0

**داستان های کوتاه و جملات پند آموز**

 
mty1378
mty1378
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1394 
تعداد پست ها : 7386
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:**داستان های کوتاه و جملات پند آموز**
پنج شنبه 4 خرداد 1396  1:57 PM

.زن کشاورزی بیمار شد،کشاورز به سراغ یک راهب بودایی رفت از او خواست برای سلامتی همسرش دعا کند.
راهب دست به دعا برداشت و از خدا خواست همه ی بیماران را شفا بخشد.
ناگهان کشاورز دعای او را قطع کرد و گفت: صبر کنید!از شما خواستم برای همسرم دعا کنید و شما دارید برای همه ی بیماران دعا می کنید!
راهب گفت:من دارم برای همسرت دعا می کنم.
کشاورز گفت:اما برای همه دعا کردید،با این دعا ممکن است حال همسایه ام که مریض است،خوب بشود و من اصلا از او خوشم نمی آید.
راهب گفت:تو چیزی از درمان نمیدانی،وقتی برای همه دعا می کنم دعاهای خودم را با دعاهای هزاران نفر دیگری که همین الان برای بیماران خود دعا می کنند،متحد می کنم،وقتی این دعاها با هم متحد شوند،چنان نیرویی می یابند که تا درگاه خدا می رسند و سود آن نصیب همگان می شود.

وقتي مي گوييم علي غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را 
وقتي مي گوييم حسين غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را
 خدا نکند روزي بگويند مهدي غريب بود که آينده گان لعنتمان کنند

 

!جنـگ نـرم , تـفـنـگ نميخواهد چـادر ميخواهد


 

تشکرات از این پست
siryahya
دسترسی سریع به انجمن ها