پاسخ به:سید شهدای کردستان
پنج شنبه 17 فروردین 1396 10:24 PM
در اواسط سال 60، یک شب دو خودرو گشتی به سرپرستی حاج حسین در شهر سنندج مشغول گشتزنی بودند. ناگهان از طریق بیسیم متوجه شدیم آنها در محاصره دشمن قرار گرفته و نیاز به کمک دارند. آدرس را که پرسیدم، حاج حسین گفت: ما در بلوار شبلی درگیر هستیم و حدود 70 تا 80 نفر از ضد انقلابیون در مسجدی تجمع کرده و یکی از پیشمرگهای مسلمان را نیز از منزلش بیرون آورده و جلوی خانوادهاش اعدام کردهاند. پس از بررسی امکانات موجود و شرایط حاکم، درگیر شدن را صلاح ندانسته و چارهای ندیدیم جز این که از خمپاره استفاده کنیم. 3 قبضه خمپاره در باشگاه سوار کردیم و با زدن یک خمپاره منور، محل را دقیقاً شناسایی کردیم. پس از آن با شلیک پشت سر هم و درخواست کمک از توپخانه ارتش، محل تجمع و محلهای فرار دشمن را به شدت زیر آتش قراردادیم. آن زمان ما اطلاعات کافی از خمپاره نداشتیم و فقط با ذکر آیه شریفه «ما رمیت اذ رمیت و لکن الله رمی» و با توکل به ذات خدای تعالی شلیک میکردیم.
در خاتمه عملیات، فقط یک نفر از نیروهای بسیجی زخمی شده بود و تنها شهید ما همان یک نفری بود که او را از منزلش بیرون آورده و اعدام کرده بودند. ولی در آن درگیری 19 نفر از ضد انقلابیون توسط همان خمپارهها و با آتش خشم الهی کشته شدند. و این نبود مگر نصرت و خواست الهی.
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.