0

اشعار محرم (ورود کاروان به کوفه)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار محرم (ورود کاروان به کوفه)
یک شنبه 10 بهمن 1395  11:44 PM

روشنگر است ناله پشت شرارها

چون آفتاب در همه روزگارها

روشن تراست ازهمه ی روزها شبش

شب دیدنی ست جلوه شب زنده دارها

خاک رهش بلند که شد"تربت" ش کنید

فرقی نمی کنند تراب نگارها

این است معجزش که دمی معجزه نکرد

ازهیچ خلق سرنزد اینگونه کارها

این شانه را به هیچ نبی ای نداده اند

که بارها بلند شود زیربارها

یک ذره ازتلالو خورشید کم نشد

ذره کجا و جلوه پروردگارها

این دشت بااراده زینب اداره شد

دردست جبر اوست همه اختیارها

زینب سواره است اگرچه پیاده است

اینها پیاده اند، همین ها،سوارها

واکرده است فکرکنم بال خویش را

بیهوده نیست اینهمه گرد و غبارها

آهش تمام لشگریان رامچاله کرد

از او گرفته اند نسب ذوالفقارها

زینب چنان نهیب زد و نورماه را

برداشتند از سر معجر ندارها

گیسو اگر شتاب کند گیر می کند

یعنی به نفع نیست همیشه فرارها

 
 
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها