پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)
پنج شنبه 24 فروردین 1396 4:03 PM
چه صفاييست لب تشنه و تنها مُردن
در عطش سوختن و در غم سقا مُردن
بي كفن ماند حسينم ، چه كنم با اين درد؟
چاره ام چيست؟ زدن بر سر و رو تا مُردن
بوريايي بدهيدم كه كفن جايز نيست
حق من نيست جدا از همه اينجامُردن
بگذاريد كه خورشيد بسوزد جانم
قسمتم بوده در اين شدت گرما مُردن
شد حسينم هدف تير و سرش بر ني رفت
واي از تشنگي و بر لب دريا مُردن
خيمه ها سوخت ، حرم رفت به يغما ، آري
بي نظيرست رها از غم ، دنيا مُردن
ديدم از دور تن هر دو جوانم بر خاك
ارث زهراست چنين عاشق و شيدا مُردن
مرگ من بود زماني كه حسينم گم شد
تا بيابم بدنش صد ره و صد جا مُردن
گشت خون قلب من از ناله ي محزون رباب
آرزو بود مرا ، در تب صحرا مُردن
آه ، آن شب غم ياران همه يك سو ، يك جا
غصه ي دخترك و در غم بابا مُردن
سهم ما نيست كه آسوده بميريم و تمام
شيوه ي ماست غريبانه و زيبا مُردن
شاعر: ياسر قرباني