چرا راه را اشتباه میرویم؟
فرهنگ نیوز؛ تاکنون درباره سبک زندگی، حرفهای بسیاری گفتهشده است. گاهی هم پسوندهای چون سبک زندگی اسلامی، سبک زندگی اسلامی از منظر تکتک ائمه معصومین(ع) بدان اضافهشده است، درحالیکه در حجم انبوهی از این مباحث، درک و برداشت درستی از سبک زندگی نشده است، تا جایی که حتی متوجه نشدیم سبک زندگی یعنی چه؟ آیا مراد ظواهر امر مانند پوشش، خوردن، پوشیدن و. ...است یا امری مهمتر و فراتر از این مباحث است؟ از سویی دیگر، غفلتی بزرگی نیز در این امر صورت گرفته و آن ، مفهوم بسیار مهم و مکملتر به نام، الگوی زیست است و عبارت کاملتر و دقیقتر آن الگوی زیست اسلامی یا مسلمانی است. اگرچه حتی این تعبیر یعنی زیست اسلامی، الگوی مسلمانی برای زیست، مبحث جدیدی نیست بلکه در ذات خود اسلام نهفته است ولی کمتر بدان توجه شده است. بااینحال، چند سالی است که بحث سبک زندگی اسلامی بهصورت جدی موردتوجه رهبر انقلاب اسلامی قرارگرفته است.
در این موضوع ما با یک پیشفرض مواجه هستیم و اگر آن پیشفرض را بپذیریم، قادر خواهیم بود که به تبیین زیست مسلمانی و یا الگوی زیست مسلمانی در یک جامعه اسلامی بپردازیم و آن این است که ما «مسلمان» هستیم. حال با قبول این پیشفرض به تبیین موضوع در مهمترین سند مکتوب جهان اسلام، بعد از قرآن، یعنی نهجالبلاغه میپردازیم:
بدون شک قرآن کلام الهی و سیره و سنت رسول خدا(ص) مهمترین الگوی زیست مسلمانی هستند، اما بنا داریم این الگوی زیست را در این نوشتار از نهجالبلاغه ارائه دهیم که البته حق مطلب ادا نخواهد شد بلکه در حکم مدخلی بر ورود به بحث خواهد شد. اهمیت تبیین زیست مسلمانی و تدوین الگو از این سند مکتوب در چند نکته مهم است
الف.اول اینکه؛ نهجالبلاغه یک ترجمان خوب مصداقی از قرآن است.
ب.دوم اینکه: امیر مؤمنان، علی (ع) تربیتشده قرآن است.
ج.نکته سوم اینکه: علی (ع) بهترین تربیتشده پیامبر(ص) است. یعنی پیامبر اکرم آمده انسان تربیت کند، جامعه تربیت کند. آن انسان ایده آل تربیتشده پیامبر(ص) که الگوی زیست مسلمانی است علی بن ابیطالب(ع) است.
در جمعبندی این سه نکته باید به مصداق ارزشمندتری در کلام امام خمینی(ره) اشاره کرد که فرمودند:« پیامبر اکرم(ص) آمد همه را علی کند. حالا نشد، استعدادش نبود، مشکلات هست، نمیشود، آنیک بحث دیگر است.
فهم نادرست از الگوی گیری:
خداوند در آیه 21 سوره احزاب میفرماید:«لقد کان لکم فی رسولالله أسوه حسنه» در رسول خدا برای شما نمونهای نیکوست برای پیروی کردن و الگو گرفتن. این مطلب و کلام الهی در خطبه ۱۶۰ حضرت امیرالمؤمنین نیز مورد تأکید قرارگرفته است که حضرت فرمودند:«لَقَدْ کَانَ فِی رسولالله صلی الله علیه و آله کَافٍ لَکَ فِی الْأُسْوَهِ».
در پیامبر، در رسول خدا، برای شما یک نمونه، یک الگو، یک اسوه بسندهای است
«وَ دَلِیلٌ لَکَ عَلَى ذَمِّ الدُّنْیَا وَ عَیْبِهَا»
راهنمایی است برای تو در نکوهش دنیای نکوهیده و معیوب شمردن آن، زشتیهای آن
«وَ کَثْرَهِ مَخَازِیهَا وَ مَسَاوِیهَا»
و فراوانی زشتیها و بدیهای آن
«فَتَأَسَّ بِنَبِیِّکَ الْأَطْیَبِ الْأَطْهَرِ»
بنابراین شما به پیامبر پاک پاکیزهتان تأسی بکنید، او را پیروی بکنید
«فَإِنَّ فِیهِ أُسْوَهً لِمَنْ تَأَسَّى»
او نمونه خوبی است برای پیروی کردن...
