پاسخ به:جانبازان و ايثارگران دفاع مقدس
پنج شنبه 16 دی 1389 10:10 PM
او در ميان ماست >بيژن نوباوه
|
|
|
|
|
|
نام خانوادگی:نوباوه
|
نام :بيژن
|
محل تولد :تهران/تهران/
|
تاریخ تولد ://1338
|
نوع مجروحیت : شيميايي
|
در صد جانبازی :
|
|
جانباز بيژن نوباوه
بسم الله الرحمن الرحيم لاحول ولا قوه الا بالله العلي العظيم درود به روان پاك شهيدان اسلام و درود خدا به رزم بيامان رزمندگان اسلام ... بيوگرافي من را همه ميدانند؛ من دو دختر دارم كه يكي از آنها اخيراً ازدواج كرده كه دانشجوي دانشكدهي صدا و سيماست كه رشتهي گرافيك رايانه ميخواند و دختر ديگرم كلاس سوم راهنمايي است. خودم هم متولد سال 1338 در تهران هستم. پدر و مادرم اصالتاً آذريزبان و اردبيلي هستند ولي از سال 1325 كه دقيقاً شصت سال ميشود، پدرم از اردبيل به تهران مهاجرت كرد و از آن موقع تا به الآن در پايتخت هستيم. از 31 شهريور سال 1359 به صورت خيلي اتفاقي و دقيقاً همان روزي كه فرودگاه مهرآباد توسط عراق بمباران شد، وارد سازمان صدا و سيما شدم. قبل از آن نيز از طريق دانشگاه جذب شده بودم. الآن دقيقاً 26 سال و يك ماه است كه از فعاليتم در سازمان ميگذرد. از همان ابتدا كار خبر كردم و از معدود نفراتي هستم كه 26 سال خبرنگار بودم. در همهي حوزههاي خبري فعاليت داشتهام؛ از زمان نخستين رييس جمهوري ايران و اولين نخست وزير، مرحوم رجايي و قبل از آن مهديكني و آقاي باهنر و ... كه خبرنگار ويژه آنها بودم تا مقام معظم رهبري كه آن زمان رييسجمهور وقت شدند، در خدمت ايشان نيز بودم تا آمدم سازمان صدا و سيما. در واحد مركزي خبر مدير كل اخبار داخلي و چند سال هم به طور مشترك مدير كل اخبار خارجي بودم. يعني به طور همزمان دو واحد كل را مديريت ميكردم و 2-3 سال به اين شكل كار كردم. همچنين حدود 12 سال از مدت خدمتم را در خارج از ايران بودم. مأموريت ثابت به كشور پاكستان رفتم. پنج سال در آمريكا بودم؛ مدتي در انگليس و به غير از آنها جاهاي مختلفي بودم؛ از كشورهاي آفريقايي گرفته تا اروپايي، آسيايي و اسكانديناوي، در عائلههاي مختلف جهاني به خصوص جنگهاي منطقهاي حضور داشتم كه مثال بارز آن جنگ بوسني و هرزگوين است. حدود چند ساعت مستند جنگ از اين منطقه تهيه كردم. رشته كارشناسي من سينما فوتوگرافي است ( يعني رشته فيلمبرداري نه تصويربرداري ) كارشناسي ارشد من در رشتهي تهيه و توليد تلويزيون است. مدتي هم رشتهي دكتراي هنري را آغاز كردم كه آن را در خارج از كشور ادامه ميدهم و طي مدت كاري كه داشتهام، مهمترين مدت زماني را كه گذراندهام، ايام دفاع مقدس بود كه حدود هزار دقيقه كار اختصاصي جنگ دارم و بيشترين تجربه من در اين زمينه است كه مهمترين آنها گزارشي از فتح خرمشهر در عمليات فاو بوده است. تقريباً در همه عملياتهاي مهم جنگ حضور داشتم و تمام آن از مهمترين تجربيات زندگي من به شمار ميرود. بيماري من يك نوع مصدوميت شيميايي محسوب ميشود. اين مصدوميت معلوم نيست كه از كجاست. اين عارضه بخشي از ريه مرا آلوده كرده كه منجر به يك بيماري خوني بسيار شديد شده كه به همين دليل پيوند مغز و استخوان شدم و از آن زمان تا به حال قريب به نه ماه ميگذرد و به لطف خدا رو به بهبودي ميروم. من هم مثل ساير دوستان كه بعد از ايام جنگ بيماريهايشان عود ميكند، هستم و استثنايي نيست. هنوز پزشكان نتوانستهاند به دليل شرايط بدنيام جواب قطعي بدهند كه اين بيماري چگونه بر من رخنه كرده است. ولي كلاً برايم فرق نميكند كه چه اتفاقي افتاده است. اين هم يك بيماري است مثل بقيهي بيماريها. من تلاش كردم كه در ايام بيماري، فعاليتم را حفظ كنم. به همين ترتيب در دانشگاه تدريس ميكنم، كتاب مينويسم، يادداشتهاي خبرنگاريام را جمع و جور ميكنم و فعاليتهاي اجتماعي- فرهنگي را در تلاش هستم كه داشته باشم. در حال حاضر هم مدير شبكه جهاني جامجم 2 هستم ( ويژه آمريكا ) كه تقريباً حدود يك سال و نيم است كه در اين پست حضور دارم و بايد عرض كنم بعد از اين كه از آمريكا برگشتم، مهمتريم مسئوليتم همين بود. براي معالجه با دوستان مشورت كردم، گفتند: كه در داخل ايران هم ميشود معالجه كرد و اين در حالي است كه ميدانستم كمبودهايي هم هست. از نظر معالجه، ما ( بيماران شيميايي ) مشكلي نداريم. در انگليس و آلمان مراكز معالجه داريم كه اكثر رزمندگان در آنجا حضور پيدا ميكنند و اعزام ميشوند، ولي من نرفتم. شايد از معدود آدمهايي باشم كه در ايران مشكلاتي را كه بعضاً دارم به دليل عدم رسيدگي و نرسينگ پرستاري است كه شامل حال من شده است. از اين نظر نگاه من ارزشي است. اين كه ما بياييم و بگوييم امكانات مالي خوبي در اختيار يك رزمنده و جانبازمان قرار داديم، كار خوبي كرديم؟ نه ! به نظر من كار مهمي نيست ! شما نگاه كنيد به زمان جنگ كه بسياري از فرصتها اعم از فرصتهاي تحصيلي، اقتصادي، شغلي و ... از دست بچههاي رزمنده رفته است. هشت سال كه ميتوانستند فكر كنند و كار كنند، از دست دادهاند. زماني كه بنده مدرك ليسانس خود را بيست سال پيش و فوق ليسانس را نيز ده سال پيش گرفتم، آيا نميتوانستم كه دو دوره PHD گذرانده باشم؟ و اين در حالي است كه بهترين موقعيت تحصيليام در خارج از كشور بود كه ميتوانستم درس بخوانم. چون كه پول نداشتم و همچنين موقعيتهاي ديگران را نداشتهام، نتوانستم ادامه دهم و اين در صورتي است كه شاگردان من در مقاطع ليسانس الآن همهشان PHD دكترا دارند ! پس اين موقعيتي بوده كه از دست دادم. من خودم را ميگويم به خاطر اينكه كسي نميتواند به من اعتراض كند! ولي ميدانم از من با شرايط بهتر و امكانات كمتر، بسياري هستند كه اگر استعدادشان بيشتر است و ... ولي آنها موقعيتشان را از دست دادهاند. چرا ؟ چون جامعه به آنها به خوبي نگاه نكرده و اگر تهديدي عليه مملكت ما صورت بگيرد، شما چگونه توجيه خواهيد كرد حضورمان را در جنگ و سختترين شرايط اجتماعي را و اينچنين است كه بايد جامعه ما نگاه خودش را نسبت به افراد صد در صد ارزشي امروز عوض بكند ! جامعه توسط دولتمردان شكل داده ميشود. فرهنگسازي يك جامعه توسط دولتمردان و سيستمهاست كه ما حركتي را شروع بكنيم و مردم به دنبال آن باشند. به واقع و به نظر من مردم ما نگاه خوبي دارند در صورتي كه به درستي هدايت شوند و اين سيستمها هستند كه ميتوانند ارزشگذاري كنند و ما تا وقتي كه صحبت ميكنيم و ميگوييم امتياز ... مي گويند: بله ! شما يك گروه شغلي ارتقا پيدا كنيد ! در صورتي كه يك رزمنده نيازي به اينها ندارد.
منبع: پايگاه اطلاع رساني تبيان
|
|