0

متافيزيك وحقيقت ذكر(منابع حديث)

 
hrobatik
hrobatik
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 161
محل سکونت : اصفهان

خروج روح از کالبد
یک شنبه 19 دی 1389  7:57 PM

 
کساني که در خواب آگاه ميشن ممکنه درباره احتمال زياد رخ دادن برون فکني کالبد اختري پيش اين افراد شنيده يا خونده باشن. ولي ممکنه تابحال چنين پيشامدي رو تجربه نکرده باشن. در ابتدا درباره اينکه به چه چيزي ميگن برون فکني کالبداختري توضيحي بدم. اين حالت رو وقتي ميگن که شخص حس کنه از جسد فيزيکي جدا شده و ميتونه جسدش رو ببينه. اين حالت رو دانشمنداي شکاک به هيچ عنوان قبول ندارن و از اون به عنوان نوعي حالت ويژه مغزي که قسمتي از مغز اون رو ايجاد ميکنه نام ميبرن. و ادعا ميکنن که افرادي که از بيماري روحي رنج ميبرن دچار اين حالتها ميشن ولي هيچ تفسيري براي رخدادن اين حالت بين ساير افراد ندارن. احساس جدايي در اين حالت کاملا قابل حس و فرد ميتونه در دنيايي که در واقع موازي با دنياي فيزيکي قرار داره حرکت کنه. شخص خودش رو ميبينه که خوابه و ممکنه توي خونه قدم بزنه و يا به جاهاي مختلفي بره. اين حالت البته نشانه هاي معيني داره که شما ميتونيد بفهميد آيا تا بحال چنين حالتي براي شما هم رخ داده يا نه. قسمتي از نشانه ها:

.> شخص حس ميکنه درون بدنش به حالت آزاد قرار داره و ميتونه از اون خارج بشه

.> شخص موجي از انرژي رو در تمام يا قسمتهايي از بدنش حس ميکنه که به سرعت گسترش پيدا ميکنه و همراه با صداي وز وز بسيار بلند که البته ارتعاش صدا و موج انرژي ممکنه کم يا زياد باشه. اين پيش درآمديه که يا به خروج از بدن مي انجامه يا به بازگشت شخص به بدنش.

.> شخص در حالي که بيرونه خودش رو در حال خواب ميبينه.

براي بعضي از افراد ممکنه اين نشانه اختلاف داشته باشه مثلا شخص صداي فردي رو در حال حرف زدن با اون بشنوه.

اين نشانه ها در حالت آگاهي از خواب وجود ندارن.