این نوع نگاه کلان امیرالمؤمنین(ع) است.اما مسلمانان راه و روش درست را گم کردند و مسأله ای که میان آنها پیدا شد این است که ما برای اینکه الگویی را پیروی بکنیم لازم است که جزئیات زندگی او را بیابیم؛ چگونه غذا میخورده، چگونه راه میرفته، چگونه مینشسته، چگونه حرکت میکرده و همینها را حفظ بکنیم، این میشود درواقع الگوی زیست. نوعاً مسلمانها همینطور نگاه کردهاند. این نگاه، بدون شک، نگاه درستی نیست.
چرا مسلمانان به این درجه که ناچیزترین دریافت از متن کلام الهی است ناچیزترین فهم از سیره و سنت رسولالله(ص) است، رسیدند؟ به نظر میرسد که دو اصل مهم در این نگاه وجود دارد:
الف.انحراف مسیر حکومت اسلامی:
اول اینکه: بعد از رحلت نبی مکرم اسلام(ص)، حکومت اسلامی راه روشنی که بنیانگذار آن در پیش روی امت گذارده بود، طی نکردند و جز اندکی از امت اسلامی، اکثریت جامعه از علوم دینی و عدالت وارثان حضرت پیامبر(ص) بیبهره ماندند.
دوم اینکه:حکومتهای زمان یا برای مدتی نقل و نگارش سنت و سیره حضرت را ممنوع کردند یا به سبک و سیاق خودشان تفسیر به رأی کردند و درنتیجه مردم به این سبکها که فهم غلط و اشتباه بود، عادت کردند.
ب.غوطهور شدن در فرعیات:
1- استناد به اخبار واحد تاریخ: بسیاری از مسلمانان تصور کردند با استفاده از تاریخ میتوانند الگو داشته باشند؛ الگوی زیست مسلمانی یعنی همان تاریخ را استفاده بکنند. درحالیکه اولاً تاریخ حجیت ندارد. تاریخ عمدتاً از جنس خبر واحد است.
2. در سیره نگاری تأکید بر شمایلنگاری و فضائل نگاری: سیره که بعد دیگری از تاریخنگاری بود از اواخر قرن اول شروع شد و مسلمانان از این طریق خواستند به الگوی زیست برسند و در این سیره تأکید به شمایلنگاری کردند اینکه مثلاً؛ زلف پیامبر چگونه بوده است؟ در همین بعد به مسئله دیگری هم توجه کردند و فضائل نویسی بود و گفتند همین فضائل را باید عمل بکنیم؛ این میشود الگوی زیست مسلمانی.
بنابراین همه تلاشها در این اشکال، تقریباً محدود شد. این سبب شد مسلمانها الگوی زیست پیدا نکنند. یعنی نه تاریخ توانست یک الگوی زیست مسلمانی به مسلمانها بدهد، نه سنن توانست بدهد، نه آن اخلاق به معنای صرفاً فضائل نگاریاش و نه آن شمایلنگاری.
این است که وقتی امیرالمؤمنین بعد از 35 به تعبیر عامه خلافت را بر عهده میگیرد هیچ رغبتی بدان نشان نمیدهد. حال برای نشان دادن اینکه مسلمانان چگونه مسیر را اشتباه می رفتند به یک فرازی از نهج البلاغه اشاره می کنیم: در حکمت ۱۷ نهجالبلاغه، کسی آمد نزد امیرمؤمنان اعتراض گونهای به حضرت داشت. اعتراضش این بود که شما چرا محاسنتان را خضاب نمیبندید درحالیکه پیامبر خضاب میبست، سنتش بود و سفارش میکرد خضاب ببندید. وَ سُئِلَ – علیه السلام- عَنْ قَوْلِ الرَّسُولِ – صلی الله علیه و آله- غَیِّرُوا الشَّیْبَ.
حضرت امیرالمونین(ع)در تبیین این موضوع می فرمایند، هر اقدامی که از سوی رسول خدا(ص) صورت میگیرد، دارای علت و فلسفهای است و هیچ اقدامی بدون دلیل صورت نمیگیرد و حال شما باید تدبر کنید که کدامیک از این اعمال ضرورت آن زمان و کدامیک حکم همیشگی دارد و سپس آن امر را برای آن فرد بهصورت جزئی تبیین مینماید.
حال بر اساس آنچه بیان گردید، این سؤال مطرح میگردد که در نهجالبلاغه به چه مؤلفههای میتوانیم برسیم که از طریق آنها میتوانیم الگوی زیست مسلمانی را ارائه دهیم که هم در سنت رسول خدا(ص) تائید شده و هم مصادیق قرآنی آن وجود داشته باشد. بررسی خطبهها، حکمتها و نامههای حضرت علی(ع) در نهجالبلاغه نشان میدهد که در خصوص مؤلفههای زیر؛ زندگی فردی، اجتماعی، سیاسی، مدیریتی، حکومتی، قضایی، نظامی، اقتصادی، اطلاعات ارزشمندی وجود دارد که بهواسطه تبیین هرکدام از آنها میتوانیم الگوی زیست مسلمانی را ارائه دهیم.
از طریق بررسی مؤلفههای فوق در نهجالبلاغه به چندین محور اساسی میرسیم که آن محورها عبارتاند از:
محور اول، حریم داری؛ یک انسان مسلمان بین مرزها زندگی کند، پروا دارانه زندگی کند، حریمها، حرمتها را نسبت به هرکسی و هر چیزی رعایت کند.
محور دوم، هدف وسیله را توجیه نمیکند؛ در الگوی زیست اسلامی، بههیچوجه برای رسیدن به مقاصد وسیله نادرست را به کار نگیرد؛ دروغ نگوید، خیانت نکند، ناراستی نکند، وسیله زشت استخدام نکند. نه در زندگی فردی، نه اجتماعی، نه سیاسی، نه مدیریتی. چیزی بهعنوان دروغ مصلحتآمیز، دروغ سیاسی، دروغ مدیریتی، اینها معنا ندارد.
محور سوم؛ میانهروی در امور؛ میانه رو بودن اصل مهمی است، میانه روی در سیاست، حکومت، زندگی فردی، خانوادگی، اجتماعی،و...
محور چهارم، حفظ کرامت انسان؛ حفظ کرامت انسانی اصلی ممتاز است که در همه امور باید کرامت خود و دیگران پاس داشته شود.
محور پنجم، پاسداشت حقوق؛ همه حقوق در همه حوزهها، فردی، اجتماعی، سیاسی، مدیریتی، تعریف بشود، تبیین بشود که چه چیزهایی است و انسان مسلمان پایبند به آنها زندگی کند.
محور ششم، تساهل و مدارا؛ تساهل و مدارا کردن یک امری دو بعدی است که گاهی بعد مدارا داشت و گاهی نباید مدارا داشت.با این حال تاجایی که مقدور است بخصوص در امور فردی و زیستی مدارا پسندیده است.
محور هفتم، صراحت و صداقت؛ صریح بودن و صادق بودن در همه امور، کنار گذاشتن نفاق بهتماممعنا. آن چیزی که بهعنوان ریاکاری، ریای عمومی، ریای ملی، ریای مدیریتی، در میان مسلمانها پیداشده بهتماممعنا زدوده شود. آدمها صریح و صادق باشند تا اصلاً زیست مسلمانی بتواند جوانه بزند. در همه حوزهها. مثلاً آن چیزی که امیر مؤمنان روز اول که آمد حکومت را به دست گرفت همین را فرمودند: «وَ اللَّهِ مَا کَتَمْتُ وَشْمَهً » به خدا سوگند من به اندازه سرسوزنی چیزی از شما مردم پنهان نمیکنم«وَ لَا کَذَبْتُ کِذْبَهً» هیچ نوع دروغی هم به شما نمیگویم. هیچ نوع دروغی نمیگویم؛ نه دروغ مصلحتی، نه دروغ سیاسی، نه مدیریتی.
محور هشتم، پایبندی به عهد و پیمان؛ این اصل در تمام ارکان زندگی فردی و اجتماعی باید لحاظ شود.
درنهایت محور عدالت، با همه گستردگیاش در همه حوزهها شامل شود.
البته توجه به اینکه ضرورت دارد که اگر در همه نهجالبلاغه دقت کنیم به محورها و اصول دیگری هم میرسیم که البته آنها نیز در زیرمجموعه محورهای نامبرده شده می گنجد که میتواند یک الگوی درست از زیست مسلمانی ارائه دهد که همه آن قرآنی است، همه آن نبوی است، همه آن علوی است، و عامل عمل هم هست، عمل هم به آن شده است و چیزی نیست که نشود عمل کرد.
ادامه دارد...