پاسخ به:📗📘📙 بهترین شعرهایی که خوانده ام 📗📘📙
سه شنبه 15 فروردین 1396 6:31 PM
داستانی پند آموز از نظامی گویا آن زمان با آقازاده ها برخوردی دیگر داشتند
تنی چند از گران جانان که دانی ______ خبر بردند سوی شه نهانی
که خسرو و دوش بیرسمی نمود است ______زشاهنشه نمیترسد چه سوداست
ملک گفتا نمیدانم گناهش ______بگفتند آنکه بیداد است راهش
سمندش کشتزار سبز را خورد______ غلامش غوره دهقان تبه کرد
شب از درویش بستد جای تنگش ______ به نامحرم رسید آواز چنگش
گر این بیگانهای کردی نه فرزند______ببردی خان و مانش را خداوند
زند بر هر رگی فصاد صد نیش______ولی دستش بلرزد بر رگ خویش
ملک فرمود تا خنجر کشیدند ______تکاور مرکبش را پی بریدند
غلامش را به صاحب غوره دادند ______ گلابی را به آبی شوره دادند
در آن خانه که آن شب بود رختش______ به صاحبخانه بخشیدند تختش
پس آنگه ناخن چنگی شکستند ______ز روی چنگش ابریشم گسستند
سیاست بین که میکردند ازین پیش_____ نه با بیگانه با دردانه خویش
کنون گر خون صد مسکین بریزند______ ز بند قراضه برنخیزند
کجا آن عدل و آن انصاف سازی _____که با رزند از اینسان رفت بازی
جهان ز آتش پرستی شد چنان گرم _____که بادا زین مسلمانی ترا شرم
مسلمانیم ما او گبر نام است _____گر این گبری مسلمانی کدام است
نظامی بر سرافسانه شوباز_____ که مرغ بند را تلخ آمد آواز
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.