بر اساس روایات؛ حج، از سابقهای بس زیاد برخوردار است و سابقه و قدمتی دارد که امتداد آن، به سالها قبل از خلقت حضرت آدم ابوالبشر(ع) میرسد. چنانکه امام صادق(ع) فرمود: «پس از آنکه حج حضرت آدم(ع) به پایان رسید، جبرئیل به او فرمود: گوارا باد بر تو، ای آدم، بخشوده شدی، من این خانه را سه هزار سال قبل از تو طواف کردهام». [1]همچنین آنحضرت فرمود: «پس از آنکه حضرت آدم از مِنی بازگشت [و حجش به پایان رسید]، فرشتگان ملاقاتش کرده، به او گفتند: ای آدم، حَجّت نیکو! ما این خانه را دو هزار سال قبل از تو، حج گزاردهایم».[2]
مردی از امیرمؤمنان علی(ع) پرسید: از اهل آسمان نخستین کسی که حج گزارد، چه نام داشت؟ آنحضرت فرمود: «جبرئیل، نخستین حجگزار از آسمانیان بود».[3]
البته شیوه و ترتیب حجِّ مسلمانان، با مناسکی از قبیل: «طواف»، «سعی»، «قربانی» و «رمی شیطان»، به زمان سرسلسله پیامبرانِ حنیف، حضرت ابراهیم(ع) باز میگردد. همانگونه که به طور قطع، بینانگذار عمومیکردن حج نیز، آنحضرت بوده و خدای تعالی به او دستور فرمود تا اعلام حج کند و مردم را از هر سو به حجِّ خانه خود، فرا خواند. در این مورد قرآن کریم میفرماید: «و مردم را دعوت عمومى به حج کن تا پیاده و سواره بر مرکبهاى لاغر از هر راه دورى به سوى تو بیایند».[4]
امّا در طول زمان – به ویژه در زمان جاهلیت - حج ابراهیمی نیز مانند سایر احکام مورد تحریفهایی قرار گرفته بود.
اکنون به برخی از اعمال حج پرداخته و به مناسبت، تحریفهایی که در این عبادت بزرگ به وجود آمده بود را نیز یادآور خواهیم شد:
1. «سپس از همانجا که مردم کوچ میکنند، (به سوى سرزمین مِنى) کوچ کنید! و از خداوند، آمرزش بطلبید، که خدا آمرزنده مهربان است!».[5]
این آیه شریفه ناظر به یکی از عادات مشرکان مکه در زمان جاهلیت است که وقوف در عرفات را مربوط به کسانی میدانستند که از خارج مکه برای حج میآمدند، اما قریش و طوایف اطراف حرم و وابستگان قریش، از این کار معاف بودند، چنانکه امام صادق(ع) در بیان این آیه فرمود: «قریش میگفتند: ما نسبت به خانه خدا از سایرین برتری داریم، پس باید [برای اعمال حج] از مزدلفه (مشعر) کوچ کنید، (به عرفات نروید)! خداوند به آنان دستور داد تا مانند دیگران از عرفات شروع کنند». [6]
2. «جز این نیست که تأخیر انداختن (و جابهجا نمودن ماههاى حرام) افزایشى در کفر است که کافران را به سبب آن گمراه میسازند، در یک سال آنرا حلال و در سال دیگر حرام میشمرند تا با شما و آنچه خدا حرام کرده موافقت کنند. اما در (نتیجه) آنچه را خدا حرام کرده حلال مینمایند. زشتى اعمالشان بر آنها آراسته شده، و خداوند گروه کافران را هدایت نمیکند».[7] این آیه کریمه ناظر به یک سنت غلط جاهلی به نام «نسیء» به معنای تغییر دادن جای ماههای حرام است که این عمل، هر ساله طی مراسم خاصی در سرزمین مِنی انجام میگرفت که نشان از سودجویی آنها بود؛ چون با این تغییر و تحوّل، قصد داشتند حج در موقعی برپا شود که منافع بازرگانی و تجارتی آنها هم تأمین گردد؛ از اینرو، سعی میکردند که حج در خرّمترین ایّام سال و آسانترین زمان برای رفت و آمدهای تجاری انجام پذیرد، اما از آنجا که حج باید در ایام ذی حجه واقع شود و گاهی ذی حجه در فصل گرمای طاقت فرسای مکه میافتاد که هم حج گزاران به زحمت میافتادند و هم معادلات تجاری به نحو مطلوب انجام نمیگرفت؛ از اینرو، با عمل «نسیء»، کاری میکردند که موسم حج، همواره در فصل معتدلی واقع شود و این عمل تا سال دهم هجرت ادامه داشت، تا اینکه به وسیله پیامبر خدا در حجة الوداع، استفاده از این عمل ممنوع و باطل اعلام گردید[8] و نسیء با نزول این آیه کفر محسوب گردید تا مراسم حج، بازیچهای در دست سودجویان واقع نگردد.
3. « صفا و مروه از شعائر [و نشانههاى] خداست! بنابر این، کسانى که حج خانه خدا و یا عمره انجام میدهند، مانعى نیست که بر آن دو طواف کنند [و سعىِ صفا و مروه انجام دهند. و هرگز اعمال بیرویّه مشرکان، که بتهایى بر این دو کوه نصب کرده بودند، از موقعیّت این دو مکان مقدّس نمیکاهد!] و کسى که فرمان خدا را در انجام کارهاى نیک اطاعت کند، خداوند [در برابر عمل او] شکرگزار، و [از افعال وى] آگاه است».[9]
یکی از اعمال حج در جاهلیت، سعی میان کوههای صفا و مروه بود، ولی در بالای این دو کوه، دو بُت به نامهای «اساف» و «نائله» نصب بود که مشرکان به هنگام سعی، برای این دو بُت احترام قائل میشدند. مسلمانان به خاطر چنین سابقه ناپسندی، کراهت داشتند در ایام حج، میان صفا و مروه سعی کنند و تصوّر میکردند این یک عمل جاهلی است. خداوند با نزول این آیه، آن تصوّرات را مردود دانسته و سعی میان صفا و مروه را یکی از شعائر دین مطرح کرد، چنانکه معاویة بن عمار از امام صادق(ع) روایت کرده که آنحضرت فرمود: «مسلمانان گمان میکردند که سعی صفا و مروه از ابتکارات مشرکان است، در پی آن خداوند این آیه شریفه را نازل نمود...».[10]
4. از عادات دیگر جاهلیت در مراسم حج، طواف در حال برهنگی است. آنان معتقد بودند که تأمین لباس احرام در اختیار قریش قرار دارد و اگر کسی جامه احرام تهیه نمیکرد، میبایست برهنه طواف کند و طواف با لباس و پارچهای که از خارج حرم باشد را باطل میدانستند. امام صادق(ع) فرمود: «رسول خدا(ص) بعد از آنکه مکه را فتح کرد، در آن سال از زیارت مشرکان جلوگیرى نفرمود و از سنتهاى زیارتى مشرکان یکى این بود که اگر با لباس وارد مکه میشدند و با آن لباس، دور خانه خدا طواف میکردند، دیگر آن لباس را به تن نکرده و صدقه آنرا واجب میدانستند؛ لذا براى اینکه لباسهایشان را از دست نداده باشند، قبل از طواف از دیگران لباسى را عاریه و یا کرایه کرده و بعد از طواف به صاحبانشان بر میگرداندند، در این میان؛ اگر کسى به لباس عاریه و اجاره دست نمییافت و خودش هم تنها یک دست لباس همراه داشت، براى آنکه آن لباس را از دست ندهد، ناچار برهنه میشد و لُخت مادرزاد به طواف میپرداخت».[11]
با ظهور و استقرار اسلام، پیامبر گرامی اسلام(ص) با تحریفات جاهلی به مبارزه برخاست و ضمن پیراسته کردن حج از تحریفات جاهلی، سنت ابراهیمی را در حج احیاء نموده است؛ لذا حجِّ مورد قبول و سفارش اسلام، سنّتی ابراهیمی است و شریعت مقدّس اسلام نیز، همان شکل حج را، بر مسلمانان تکلیف کرده؛ مناسک، اجزاء، شرایط و ارکان آنرا به ما آموخته است.
[1]. شیخ صدوق، علل الشرائع، ج 2، ص 407، کتاب فروشى داورى، چاپ اول، قم، 1385ش.
[2]. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 230، دفتر نشر اسلامی، قم، چاپ دوم، 1404ق.
[3]. مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، ج 10، ص 78، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، 1403ق.
[4]. «وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجالاً وَ عَلى کُلِّ ضامِرٍ یَأْتینَ مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمیق»؛ حج، 27.
[5]. «ثُمَّ أَفیضُوا مِنْ حَیْثُ أَفاضَ النَّاسُ وَ اسْتَغْفِرُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیم»؛ بقره، 199.
[6]. عروسى حویزى، عبد على بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، ج1، ص 195،اسماعیلیان، قم، چاپ چهارم، 1415ق.
[7]. توبه، 37.
[8]. تفسیر نور الثقلین، ج 2، ص 217.
[9]. بقره، 158.
[10]. تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 146 و 148.
[11]. فیض کاشانى، ملا محسن، تفسیر صافی، تحقیق: اعلمی، حسین، ج 2، ص 192، الصدر، تهران، چاپ دوم.