اختلافي که بين اين دو وجود داره نوع واقعيت مورد تجربه است. در خواب توهمات به مقدار بسيار زيادي وجود دارن. حتي ممکنه کل تجربه بيداريي که در خواب داشتيد غير واقعي باشه و شخصيتهاي مورد مشاهده در واقع خود اون افراد نباشن. ولي در حالت برون فکني کالبداختري در اکثر حالات فرد خودش رو در حال مشاهده وقايع و جاهايي پيدا ميکنه که واقعا وجود دارن و اتفاقات و حرفهايي که زده شده واقعيت دارن. مثلا ممکنه شخص به آشپزخانه بره و مادرش رو در حال تهيه غذا ببينه و از اون بپرسه که در حال درست کردن چه غذايي هست و پس از بازگشت به بدن هم اطلاعات کسب شده دقيقا درست باشن. ولي اين حالت در مورد آگاهي در خواب بسيار کم و حتي در اکثر مواقع وجود نداره و شخص در دنيايي از عجيبترين موجودات و مکانها قدم ميذاره که از لحاظ کيفيت و واقعي بودن در حد خوش در درجه بسيار بالايي قرار داره ولي وقتي با برون فکني کالبد اختري مقايسه ميشه تجربه اي خيالي و نادر حساب ميشه چون تجربيات برون فکني کالبداختري انسان رو با بعدهايي آشنا ميکنه که مستقيما با محيط فيزيکي شخص ارتباط داره.
ميزان واقعيت آگاهي در خواب در مقايسه با تجربه برون فکني کالبداختري بسيار ناچيز است. ولي اين دليل بر هم سنخ نبودن اين دو تجربه نيست. حالت خاصي که دانشمندان رو به خودش جلب کرده حالت بي حسي کامل بدن درخواب ميباشد1. اين حالت در خيلي از موارد به اينصورت پيش مياد که شخص خودش رو عاجز از تکان دادن بدنش ميبينه و اکثرا از اين حالت به وحشت ميفتن ولي بعد از مدتي اين حالت از بين ميره و شخص ميتونه بدنش رو تکان بده. اتفاقي که در اين حالت افتاده اينه که بدن هنوز خوابه ولي انسان آگاهيش رو بدست آورده به همين دليل تا بيداري کامل بدن شخص امکان هيچگونه تحرک رو نداره. اين حالت کاملا طبيعيه و درصد زيادي از مردم حداقل يکبار در زندگيشون اين حالت رو تجربه کردن. من خيلي از اين حالات رو تجربه کردم. انسان ممکنه حس کنه چيزي روي سينه اش نشسته و اين احساس اونو به وحشت ميندازه. وقتي حالت بي حسي کامل به من دست داد من فکر ميکردم چيزي روي من نشسته که اين فکر به ذهنم رسيد که نکنه جن باشه. ترس من وقتي پايان پذيرفت که به حقيقت اين اتفاق آگاه شدم. من اين حالت رو به اين دليل براي شما بيان کردم چون به بحث ما کاملا مرتبطه. در کساني که در خواب آگاه ميشوند اين حالت وجود ندارد. ولي وقتي برون فکني کالبداختري رخ ميدهد اين حالت دقيقا وجود داره. در حقيقت انسان وقتي ميتونه برون فکني کنه که ديگه از حواس پنجگانه اش استفاده نکنه و ديگر هيچ احساسي رو از بدنش دريافت نکنه. اگه بخوام ساده تر بگم وقتي ما بتونيم بدنمون رو به خواب ببريم و هنوز آگاه باشيم احتمال برون فکني کالبداختري بسيار بالاست. اينکه ميگم احتمال چون عوامل ديگري هم در موفقيت برون فکني کالبداختري تاثيرگذار هستند که انشاءالله در فرصت مناست بيان خواهم کرد. ولي سوالي که ممکنه براي شما در اين لحظه پيش بياد اينه که چطور ميشه از آگاهي در خواب براي برون فکني کالبد اختري استفاده کرد؟ بذاريد اينطوري براتون بگم. محيط و شرايط موجود در آگاهي در خواب تقريبا با محيط و شرايط موجود در تجربه برون فکني کالبداختري يکي ميباشد. آگاهي در خواب در واقع شامل همه تخيلات غني ذهن ميتونه باشه که ما به اونها واقعيت بخشيديم و همچنين شامل خيلي از تمايلاتي است که مانع از ديدن حقيقت ميشود. من اولين تجربه برون فکني کالبداختري که داشتم از درون يک خواب روشن اتفاق افتاد. نصف شب بود و من همان روز امتحان داشتم. ساعت 2.30 شب بود که به رختخواب رفتم. از همان ابتدا که به خواب رفتم خواب ديدنم شروع شد و جالب اينکه خوابي که ميديدم چندين بار تکرار ميشد. دقيقا همان خواب بارها تکرار شد. در اون مدت که نزديک به چند ماه ميشد من هر روز کاملا براي آگاهي در خواب تمرين ميکردم و نتايج بسيار خوبي گرفته بودم به طوري که هر هفته چندين بار در خواب آگاه ميشدم. ولي اين بار بسيار فرق داشت. من شاهد خوابي بودم که چندين بار تکرار ميشد. خواب من به اين صورت بود، من درون مکاني که ديوارهاي کاملا سفيد داشت قرار داشتم. شخصي روبروي من ايستاده و با من حرف ميزند. من هم سعي در فهميدن حرفهايش دارم براي همين هم به صدايش گوش فرا ميدهم و هم به حرکت لبهايش نگاه ميکنم و روي آنها دقت زيادي ميکنم مگر بتوانم هماهنگي بين حرکت آنها و صدايي که ميشنيدم رو تشخيص بدهم. بعد از مدتي که اين کار را ميکردم احساس سرگيجه و عدم تعادل ميکردم و به روي زمين مي افتادم. بلافاصله بعد از آن خواب تکرار ميشد. بعد از مدتي من دقيقا خواب را که داشت تکرار ميشد به خاطر داشتم و از آنجا که براي آگاهي در خواب به خوبي تمرين کرده بودم در يکي از فاصله هاي کوتاهي که شايد يک ثانيه نميشد درباره اين خواب فکر کردم و به خودم گفتم «اين خواب داره تکرار ميشه، پس دفعه بعد که خواب دوباره تکرار شد من ميدونم که خواب هستم». خواب دوباره تکرار شد! ايندفعه من ميدونستم چي ميشه. کمي به صحبتهاي اون مرد دقت کردم و به لبهاش دقت کردم تا مگر بتونم همانگي رو بين صدا و حرکت لبهاش تشخيص بدم و بفهمم چي داره ميگه! بلافاصله من به اون مرد گفتم حرفهاتون با حرکت لبهاتون هماهنگي نداره و بعد از اون من به سردرد، سرگيجه و عدم تعادل دچار شدم و به سمت ديوار در حرکت بودم که به اون بخورم و زمين بيفتم ولي اينبار فرق داشت چون من به خواب آگاهي نسبي داشتم پس فکري رو که کرده بودم به يادم اومد و اينبار به جاي اينکه به ديوار بخورم از اون رد شدم! در يک آن کل محيطي که در اون بودم محو شد و من حالت خلئ شديدي را احساس کردم و مثل اينکه به يک باره از زير فشار خارج بشم خودم رو در يک حالت آزادي و سبکي بي اندازه اي ببينم. بدرون اتاقم پرتاب شدم به هيچ عنوان احساس وحشت نداشتم ولي بجاش احساس تنهايي شديدي داشتم. هيچوقت تا بحال مثل اون رو احساس نکرده بودم با تمام وجودم حس کردم تنهام. صورتم در فاصله 10-20 سانتيمتري از زمين اتاق قرار داشت. احساس موج بسيار شديد و صداي ارتعاش و وزوز شديدي رو ميشنيدم. زماني که سرم رو به اطراف حرکت ميدادم بيشتر ميشد. من به وضوح ميتونستم قالي کف زمين رو ببينم. کمي در جزئيات قالي دقت کردم و به يکباره کنترل خودم رو از دست دادم و همانطور که در هوا معلق بودم شروع به چرخش کردم. فکر ميکنم براي لحظه اي خودم رو که خوابيده بودم ديدم. بعد از اون من خودم رو درون کره اي از عکسها ديدم. من ميچرخيدم و به عکسها نگاه ميکردم. اختلافي که اين عکسها براي من داشتند اين بود که من حس ميکردم اين عکسها عکسهايي از جاهايي واقعي هستند و کاملا زنده هستند. سعي کردم به جايي بروم ولي موفقيتي نداشت بعد از مدتي چرخش من به بدنم برگشتم 

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها