0

**داستان های کوتاه و جملات پند آموز**

 
mty1378
mty1378
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1394 
تعداد پست ها : 7386
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:**داستان های کوتاه و جملات پند آموز**
چهارشنبه 23 فروردین 1396  7:46 PM

ﻭﺍﻋﻈﯽ ﺑﺮ ﻣﻨﺒﺮ ﺳﺨﻦ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ. ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﺠﻠﺴﯿﺎﻥ ﮔﺮﯾﻪ ﺍﯼ ﺳﺨﺖ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ.
ﻭﺍﻋﻆ ﮔﻔﺖ: ﺍﯼﻣﺮﺩﻣﺎﻥ ﺻﺪﻕ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺩ ﺑﯿﺎﻣﻮﺯﯾﺪ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﺑﺴﻮﺯ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ.
ﻣﺮﺩ ﺑﺮﺧﺎﺳﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺍﯼ ﻣﻮﻻﻧﺎ ﻣﻦ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﻢ ﮐﻪ ﺗﻮ ﭼﻪ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﯽ. ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ﺑُﺰﮐﯽ ﺳﺮﺥ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺭﯾﺶ ﺗﻮ ﺑﻪ ﺭﯾﺶ ﺁﻥ ﺑُﺰﮎ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﺪ.
ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺩﻭ ﺭﻭﺯ ﺳَﻘَﻂ ﺷﺪ ﻫﺮﮔﺎﻩ ﺗﻮ ﺭﯾﺶ ﻣﯽ ﺟﻨﺒﺎﻧﯽ ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﺰﮎ ﯾﺎﺩ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ ﻭ ﮔﺮﯾﻪ ﺑﺮ ﻣﻦ ﻏﺎﻟﺐ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ !!!

ﺭﺳﺎﻟﻪ ﺩﻟﮕﺸﺎ

 

وقتي مي گوييم علي غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را 
وقتي مي گوييم حسين غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را
 خدا نکند روزي بگويند مهدي غريب بود که آينده گان لعنتمان کنند

 

!جنـگ نـرم , تـفـنـگ نميخواهد چـادر ميخواهد


 

تشکرات از این پست
siryahya
دسترسی سریع به انجمن ها