0

بررسی داستان‌های خلقت و پیامبران گذشته با تأکید بر شبهات کتاب نقد قرآن

 
13321342
13321342
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1393 
تعداد پست ها : 3394
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:بررسی داستان‌های خلقت و پیامبران گذشته با تأکید بر شبهات کتاب نقد قرآن
پنج شنبه 16 دی 1395  10:38 PM

  

وحدت منبع دلیل تشابه قصص قرآن و عهدین

عدّه­ای از متشرقان که شباهت میان داستان­های قرآن و عهدین را دیدند، از این مشابهت حکم به اقتباس قصص قرآن از قصص عهدین، داده­اند. امّا به راستی از یک محقّق با انصاف که قصد تحقیق علمی را دارد، انتظار می­رود به بررسی دقیق ومحقّقانه علمی بپردازد و با دیدن این تشابه، سایر احتمال­های ممکن را نیز در نظر بگیرد. آیة الله معرفت در کتاب «شبهات ورود حول القرآن الکریم» مبحثی را عنوان کرده­اند با عنوان «خاستگاه مشترک، تنها دلیل هم­گرایی وهم­روشی» و در آنجا سه احتمال را برای هم­گرایی نسبی قرآن با کتب پیشین مطرح ساخته­اند. ایشان در این رابطه می­نویسد: «هم­گرایی و هم­سخنی ادیان آسمانی، ناگریز باید دلیلی منطقی داشته باشد که یکی از موارد سه گانه زیر خواهد بود:

1-­ برخورداری از خاستگاه مشترک، زیرا همگی برگرفته از یک ریشه و بن­مایه هستند و در نتیجه در سر
شاخه­ها نیز طبعاً همگون خواهند بود.

2- به دلیل اینکه برخی از برخی دیگر گرفته شده­اند وچون دست به دست شده­اند، شاهد همسانی میان آنان هستیم.

3- یا آن­که این همانندی از روی اتّفاق بوده و دلیل آگاهانه­ای در کار نیست.» (معرفت، نقد شبهات پیرامون قرآن کریم، ص 27)

آیت الله معرفت در ادامه، احتمال سوّم را به دلیل اینکه، با حکمت شگرف حاکم بر جهان تدبیر سازگار نیست، قابل پذیرش نمی­داند و در مورد دوگزینه نخست می­نویسد: «سئوال این است که این جماعت را چه شده که گزینه مستدّل نخست را نادیده گرفته و بر آن گزینه­ بی­پایه و دست دوّم، هم­داستان شده­اند که این خود تأمّل برانگیز است!» (همان)

عبدالرحمن بدوی در این زمینه می­گوید: «نکته­ی دیگری که در کتاب­های خاورشناسان جلب، توجّه می­نماید، آن است که اینان اصرار دارند قرآن را به عنوان متنی دزدی (سرقت ادبی) بشمارند که هر حقیقتِ معرفت شناختیی که در آن یافت می­شود، پیشتر، کتاب­های مقدّس یهودی و مسیحی، متضّمن آن بوده است، گو این که قرآن برای این حال آن که خاورشناسان، در قرآن به کلمه (و یا داستانی) مشابه کلمه (یا داستانی) در کتاب مقدّس، بر می­خورند، با شتاب­زدگی به نتیجه­گیری­هایی دست می­زنند که اساس همه­ آنها نادرست است. جای این پرسش هست که بپرسم: کسانی که ادّعای علم ودانش می­کنند، چگونه توانسته­اند خود را در چنین یاوه­گویی­هایی بیفکنند؟» (بدوی، دفاع از قرآن در برابر آراء خاورشناسان، ص 38)

لازم به ذکر است که تشابه بین قرآن و عهدین، تنها به داستان­های آنها ختم نمی­شود، بلکه در بسیاری دیگر از کلیّات عقاید، احکام و دستورات اخلاقی، اجتماعی و... نیز اشتراکات فراوانی دارند و این اصلاً دلیل بر اقتباس یکی از دیگری نیست که گفته شود، این کتاب (قرآن) که متأخّر از آن دیگری (توراتیا انجیل) است، پس حتماً از آن اقتباس کرده، بلکه اصول اعتقادی و اخلاقی همه­ پیامبران با یکدیگر مشابه بوده است، چرا که خالق انسان و جهان یکی است و همه­ی پیامبران فرستاده شده از سوی یک خداوند هستند و ماهیّت و اصول سعادت و شقاوت آدمی اموری ثابت و غیر قابل تغییرند. با پذیرش این حقیقت اگر مشابه بودن محتوای دعوت یک پیامبر با پیامبر قبلی دلیل اقتباس است، بایستی اوّلین پیامبر آنها را واقعی و دیگران از جمله حضرت موسی «علیه السّلام» و حضرت عیسی «علیه السّلام» را نیز، پیامبر صاحب شریعت ندانیم بلکه کسانی هستند که تعالیم قبلی را رونویسی کرده­اند و این مطلبی است که طرفداران این شبهه (اقتباس) حاضر به پذیرش آن نیستند.

علّت مشترک بودن بعضی از مضامین قرآن با کتب آسمانی پیشین و نه با تورات و انجیل کنونی را خود قرآن کریم این­گونه بیان کرده است که؛ پیام اصلی بعثت همه انبیاء واصول دعوت ایشان مشترک است:

«وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوت» (نحل: 16/36) «و در حقيقت، در ميان هر امتى فرستاده‏اى برانگيختيم [تا بگويد:] «خدا را بپرستيد و از طاغوت [فريبگر] بپرهيزيد.»، «ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ نُوحِي إِلَيْهِ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدُون» (انبیاء: 21/25) «و پيش از تو هيچ پيامبرى نفرستاديم مگر اينكه به او وحى كرديم كه: «خدايى جز من نيست، پس مرا بپرستيد.»»، «شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ ما وَصَّى بِهِ نُوحاً وَ الَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ وَ ما وَصَّيْنا بِهِ إِبْراهِيمَ وَ مُوسى‏ وَ عِيسى‏ أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِيه...» (شوری: 42/13) «از [احكامِ‏] دين، آنچه را كه به نوح در باره آن سفارش كرد، براى شما تشريع كرد و آنچه را به تو وحى كرديم و آنچه را كه درباره آن به ابراهيم و موسى و عيسى سفارش نموديم كه: «دين را برپا داريد و در آن تفرقه‏اندازى مكنيد.»»                                                                                            

و باز خداوند تأکید می­کند که قرآنی را که بر پیامبر «صلّی الله علیه و آله و سلّم» فرستاده، تأیید و تصدیق کننده­ کتاب­های آسمانی پیش است؛ «نَزَّلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ وَ أَنْزَلَ التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِيل» (آل­عمران: 3/3) «اين كتاب را در حالى كه مؤيّد آنچه [از كتابهاى آسمانى‏] پيش از خود مى‏باشد، به حق [و به تدريج‏] بر تو نازل كرد، و تورات و انجيل را ...»

در تفسیر این آیه آمده است که: «قرآن بطور اعجاز آمیز، مرام تورات و انجیل آسمانی را تعقیب نموده و خداشناسی و سعادت بشری را تکمیل کرده است، زیرا آن دو کتاب، بر حسب اقتضای وقت و متناسب با افق افکار بشر آن روز بوده و از این جهت اعتبار آنها محدود است. بعد از نزول قرآن ارزش آن دو کتاب پایان یافت و اگر گواهی قرآن نبود برای صحّت و ارزش آن دو در زمان گذشته، دلیلی در دست نبود.» (حسینی همدانی، انوار درخشان، 3/6)

                     

شباهت تعلیمات محمّد «صلّی الله علیه و آله و سلّم» با تعلیمات یهود و مسیحیّت

-­ مونتگمری وات می­نویسد: «حضرت محمّد «صلّی الله علیه و آله و سلّم»، تعالیم یهود را خوب می دانسته و از معارف انجیل نیز بهره گرفته است، امّا تلاش کرد که بیشتر معارفش را مانند یهود قرار دهد...» (مونتگمری وات، محمّد پیامبر و سیاستمدار، ص15)

وی در جای دیگر از کتابش می­گوید: «محمّد «صلّی الله علیه و آله و سلّم» در همان ابتدای کار می­دانست که آیاتی که بر وی نازل می­شود شباهت به تعلیمات یهود و مسیحیّت دارد.از قرار معلوم پس از مهاجرت بود که محمّد «صلّی الله علیه و آله و سلّم» درصدد آن برآمد که اساس دین خود را بیشتر بر اساس دین یهود پی­ریزی کند و چنان که گفته شده است پیش از مهاجرت از مکّه، درصدد بوده است که مانند یهودیان، اورشلیم را قبله قرار دهد.» (همان، ص124-125)

-ایشان درباره­ جبرئیل معتقد است که: «پیامبر در آغاز گمان می برد آن موجود با شکوه خداست، بعدها شاید معتقد شده است که آن موجود عالی فرشته ای است که روح نام دارد و سرانجام آن را جبرئیل دانست. تغییر این تبدیل احتمال دارد در نتیجه تعلیمات یهودیان باشد که عقیده دارند خدا نامرئی است.» (همان، ص18)

-کارل بروکلمان معتقد است که:«جهان روحی پیامبر «صلّی الله علیه و آله و سلّم» به تعالیم قبل از خود وابستگی و ارتباط عمیقی داشت؛ چه تعالیم یهود و مسیحیّت در تعلیم او به شکل خاصّی وارد شده بود و با مهارتی تام با نیازمندی های نوین در عصر او وفق داده شده است.» (بروکلمان، تاریخ الشعوب الاسلامیّه، ص69)

پاسخ: مونتگمری وات در اثبات نظر خود، دلیل و برهانی ارائه نداده تا بتوان به صورت نظام­مند به بررسی پرداخت. ضمن اینکه باید متذکر شد که این تنها یهودیان نیستند که اعتقاد دارند خدا نامرئی است. لذا چه دلیلی وجود دارد که پیامبر «صلّی الله علیه و آله و سلّم» را به تقلید از یهودیان متّهم کنیم؟ امّا آنچه بایستی روشن شود این است که منظور از یهودیان حجاز و مخصوصاً مدینه- که طبق نظر مستشرقین – پیامبر «صلّی الله علیه و آله و سلّم» از آنها متأثر شده چه کسانی است؟ آیا آنها یهودی اصیل اند یا غیر بومی؟

اگرچه پاسخ دقیقی نمی­توان به این سؤال داد امّا معمولاً اعتقاد بر عرب بودن آنهاست. از جمله معتقدین به این امر؛ کاظم برگ نیسیاز منتقدین کتاب جفری  است که در پاسخ به این سؤال می­گوید: «قدر مسلّم این است که چشم انداز و سازمان اجتماعی این یهودیان واحه نشین- از مداین تا یثرب- با چشم اندازو سازمان اجتماعی یهودیان آرامی زبان بابل متفاوت بوده است. آنان از جهت زبان، و بسیاری از آداب و رسوم و ویژگی­های اجتماعی، عرب بودند و مسلّماً پیرو نظام تلموی نبودند.» (جفری، واژه­های دخیل در قرآن، ص 19)

ضمن آنکه مورخان هیچ قبیله­ای را ذکر نکرده اند که در مکّه یهودی باشند و قبایل یهودی را هم که در مدینه نام می­برند، خود یهودیان آنها را به یهودی بودن قبول نمی­کنند؛ چرا که افکار آنها طبق شریعت یهود و اعمالشان طبق احکام تلمود نبود. وقتی یهودیان عرب قبل از اسلام نه معرفت درستی از معارف و شرایع یهودیان داشتند و نه به آن معارف عامل بودند، چگونه می­توان همه­ معارف و شرایع و قصص قرآنی را متأثر از آنها دانست؟ (ر.ک: راشدی نیا، همان)

آنچه ذکر آن حائز اهمیّت است این است که؛ آنان که قرآن را اقتباس شده از عهد عتیق می­دانند منظورشان کدام کتاب است؟ اگر منظورشان همان کتابی است که بر موسی نازل شده که آن کتاب وجود خارجی ندارد تا چنین ادّعایی کنند و اگر منظورشان تورات فعلی است که نه نویسندگان آن معلوم و مشخّص است و نه اکثر پیروان آن به وحیانی بودن آن اعتقاد دارند.و نه از تحریف و افسانه­های خیالی و تعارض­های با عقل و علم مصون است.در این صورت چگونه می­توان قرآن را با آن مضامین متعالی ومعانی والایش بر گرفته از چنین کتابی دانست؟ قرآنی که با علم و قلم و تربیت و تعلیم آغاز می شود (علق1-5) چگونه می­تواند برگرفته از توراتی باشد که در صفحات آغازینش،شجره­ ممنوعه را درخت علم و معرفت می­داند. (تورات، سفر پیدایش،16:2-17) اگر قرآن را متأثر از کتب پیشین بدانند یا باید بگویند: پیامبر «صلّی الله علیه و آله و سلّم» -نعوذ بالله- فردی دروغ گوست که مرتکب بزرگترین سرقت ادبی جهان شده است یا بگویند که دچار توهم و اشتباه شده که در هر صورت چنین فردی نمی­تواند پیامبر خدا باشد. (و حال آنکه هیچ سند و مدرک تاریخی مبنی بر دروغ گو بودن یا حتّی دچار توهم شدن پیامبر «صلّی الله علیه و آله و سلّم» وجود ندارد) پس نه تنها این شبهه بلکه سایر شبهات مربوطه نیز اساس درستی ندارند.

   -­ «امیل درمنگام» نیزدر کتابش «زندگانی محمّد «صلّی الله علیه و آله و سلّم»» آورده است که: «محمّد «صلّی الله علیه و آله و سلّم» به عنوان یک نفر مسیحی، کتابش را به عربی آورد، زیرا او یکی از پیغمبرانی بود که تحت تأثیر مسیحیّت واقع گردید و مسیحیان، احساسات قبلی او را قبل از بعثتش برانگیختند. اصل مسیحیّت را در قرآن می­توان یافت. تأیید روح القدس مستقیماً برای عیسی بوده نه برای موسی «علیه السّلام» و محمّد «صلّی الله علیه و آله و سلّم»، و برای عیسی «علیه السّلام» مقامی ازعصمت بر طبق قرآن است که برای محمّد «صلّی الله علیه و آله و سلّم» نیست. قرآن بر تمام حقایق مسیحیّت احاطه نداشته است. شکاف موجود میان مسیحیان و مسلمانان چیزی جز سوءتفاهم نیست...» (امینی، الغدیر، 3/16- 15)

   پاسخ: همانگونه که گفتیم تمامی کتب آسمانی از یک منبع واحد منشأ گرفته­اند بنابراین وجود شباهت میان برخی آموزه­ها کاملاً طبیعی است. و تأیید روح القدس دلیلی بر تأثیرپذیری نیست. از طرف دیگر همه­ انبیاء معصوم­اند و فرقی بین آنان از این نظر نیست. در نتیجه ادّعای ایشان مبنی بر عصمت بیشتر عیسی «علیه السّلام» کاملاً بی­دلیل و مردود است.                              

 

ادامه دارد

 

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها