دیگران و انگل باشد ما باید مستقل، خودمان اداره بکنیم مملکت خودمان را، اینها دادشان برای این است که آزادی به دست بیاورند.

صحیفه نور جلد 2 صفحه 186

 

تحمل آزادی شاهانه!

آقای کارتر (دیروز در روزنامه من خواندم، پیشتر هم بود این) می گویند که یک دموکراسی تند چیزی، شاه داده است به مردم، دموکراسی تند داده است که مردم اینقدر داد می زنند یعنی یک آزادی تندی داده که مردم نمی توانند تحمل این آزادی را بکنند. می گوید همین منشاء است از برای (در روزنامه دیروز یا اطلاعات یا کیهان بود) همین منشاء است از برای اینکه مردم دارند با او مخالفت می کنند، مخالفت چپ و راست با او برای همین معناست که او یک آزادی تندی به مردم داده است، اینهمه مردم می گویند آزادی به ما بده، منطقشان این است که بابا آزادی به ما نده!! اینقدر آزادی که بله، این آزادی که آقا داده ما همه می گوئیم که نده. آزادی این است که همه آقایان الان می دانید که علمای ما، سیاسیون ما، بازاری ما، الان یک دسته دختر، پسر، زن، مرد، همه در حبس های اینها دارند به سر می برند. چه گفتند که اینطور شده؟ یک کلمه گفته اند که آقا مثلاً بالای چشمش ابروست .آزادی ما عبارت از این است .آن آزادی که آقای کارتر می فرمایند که آزادی تندی داده است و مملکت را مترقی، (ترقی اجتماعی) یک اجتماع مترقی شاه درست کرده و منشاء مخالفت مردم با او این است که مردم می گویند ما ترقی نمی خواهیم، ما می خواهیم الاغ سوار بشویم. ایشان، آقای کارتر عقیده اش این است عقیده اش نیست، حیله این است، او خیال می کند که این حیله ها را دیگر مردم می پذیرند. آقای کارتر دیگر باید بداند که این حیله ها را، این بازی ها را دیگر نمی پسندند از او، دیگر مردم فهمیده اند قضیه را.
 

وظیفه ایرانیان در خارج، تبلیغ انقلاب اسلامی

در هر صورت این را من به همه آقایانی که ملاقات کردم، عرض کردم که ماها همه مکلف هستیم یعنی من طلبه که اینجا نشسته ام، آن آقا که آنجا نشسته است، شماها در هر جا هستید و در هر صورتی که هستید تکلیف الان دارید یعنی تکلیف دارید که با این قیامی که ملت ایران الان کرده است، با این اشتراک داشته باشید. شما در اروپا هستید نمی توانید که، یک میدانی نیست که در جنگ بروید،آنها، میدان است و به مبارزه روند و خوب کتک می خورند و عرض می کنم که کشته می دهند و خون می دهند، اینجا اینجور نیست، شما می توانید با تبلیغاتتان، شما هر یکتان با 10 نفر، 20 نفر از همین اروپائی ها آشنایی دارید رفاقت دارید، به آنها بگوئید مطلب را.اینها تبلیغ کرده اند بر ضد ایران، بر ضد اسلام. شما مطلب را بگوئید که آقا دعوای ما بر سر این حرف ها نیست که به ما آزادی داده اند نمی خواهیم. همه حرف مردم ایران این است که ما آزادی می خواهیم و نداریم. به ما خیانت کرده اند، اموال ما را دارند می دهند به آمریکا، نفت ما را دارند می دهند به آمریکا، چنان هم نفت را می دهند که بعد از 30 سال دیگر به گفته شاه ما دیگر نفت نداریم نداریم آقا،کی این (نداری) را برای ما آورده؟ ایشان. مانفتمان از بین می رود. کی از بین برده؟ برای اینکه بی اندازه دارد می فرستد، اندازه احتیاجات مملکت زیادتر دارد می فرستد. نه هیچ چیز به دست مملکت نمی آید. مردم این خیانت ها را می گویند ما

صحیفه نور جلد 2 صفحه 188

نمی خواهیم این خائن ها را. می گویند اینها خیانتکارند، این خائن ها را نمی خواهیم، داد مردم این است. شما مردم که اینجا هستید، من طلبه ای که اینجا نشسته ام شما آقایی که آنجا نشسته ای، آن دانشگاهی و دانشکده ای، آن دبیرستانی، آن همه زن و مرد، این کار از شما بر می آید که هر کدام در هر جا که هستید با آن عده ای که تماس دارید مسائل ایران را طرح کنید. اگر چند هزار جمعیت اینجا که ایرانی هستند، هر کدام به 20 نفر، به 10 نفر که بتوانند به مردم بگویند مطلبشان را، یک موجی در اینجا پیدا می شود که خدمت است. لازم نیست شما راه بیفتیم برویم ایران. از من هی می پرسند بعضی ها که برویم آنجا؟ نخیر شما این کاری که شما می توانید اینجا بکنید، این هم خودش یک نقشی است که شما در این مملکت که هستید، در فرانسه هستید، در آلمان هستید، در هر جا، آمریکا، هر جا هر کدامتان در آن مدرسه ای که می روید، در آن موسسه ای که می روید وقتی 10 نفر رابینید بایستید حرفتان را بزنید به ایشان، بایستید زبان آنها را که دانید، صحبت که می توانید بکنید، بایستید صحبت کنید با ایشان، بگوئید که ایران الان وضعش چه جوری است، گرفتاری مردم چیست، گرفتاری مردم زیر سر آقای کارتر و امثال اینهاست، زیر سر شوروی و او گاز ما را دارد می برد و او نفت ما را می برد، غارت دارند می کنند. اینها را به مردم بگوئید. اگر چنانچه بگوئید تبلیغات تأثیر دارد، شما بعد از یک مدت ... شاید یک مدت کوتاهی بتوانید که مطلبتان را به این توده های مردم که تبلیغات آنها ممکن است آنها رامعوج و منحرف کرده باشد، به این توده های مردم مطلبتان را حالی کنید. یک جمعیت زیادی می تواند اینها یک جمعیت زیادی که پشتیبان شما شدند آنها هم انسانند وقتی که یک ملت مظلوم ... ایشان که زراعت ما را به هم زد. نفتمان هم که دارد می رود. ما بعد از چند سال دیگر نه زراعت داریم، نه نفت داریم، این ملت چطور زندگی بکند؟ فریاد ملت ما این است که این خائن باید برود و مرگ بر این سلطنت و انشاءالله می رود. وقتی که ملتی یک چیزی را خواست انشاءالله انجام می گیرد. شما می توانید تبلیغ بکنید و یک ارزشی دارد این کار شما و مسؤولید پیش خدا. خیال نکنید که ما حالا اینجا هستیم و الحمدلله راحت. نخیر شما مسؤولید پیش خدا هر کدامتان مسؤولید که در هر کجا که هستید، با آن کسانی که ملاقات می کنید حرف هایتان را بزنید حالا او از شما می پذیرد یا نپذیرد کاری نداشته باشید، شما این تبلیغ خودتان را بکنید و تبلیغات تأثیر دارد، کم کم یک موجی در اورپا پیدا می شود کمک ایرانی ها و روسایشان ممکن است یک وقتی مجبور بشوند که آنها هم دست بردارند از ما.
 

مهذب شوید و تمسک بجوئید به اسلام که بعدها مسوولیت دارید

انشاءالله خداوند شما همه را توفیق بدهد، مؤید باشید همه تان برای ایران، برای اسلام یک افراد شایسته بشوید. جدیت کنید که خدمتگزار بشوید به این جمعیتی که در راه شما، در راه مصالح کشور شما دارند الان خون می دهند، تو حبس هستند از همه طبقات، شما کمک کنید به آنها و دعا هم به آنها بکنید و خودتان را هم ارزش دار بکنید که مثل این هیات حاکمه و اینها فردا نیائید آنجا شما هم همین جوری وقتی یک پستی دستتان بیاید همانطور بشوید - آنها غالباً ماها وقتی که

صحیفه نور جلد 2 صفحه 189

چیزی دست ما نیست بله، خوب - و چیز - است، وقتی دستمان آمد دیگر این طورها نیست. نه ، جدیت باید بکنید، خودتان را مهذب بکنید و تمسک به اسلام بکنید و اعمال خودتان را تطبیق کنید با احکام اسلام، افراد شایسته بشوید که بعدها انشاءالله امید است زود باشد آنوقت که مقدرات مملکت خود دست خود اهل مملکت بیفتد و شماها هم وارد بشوید در مملکت تان و اداره کنید مملکت خودتان را و من از اینکه منزل ما محقر است و آقایان بزرگ و جا نمی شود، معذرت می خواهم خوب همین است باید بسازیم.

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها