0

**داستان های کوتاه و جملات پند آموز**

 
mty1378
mty1378
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1394 
تعداد پست ها : 7386
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:**داستان های کوتاه و جملات پند آموز**
پنج شنبه 4 خرداد 1396  10:57 AM

ساعت حدود هفت عصر است.
کلافه از گرما برای تاکسی زرد رنگ خیابان دست تکان میدهم.
سعی میکنم بین آهنگ "یه چتر خیس و دریا کنار و پرسه های عاشقانه" و ستاد انتخاباتی فلان شخص معروف سیاسی ارتباط برقرار کنم؛ نمیتوانم!

انگار مهم ترین مساله ی کشور با پارتی های شبانه اشتباه گرفته شده است.
پوزخند میزنم؛ تاکسی می ایستد
راننده جوانیست حدودا سی ساله با موهای جوگندمی.
بادکنک های رنگی ستاد های مختلف بین این حجم از ترافیک سنگین؛ زیر گوشم میترکد.

از فکر میپریم
"هم من" ، "هم راننده"...
راننده پوزخندی میزند و از اخراج شدنش بعد از ده سال سابقه کار بدون بیمه میگوید
 
به مدرک درون کیفم نگاه میکنم ؛ نمیدانم خدارا شکر کنم که امروز هم کاری پیدا نکردم یا برای چهار سال درس خواندن وشب بیداری های بی ثمر به حال  خودم گریه کنم.
رادیو دوباره وضعیت هوای اهواز را گزارش میدهد

" رادیو را خاموش میکند "...
کمی جلوتر زنی دست تکان میدهد با دختر حدودا نه ساله اش سوار میشوند.
با بی حوصلگی میگوید :
"بذار حقوق بابات بیاد پول مدرستو میدم"
به همسرش زنگ میزند و پیام صاحب خانه برای قسط های عقب مانده ی خانه را برایش بازگو میکند..

یادش بخیر!
از حقوق فقط جزوه هایش را پاس کردیم شبیه یک رویا که هیچوقت محقق نشد...
درس ها توی گوشم دوره میشود

_اصل سی ام: دولت موظف است وسائل آموزش و پرورش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد و وسایل تحصیلات عالی را تا سر حد خودکفایی کشور به طور رایگان گسترش دهد.

_اصل سی و یکم: داشتن مسکن متناسب با نیاز، حق هر فرد و خانواده ایرانی است. دولت موظف است با رعایت اولویت برای آن ها که نیازمندترند به خصوص روستانشینان و کارگران زمینه اجرای این اصل را فراهم کند...

و هزاران اصل و ماده ی دیگر که بیشتر به یک داستان تخیلی شباهت دارد تا قانون!
دلم برای ایرانم میسوزد!
ایران را بردند ، ایران را خوردند و ما همچنان به هر وعده ی دروغی چنگ میزنیم بلکه درست شود بلکه اوضاع تغییر کند و هر دوره هم که طبق معمول مقصر دولت قبلی است...

به خانه میرسم
مدرکم را به داخل کمد می اندازم برق ها را خاموش میکنم
حالا نه
 چیزی "بنفش" است
نه "سبز"؛
نه "زرد"
نه هیچ رنگ دیگر!
همه چیز سیاه است...
مثل همان نفتی که
خوردند؛
 بردند؛
 پولش اما محض رضای خدا نان نشد سر سفره ی حداقل یکی از کارمندان معدن...

👤سحر رستگار

وقتي مي گوييم علي غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را 
وقتي مي گوييم حسين غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را
 خدا نکند روزي بگويند مهدي غريب بود که آينده گان لعنتمان کنند

 

!جنـگ نـرم , تـفـنـگ نميخواهد چـادر ميخواهد


 

تشکرات از این پست
siryahya
دسترسی سریع به انجمن ها