0

گزيده طنز عبيد زاكاني

 
ardardard
ardardard
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : آذر 1388 
تعداد پست ها : 284
محل سکونت : آذربایجان شرقی

گزيده طنز عبيد زاكاني
یک شنبه 19 دی 1389  4:11 PM

تلقين مغرضانه

 ميان رئيس و خطيب ده دشمني بود. رئيس بمرد، چون به خاكش سپردند، خطيب را گفتند: تلقين او گوي. گفت: از بهر اين كار ديگري را بخواهيد كه او سخن من به غرض مي شنود.

دزد بي تقصير

 استر طلحك بدزديدند. يكي مي‌گفت: گناه توست كه از پاس آن اهمال ورزيدي، ديگري گفت: گناه مهمتر آن است كه در طويله بازگذاشته است... گفت: پس در اين صورت، دزد را گناه نباشد.

به همين مي‌خندم: شخصي مهماني را در زير خانه خوابانيده نيمه شب صداي خنده وي را در بالاخانه شنيد. پرسيد كه در آنجا چه مي‌كني؟ گفت: در خواب غلتيده‌ام، گفت: مردم از بالا به پايين مي‌غلتند تواز پايين به بالا مي‌غلتي؟ گفت: من هم به همين مي‌خندم.

همه را بپوش

 سلطان محمود در زمستان سخت، به طلحك گفت كه با اين جامه يك لا در اين سرما چه مي‌كني كه من با اين همه جامه مي‌لرزم. گفت: اي پادشاه، تو نيز مانند من كن تا نلرزي. گفت: مگر تو چه كرده‌اي؟ گفت: هرچه جامه داشتم همه را در بر كرده‌ام.

با اينكه نمي‌خوانم

 شمس‌الدين مظفر روزي با شاگردان خود مي‌گفت: تحصيل در كودكي مي‌بايد كرد. هرچه در كودكي به ياد گيرند، هرگز فراموش نشود. من اين زمان‌، پنجاه سال باشد كه سوره فاتحه را ياد گرفته‌ام و با وجود اينكه هرگز نخوانده‌ام هنوز به ياد دارم.

سجده سقف

 شخصي خانه به كرايه گرفته بود. چوب‌هاي سقفش بسيار صدا مي‌كرد. به صاحبخانه براي تعمير آن سخن به ميان آورد. پاسخ داد كه چوب‌هاي سقف ذكر خداوند مي‌كنند. گفت: نيك است اما مي‌ترسم اين ذكر منجر به سجود شود.

دوستي نسيه

 هارون به بهلول گفت: دوست‌ترين مردمان نزد تو كيست؟ گفت: آن كه شكمم را سير سازد. گفت: من سير مي‌سازم، پس مرا دوست خواهي داشت يا نه، گفت: دوستي نسيه نمي‌شود.

با گذشت ، شما چیزی را از دست نمی دهید بلکه بدست می آورید .


بخشش میزان فر و شکوه آدمی را نشان می دهد .

راز اندوختن خرد ، یکرنگی است و بخشش .


برای رسیدن به جایگاهی بالاتر ، گذشت را نیز بیاموزیم .

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها