0

بیانات مقام معظم رهبری

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:بیانات مقام معظم رهبری
جمعه 18 فروردین 1396  8:45 PM

بیانات در دیدار فرمانده و جمع کثیری از پرسنل نیروی هوایی ارتش

تاریخ: 1368/11/19

 

بیانات در دیدار فرمانده و جمع کثیری از پرسنل نیروی هوایی ارتش


بسم‌‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌

 


شاید در طول این یازده سال اتفاق نیفتاده باشد که من مثل امروز - یعنی نوزدهم بهمن - را با جمعی از برادران نیروی هوایی نبوده باشم و در احساس شکوهمند خاطره‌ی بی‌نظیر آنها شرکت نداشته باشم. سال 57، آن روزی که نیروی هوایی سد پولادینی را شکست و برای اولین بار فرماندهی امام را در ارتش انقلاب اعلام کرد و بعد از آن، در سالهای دیگری که این خاطره را گرامی داشت، من هر سال مثل امروز را با شما بوده‌ام و حالا که به پشت سر و این ده، یازده سال نگاه میکنم و سالهای پُرحادثه و پُرماجرا و حقیقتاً سرنوشت‌ساز را در ذهن خود بازنگری میکنم، میبینم که حقاً راه پُرپیچ و خم و پُرفراز و نشیبی - آن هم با سربلندی - برای شما پرسنل نیروی هوایی طی شده است.

 


در سال 57 که نیروی هوایی وارد گود انقلاب شد، کاری را انجام داد که اگر در هر کشور وانقلابی، هر عنصری از عناصر مسلح آن کار را انجام بدهد، برای او یک افتخار دایمی به حساب خواهد آمد؛ چون همه میدانند که رژیم گذشته روی ارتش سرمایه‌گذاریهای گوناگونی کرده بود و به آن امید زیادی داشت. البته، امید نابجایی بود. علت هم این بود که در حقیقت آن‌جایی که او سرمایه‌گذاری کرده بود و آن بخشی که او همه چیز را رایگان در اختیارش گذاشته بود، کارایی نداشت و کاری از او بر نمیآمد. رؤسا و فرماندهان بالا و عناصر ویژه در ارتش، متعلق به دستگاه سلطنت و رژیم بودند؛ اما آن عناصر ویژه، در روزِ روز و جایِ جا، کارایی نداشتند.

 


البته، همیشه بدنه کارایی دارد. بدنه‌ی ارتش که جزو آحاد مردم بود، نه مشمول خیرات و برکات آن دستگاه بود و نه قاعدتاً آن دستگاه میتوانست به او امیدی داشته باشد. لذا وقتی که برای بدنه‌ی ارتش، معرفت و آگاهی به مسایل جاری کشور پیدا شد، همه‌ی بساطی که آنها چیده بودند، واژگون شد. اول نیروی هوایی سد را شکست و وارد میدان شد، بعد هم نیروی زمینی به آن ملحق گردید. نیروی زمینی به انقلاب پیوست و وارد صفوف انقلاب شد و همین به پیروزی سریع انقلاب کمک کرد.

 


شاید امروز کسانی در مقام تحلیل برایشان دشوار باشد که قبول کنند پیوستن ارتش به انقلابیون و مردم، کار پیروزی را آسان کرد و جلو انداخت. شاید خیال کنند که این حرف، از نقش مردم و مردمی بودن انقلاب خواهد کاست؛ در حالی که این اشتباه است. هنر یک انقلاب همین است که میتواند عناصر نیروهای مسلح دشمن را هم متوجه به خود کند و به حقانیت خویش معتقد و جزیی از خود نماید و کرد. این حقانیت انقلاب و مردم بود که توانستند نیروهای مسلح و ارتش را از خود کنند و در جناح خود قرار بدهند و همین موجب شد که پیروزی آسان شود و زود به دست آید. بدون این هم شاید پیروزی به دست میآمد، اما با زحمات زیاد و شاید با یک فاصله‌‌ی طولانیتر.

 


این نکته را هم مطرح بکنم که سران ارتش رژیم پادشاهی - آن کسانی که رتبه‌های بالایی داشتند و وابسته‌ی به آن نظام بودند - بالاخره به اسلام و انقلاب ایمان نیاوردند و به مردم متصل و ملحق نشدند و انقلاب هم به آنها ایمان نیاورد. البته، آنها بر طبق طبیعت خود، شروع به برخورد موذیانه با انقلاب و ستیزه‌گری کردند، لیکن انقلاب هوشیار و بیناست و فوراً توطئه‌هایشان را درک کرد و آنها را از دور خارج نمود.

 


همان ماههای اول پیروزی انقلاب، یکی از عناصر سطح بالای نیروی هوایی، در وزارت دفاع پیش من آمد و گفت: این ارتش و صندوق عمومی مردم، یک میلیارد تومان خرج من کرده است. من این دوره‌ها را دیده‌ام و این تخصصها و آگاهیها را دارم. من آسان به این‌جا نرسیده‌ام. شما از این سرمایه بهره‌برداری کنید. تعدادی از این قبیل بودند. ما حرفی نداشتیم که اگر سرمایه‌یی متعلق به ملت است، آن را بگیریم و استفاده کنیم؛ چون متعلق به ملت بود. انسانها هم متعلق به جمعند. من و شما هم متعلق به جمعیم و برای خودمان نیستیم. انسان در یک حیثیت شخصی، متعلق به خودش است؛ اما در یک حیثیت جمعی و در یک دید عمومی - به یک معنا - متعلق به خود نیست، بلکه متعلق به آن مجموعه‌یی است که در آن قرار دارد. لذا حق ندارد خودش را از بین ببرد و یا دچار آفات و مشکلات بکند؛ چون به سرمایه‌ی جمع ضربه وارد می‌آید و صدمه میخورد.

 


ما حرفی نداشتیم که اگر انسانی در خدمت جمع قرار میگرفت، آن را به عنوان ذخیره و سرمایه‌یی نگهداریم؛ لیکن دروغ میگفتند و دروغشان آشکار شد و البته گریختند و آنهایی که به عنوان جرمی، در دادگاههای انقلاب گرفتار نشدند، رفتند و بالاخره هم در خدمت انقلاب و مردم قرار نگرفتند. این، آن قشرها بودند؛ نه قشرهایی که زهر تبلیغات مسموم دشمنان اسلام در اعماق جان آنها فرو نرفته باشد و به عنوان مُهره‌یی در دست دشمنان ملت به کار گرفته نشده باشند. آنها حقیقتاً با همه‌ی وجود در اختیار اسلام و انقلاب و ملت قرار گرفتند.

 


وقتی تاریخ یازده سال گذشته را میبینم، حقیقتاً مشاهده میکنم که در طول این یازده سال، نقاط درخشان نیروهای مسلح و ارتش جمهوری اسلامی ایران - بخصوص نیروی هوایی - بسیار زیادتر از گنجایش یازده سال عمر معمولی یک انسان و یک مجموعه است. حقیقتاً در این یازده سال، خیلی خدمت انجام گرفته است. البته، حق هم همین است. نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران، به‌عنوان تنها تشکیلاتی که مأمور حفاظت از آسمان کشور و مأمور پشتیبانی از یگانهای رزمی سطحی است، باید هم به عنوان یک معتمد و مؤتمن برای این ملت، در دشوارترین جبهه‌ها و خطوط حضور داشته باشد. این، وظیفه‌‌ی همه‌ی ماست.

 


ملت ما با داعیه‌‌ی استقلال و سرپیچی از نظم استکباری عالم، برای خودش در دنیا دشمن درست کرده است. بعضیها میگویند: کاش کاری میکردید که این همه قدرتها دشمن شما نمیشدند(!) آنها نمیفهمند که چه سخنی بر زبانشان جاری میشود. مسأله این است که نظام سلطه و قدرت مطلقه و رأس هرم استکبار جهانی که امروز در دنیا حاکم است و نیز قدرتهای نسبیِ وابسته به آن رأس، هر ملت و دولت و انسانی که دم از استقلال بزند، دشمن خود به حساب می‌آورند.

 


امروز در دنیا می‌بینید که بعضی از قدرتهای جهانی، به برکت علم و صنعت پیشرفته‌یی که در اختیار دارند و با سوء استفاده از آن، تمام مهارهای عالم و زمامهای قدرت - چه مهارهای اقتصادی و چه مهارهای سیاسی و چه تولید و تبلیغات و فرهنگ عمومی ملتها - در سرتاسر جهان را به دست خود گرفته‌اند و یا خواسته‌اند بگیرند؛ در حالی که این علم متعلق به آنها نیست و متعلق به بشر است. علم را کسانی به وجود آوردند که متعلق به این قدرتها نبودند؛ بلکه متعلق به جامعه‌ی بشری بودند و این ابتکارها و اختراعها و پیشرفتهای علمی را برای بشر فراهم و تقدیم کردند.

 


البته، این سوء استفاده از علم و صنعت، متعلق به امروز هم نیست؛ در گذشته هم همین طور بوده است. دولت انگلیس یا پرتغال و یا اسپانیا، هرکدام بر بخشی از دنیا و مستعمرات حاکم بودند و یا کشور فرانسه که در برهه‌های مختلف دویست، سیصد سال اخیر، در برخی کشورها حضور استعماری داشته است. هر کدام از این کشورهای اروپایی، در برهه‌یی از زمان، خداوندگار بخشی از دنیا بودند. همین اسپانیا که حالا یک دولت معمولی است، روزی خداوند بخش عظیمی از این عالم بوده و در آفریقا و امریکای لاتین حضور داشته است. پرتغال و فرانسه هم همین‌طور در آسیا حضور داشتند.

 


آن روز هم کسانی که قدرت را در اختیار داشتند، میخواستند زمام همه‌ی امور کشورهایی را که تحت سلطه‌شان بود، به دست گیرند و بر فرهنگ و آموزش و زبان و تاریخ و آداب و عادات و دین و از جمله اقتصاد و امور نظامی و سیاسی آنها تسلط یابند؛ مثل انگلیسیها در هند و فرانسویها در الجزایر و بقیه‌ی استعمارگران در جاهای مختلف. البته در آن روز، ارتباطات در دنیا ضعیف بود و قدرتِ رساندن پیام استکبار و استعمار به همه جای دنیای زیر نفوذشان، آن چنان نبود که امروز است.

 


امروز که دولت امریکا در رأس هرم قدرت جهانی قرار گرفته است و در حاشیه و زیر دست او، دولتها و قدرتهای دیگر - هر کدام به حسب اقتدار و امکانات و پول و علم و بقیه‌ی عناصر مؤثر در قدرتشان - یک مقدار بر امور عالم تسلط دارند، این مجموعه‌یی که امروز با هم کار میکنند، حاضر نیستند ببینند و بپذیرند یا بشنوند که دولت و ملتی وجود دارد که میخواهد از کمند قدرت آنها رها زندگی کند. برای آنها، استقلال یک ملت مثل یک دشنام میماند؛ به همین خاطر حاضر نیستند تحمل کنند. اگر ملتی گفت شما در کار ما دخالت نکنید، مثل این است که به آنها دشنام داده‌اند!

 


آنها خودشان را صاحب حق میدانند که در همه‌ی کارهای ملتهای عالم دخالت کنند. یک جا دخالت میکنند و میگویند: میخواهیم دمکراسی را به آن‌جا ببریم! یکجا دخالت میکنند و میگویند: میخواهیم از نفوذ موج چپ یا تفکر چپ در آن‌جا جلوگیری کنیم! یک جا دخالت میکنند و میگویند: میخواهیم امنیت آن‌جا را حفظ کنیم! یک جا دخالت میکنند و میگویند: منافع ما در آن‌جا به خطر افتاده است! آنها خودشان را صاحب دنیا میدانند؛ کأنّه تأمین دمکراسی ملتها و دولتها هم به عهده‌ی آنهاست!

 


امروز، چنین تصور مغرورانه‌ی متکبرانه‌ی احمقانه‌یی، گریبانگیر دولت امریکا و حواشی اوست. در چنین بحبوحه‌یی و در چنین دنیایی که همه‌ی عوامل را به سمت تحقق قدرت انفرادیِ مستبدانه‌ی مطلقه‌ی قدرتهای بزرگ سوق میدهند، ناگهان ملتی با اتکاء به قدرت ایمان و تکیه به فرهنگ اصیل و نیروی ذاتی خود و بدون کمک گرفتن از هیچ دولت و قدرتی و با اعتقاد به شخصیت ملی و انسانی خویش پیدا میشود که خود را از کمند محکم تسلط و تصرف این قدرتها و امریکا خلاص میکند؛ آن هم در منطقه‌یی از دنیا که صددرصد در اختیار آنها بوده است. میخواهید با چنین ملتی دشمن نشوند؟ میخواهید با شعارهایی که ملت ما را این‌طور بیدار کرده و در مقابل نظام سلطه قرار داده است، دشمن نشوند؟ میخواهید با آن شخصی که توانسته وجدان خودی و روح اتکاء به خود را در این ملت بیدار کند و به آنها شخصیت و شجاعت بدهد و بگوید شما میتوانید انجام بدهید، دشمن نشوند و علیه او - که چنین کار بزرگی را کرده است - موج تبلیغات به راه نیندازند؟

 


معلوم است که دشمنیِ سردمداران قدرت - و بیش از همه امریکا - با چنین ملت و دولت و رهبری و با چنین شعارهایی، یک دشمنیِ تمام نشدنی است. این دشمنیها، از روز اول علیه انقلاب و اسلام و کشور و امام وجود داشته و در طول این یازده سال هم ادامه پیدا کرده است و همین، یکی از صحنه‌های عبرت و معرفت برای کسانی است که دارای دیده‌ی بصیرتند.

 


خصوصیت ابرقدرت این است که به مردم دنیا تفهیم بکند که هیچ کس در مقابل او تاب ایستادگی و مقاومت ندارد. یک وقت چند سال پیش از این گفتم که ابرقدرتها، بیش از آنچه که با پول و سلاحشان زندگی بکنند و قدرت نشان بدهند و حکومت بکنند، با هیبتشان زندگی میکنند و فرمان میرانند و حکومت میکنند. حقیقتاً هیبت ابرقدرتها و امریکا و تا چندی پیش شوروی، ملتها و دولتها و رجال و سیاستمدارها را در بسیاری از نقاط دنیا - و شاید بتوانم بگویم در همه جای دنیا - میلرزاند.

 


این خاطره را بارها نقل کرده‌ام که در یکی از مجامع بین‌المللی که نطق خیلی پُرشوری در آن‌جا علیه تسلط قدرتها و نظام سلطه در دنیا ایراد کردم و امریکا و شوروی را در حضور بیش از صد هیأت نمایندگی و رؤسای دولتها، به نام کوبیدم و محکوم کردم، بعد از آن نطق، عده‌ی زیادی آمدند تحسین و تصدیق کردند و گفتند: همین سخن شما درست است. یکی از سران کشورها که یک جوان انقلابی بود - و البته بعد هم او را کشتند - نزد من آمد و گفت: همه‌ی حرفهای شما درست است، منتها من به شما بگویم که به خودتان نگاه نکنید که از امریکا نمیترسید؛ همه‌ی اینهایی که در این جا نشسته‌اند، از امریکا میترسند! بعد سرش را نزدیک من آورد و گفت: من هم از امریکا میترسم!!

 


هیبت ابرقدرتیِ ابرقدرتها، همیشه بیشترین مشکلات آنها را در دنیا حل میکرده و میکند. در حقیقت، قدرت و سلاح و پول و سیاست و عقلشان، به مراتب کمتر از هیبتشان است. این هیبت آنهاست که همه را میترساند و جرأت نمیکنند در مقابل آنها بایستند. حالا این ابرقدرت، با هیبتی قلدرانه که خیلی هم واضح وارد کشورها میشود و اوضاع را به نفع خود حل و فصل میکند، یازده سال است با ملت ایران کلنجار میرود و با انقلاب میجنگد؛ برای این که بتواند این انقلاب را از بین ببرد و این نظام را نابود نماید، ولی نتوانسته است.

 


این، آن صحنه‌ی عبرت میباشد. این است که حتّی اگر شما به اعماق دل ملتهای دنیا نگاه کنید، بسیاری از سران آزادیخواه دولتها - آنهایی که رگه‌‌ی آزاده‌خواهی دارند - به نام ملت و جمهوری اسلامی ایران شعار میدهند و به هیجان میآیند؛ چون ایران انقلابی، مظهر میان تهی بودن طبل قدرت امریکاست.

 


ملت ایران نشان دادند که ابرقدرت نمیتواند آنها را به زانو درآورد. این به برکت انقلاب و فکر و ایمان و اسلام است که میتواند دلها را محکم و از ترس خالی کند و قدرت انسانیشان را به آنها تفهیم نماید. باید قدر این را بدانید. ما امروز نشانه‌های رشد معنویت و افول مادیّت را در دنیا میبینیم. اروپای شرقی را دیدید، بسیاری از نقاط دیگر دنیا را مشاهده کردید و بسیاری دیگر را بعداً مشاهده خواهید کرد.

 


ماجرای امروز عالم، یکی از آن عبرت‌‌آموزترین ماجراهاست. حوادثی در دنیا اتفاق میافتد که اگر شبیه این حوادث در تاریخ اتفاق افتاده، حقیقتاً امروز برای ما شکل افسانه دارد و تصور و باور کردنش سخت است. وانگهی اگر اتفاق افتاده، در طول چند ماه و مدت کوتاهی اتفاق نیفتاده است. حوادثی که امروز در دنیا در ظرف مدت شش ماه و هفت ماه و هشت ماه و یک سال اتفاق میافتد، گاهی در طول تاریخ در طی سالها اتفاق افتاده است. حوادث تکان دهنده و عجیبی میباشد و همه در جهت آن چیزی است که شما به آن ایمان دارید؛ یعنی در جهت قدرت معنویت و قدرت ملتها و حاکمیت نظامهای متکی به آحاد مردم و محبوب آنها و در جهت عکسِ زورگویی و سلطه از هر نوعش - چه نوع ارتجاعی و استبدادی و سلطنتی و چه نوع مدرن و امریکایی آن.

 


مگر نه این است که آنچه امروز ساقط شده، فقط یک دولت و حکومت در یک جای دنیا نیست؛ بلکه ابرقدرت ساقط شده است. مسأله، مسأله‌ی سقوط ابرقدرتهاست. قبلاً امپراتوریهایی از قبیل پرتغال و اسپانیا و انگلیس و امثال اینها را دیده بودیم که یک روز امپراتوری بودند و یک روز هم به یک دولت خیلی معمولی تبدیل شدند. کسی باور نمیکرد که ابرقدرتهای اواخر قرن بیستم هم ممکن است یک روز به یک دولت معمولی تبدیل شوند؛ ولی امروز این واقعیت را میبینیم.

 


برادران! همه‌‌ی اینها به من و شما میآموزد که نظام اسلامی را با شوق و امید بیشتری تقویت کنیم و در راه هدفهایش پیش برویم. هر کسی هر جا ایستاده، آن جا را محکم و با امانت و دقت حفظ کند. شما که در نیروی هوایی و یا در هر بخشی از بخشهای ارتش جمهوری اسلامی و یا نیروهای مسلح هستید، موظفید آن مسؤولیت را با دقتِ همراه با ابتکار و هوشیاری کامل و امید فراوان حفظ کنید و آن را به انجام برسانید و از طریق آن، به سمت هدفهای متعالی اسلام و نظام اسلامی حرکت کنید.

 


نیروی هوایی آزمایش خوبی داد و شهدای بزرگی تقدیم کرد. از آغاز، عناصر مؤمنی داشت و بعد هم پیدا کرد. البته، دشمن در نیروی هوایی خیلی تلاش و کار کرد. در گوشه و کنار، ناخنش به جاهایی هم بند شد و توانست کارهایی بکند؛ لیکن توفیق دشمن خیلی کم بود. دشمنانی که روی ارتش کار و تبلیغات میکنند و میخواهند همان امید مرده‌ی تمام شده‌ی افسرده‌ی قدیمی را زنده کنند - که کاملاً هم بیهوده و ابلهانه است - بدانند که این تبلیغات، بسیار بسیار کم کارگر افتاده‌است. باید هم همین‌طور میبود و کم کارگر میافتاد.

 


آنچه ما از نیروی هوایی دیدیم، شجاعت و فداکاری و شرف و بزرگواری و پیشرفت در هدفها و آرمانها و حضور در میدانهای خطر بود که همه‌ی اینها با ارزش است. این ارزشها را حفظ کنید و بر آنها بیفزایید و در درجه‌ی اول برای خودتان و ارتش جمهوری اسلامی ایران و برای نظام جمهوری اسلامی، سربلندی و افتخار را روزافزون کنید. بدانید که خدا با شماست و به شما کمک میکند و رحمت و تفضّل الهی هم شامل حال شما خواهد بود.

 


من هم مجدداً این روز مبارک را که روز نیروی هوایی است و با ولادت با سعادت امیر مؤمنان علی(علیه‌السّلام) پیشوای آزادگان عالم و سرور مؤمنان همه‌ی تاریخ اقتران دارد، به همه‌ی شما - مخصوصاً به خانواده‌های شهدای عزیز نیروی هوایی و جانبازان عزیز و اسرا و مفقودان این نیرو - تبریک عرض میکنم و امیدوارم که خدای متعال تفضّلش را بر همه‌ی شما نازل کند و بیفزاید.

 


والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته‌

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها