پاسخ به:☻☻☻ لبخند پشت خاکریز (طنزهای جبهه) ☻☻☻
پنج شنبه 3 فروردین 1396 8:08 PM
ترب می خواهی؟
تعداد مجروحین بالا رفته بود فرمانده از میان گرد و غبار انفجار ها دوید طرفم و گفت: سریع بی سیم بزن عقب بگو یک آمبولانس بفرستندمجروحین را ببرد.
شستی گوشی بیسیم را فشار دادم به خاطر این که پیام لو نرود و عراقی ها از خواسته مان سر در نیاورند پشت بی سیم با کد حرف میزدیم
گفتم: حیدر حیدر رشید چند لحظه صدای فش فش به گوشم رسید بعد صدای کسی آمد، رشید به گوشم به او گفتم: رشید جان حاجی گفت یه دلبر قرمز بفرستید
خندید و گفت: هه هه هه دلبر قرمز دیگه چیه؟؟؟
گفتم شما کی هستی؟؟؟پس رشید کجاست؟
گفت رشید چهار چرخش رفته هوا من در خدمتم.
پرسیدم :آخوی مگه برگه کد نداری؟
با تعجب جواب داد برگه کد دیگه چیه؟بگو ببینم چی میخوای؟
دیدم عجب گرفتاری شدم از یک طرف باید با رمز حرف میزدم از طرف دیگر با یک آدم شوت طرف شده بودم.
گفتم :ببین رشید جان از همانها که چرخ دارند گفت چه میگوی؟درست حرف بزن ببینم چه میخواهی؟
گفتم: بابا از همانها که سفیده، با خنده گفت: هه هه نکنه ترب می خواهی؟
با تلخی جوابش را دادم: بی مزه بابا از همان ها که رو سقفش یک چراغ قرمز داره
او هم نه گذاشت نه برداشت و یک راست حرف دلش را گفت که :د لامصب زودتر بگو که آمبولانس می خواهی دیگه. کارد میزدند خونم در نمی امد هر بد و بیراه بود به آدم پشت بی سیم گفتم.
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.