0

عملياتهاي دفاع مقدس > حماسه‌هویزه

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:عملياتهاي دفاع مقدس > حماسه‌هویزه-حماسه هویزه وشرایط آن روز منطقه وکشور
پنج شنبه 16 دی 1389  11:58 AM



در سال 1359با گذشت یک سال و نیم از پیروزی انقلاب اسلامی و تلاش رهبری نظام در تثبیت پایه های رسمی حکومت، هنوز عوامل آشوب ساز در داخل و خارج کشور فعال بودند و با وجود تصویب قانون اساسی، برگزاری انتخابات مجلس و ریاست جمهوری، جامعه از ثبات سیاسی لازم برخوردار نبود.
با توجه‌ به‌ اهمیت‌ ویژه‌ عملیات‌ هویزه‌ که‌ در جای‌ خود نقطه‌ عطفی‌ در تاریخ‌ جنگ‌ محسوب‌ می‌شود و همچنین‌ تبیین‌ جایگاه‌رفیع‌ حماسه‌ سازان‌ آن‌ و نقش‌ آفرینی‌ برجسته‌ شهید حسین‌ علم‌الهدی‌ لازم‌ است‌ صفحات‌ تاریخ‌ جنگ‌ را ورق‌ زده‌ و به‌ تبیین‌ دوباره آن‌ بپردازیم‌.
پرسش مهم این است که حماسه هویزه چه تأثیری در روند جنگ تحمیلی داشت؟
شاید سوال فوق سوال بسیار مهمی باشد و لیکن بسیاری سوالات دیگر در حاشیه این موضوع مطرح می شود از جمله اینکه :
حماسه هویزه در کدام بستر زمانی شکل گرفت؟
شرایط سیاسی و نظامی ایران چگونه بود؟
وضعیت نظامی عراق به چه صورت بود؟

 


حماسه هویزه چه بود و چگونه پدید آمد؟
چه کسانی و چه فرهنگ و نگرشی این حماسه را آفریدند؟
حماسه هویزه چه ویژگی هایی داشت؟
این ویژگی ها چگونه و با کدام ساز و کار بر روند جنگ تأثیر گذاشتند؟ این تأثیرگذاری در کدام سطوح و زمینه ها بود؟

بررسی اوضاع سیاسی نظامی ایران از آغاز جنگ تا عملیات هویزه
در سال 1359با گذشت یک سال و نیم از پیروزی انقلاب اسلامی و تلاش رهبری نظام در تثبیت پایه های رسمی حکومت، هنوز عوامل آشوب ساز در داخل و خارج کشور فعال بودند و با وجود تصویب قانون اساسی، برگزاری انتخابات مجلس و ریاست جمهوری، جامعه از ثبات سیاسی لازم برخوردار نبود. در نتیجه، قدرت سیاسی حاکم انسجام چندانی نداشت. با این که موضوع بحران قومیت ها در کردستان، خوزستان، بلوچستان، آذربایجان و ترکمن صحرا تمامیت جغرافیایی و همبستگی ملی را تهدید می کرد، قدرت مرکزی به دلیل شکاف درونی و وجود گروه ها و احزاب متعدد دارای خط مشی مسلحانه نتوانسته بود بحران را حل کند و ترکیب قدرت، آن را از درون فلج کرده .
از یک سو، ابوالحسن بنی صدر در مقام رئیس جمهور و فرمانده کل قوا، نیروهای لیبرال را پشت سر داشت و از سوی دیگر، شهید محمدعلی رجایی، نخست وزیر نماینده نیروهای خط امام محسوب می شد که اکثریت مجلس شورای اسلامی را در پشتیبانی خود داشت و از حمایت رهبری و قوه قضائیه نیز برخوردار بود. سپاه بازوی نظامی این طیف بود. گروه نخست نیز به ارتش و رویکردهای نظامی آن در قبال نیروهای انقلابی گرایش داشت.

در جلگه های خوزستان، فهمیدیم جنگ کلاسیک یعنی چه؟ ما توانستیم جلوی نیروهای عراق بایستیم، اما دانشکده خاصی نداشتیم، صدای توپ تا به حال نشنیده بودیم. فرمانده عملیات منظمی نداشتیم. قادر به تأمین تدارکات و پشتیبانی جبهه ای به این گستردگی نبودیم و می توان گفت هیچ گونه آمادگی در رابطه با پذیرش جنگ کلاسیک نداشتیم. وقتی جنگ بر ما تحمیل شد با فشارهای فراوانی توانستیم مراحل و مقاطع گوناگون را طی کنیم.

علی رغم آن که حمله عراق برای مدتی به ساختار درونی قدرت سیاسی و جامعه وحدت و انسجام بخشید، تعلیق خریدهای نظامی و شعار انحلال نیروهای نظامی کلاسیک به پایان رسید و با هر گونه ایجاد تردید و ابهام در فلسفه وجودی ارتش مقابله شد، ولی تأثیر اوضاع نابسامان این دوره در ترغیب رژیم عراق در حمله به جمهوری اسلامی ایران به وضوح آشکار بود و اثرات روحی روانی آن هم چنان، در بدنه نیروهای نظامی مشاهده می شد و شرایط جبهه ها نیز بهتر از اوضاع سیاسی نبود.

روزنامه کیهان در این زمینه می نویسد:
« در صحنه جنگ، ارتش عراق پیشروی سریعی داشت، به طوری که با در هم شکستن مقاومت های کوچک به پانزده کیلومتری اهواز رسید، اما در خرمشهر، جنگ چریکی و مقاومت نیروهای انقلابی یک ماه ادامه یافت و ضربه شدیدی بر نیروها و نگرش دشمن وارد آورد. با این حال، خرمشهر بعد از یک ماه مقاومت سقوط کرد و محاصره آبادان تنگ تر شد.»

همچنین روزنامه جمهوری اسلامی در مورد حمله عراق می نویسد:
«  از طرف دیگر، تلاش ارتش عراق در عبور از بهمن شیر به نتیجه نرسید. در نتیجه، دشمن ضربه دیگری را متحمل شد. مقاومت نیروهای انقلابی در مقابل حملات متعدد عراق در سوسنگرد، تکرار دلاوری های خرمشهر بود . فلش حمله عراق در بستان -سوسنگرد -اهواز در میانه راه قطع شد و مهاجمان از تسخیر شهر و ادامه پیشروی خود به طرف اهواز عاجز ماندند»

اوضاع داخلی جدید، که تمامی نظرها را به مقابله با دشمن معطوف کرده بود، با توقف پیشروی دشمن کم رنگ تر شد. تلاش رئیس جمهور وقت برای استفاده از شرایط جنگی در رسیدن به اهداف سیاسی، اختلاف و دوگانگی را درون قدرت سیاسی عمیق تر کرد؛ موضوعی که ابعاد جدیدتری یافت و بنی صدر نیز تلاش خود را در حذف نیروهای انقلابی به جبهه های جنگ گسترش داد. هرچند سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، که به موازات نابسامانی های بعد از انقلاب و ضرورت برخورد با حرکت های ضد انقلاب در داخل کشور شکل گرفته بود، به تدریج، گسترش یافت و با تشکیل بسیج مستضعفین به دستور رهبر کبیر انقلاب به منبع غنی نیروهای مردمی پیوند خورد و با آغاز جنگ و ضرورت دفاع از انقلاب و تمامیت ارضی کشور، به یک نیروی نظامی قدرتمند تبدیل شد، ولی در دوره مورد بحث، از نظر استعداد، امکانات و شرایط سیاسی در موقعیتی نبود که بتواند مسئولیت همه جانبه دفاع از کشور را بر عهده بگیرد. هم چنین، تلاش های بنی صدر مانع همکاری آنها با ارتش می شد. در موارد اندکی هم که همکاری انجام می گرفت، در صورت همکاری ارتباط آنها بیشتر یک طرفه بود تا متقابل .

در جبهه های جنگ، به دلیل ضعف های موجود در نیروی نظامی کلاسیک و فقدان فرماندهی متمرکز توانا در به کارگیری نیروها، مقاومت اساسی در برابر تجاوز دشمن، به ویژه در شهرها با اتکا به نیروهای مردمی و انقلابی شکل گرفت. آنها که از گوشه و کنار کشور در جبهه های جنگ گرد آمده بودند، نه دوره های آموزش نظامی را طی کرده بودند و نه تجربه جنگ داشتند، اما با این همه و علی رغم تفاوت هایشان از نظر سطح سواد و سن و شهری یا روستایی بودن، با هدف مشترک دفاع از اسلام و وطن، رنج های بسیاری را به جان خریدند و در دفاع از آن، با تمام وجود جنگیدند.

روزنامه جمهوری اسلامی به نقل از یکی از فرماندهان سپاه در توصیف شکل گیری نیروهای مردمی در جبهه های جنگ می نویسد :
«در جبهه خودی، بجز اقدامات کوچک و محدود نیروهای انقلابی - مردمی طی سه ماه تا دی ماه 1359، تنها یک مورد عملیات منظم را طراحی و در محور دزفول اجرا کردند که آن هم موفقیتی در پی نداشت. اقدامات مؤثر نیروهای انقلابی در شکستن محاصره سوسنگرد توجه مردم و مسئولان را به جنگ از گذشته بیشتر و آنها را به تعمق و مقایسه عملکرد نیروها در جبهه های جنگ حساس تر کرد. افکار عمومی داخلی به این موضوع تمایل داشت که ارتش در صورت برخورداری از روحیه تهاجمی می تواند با بهره گیری از امکانات موجود، دشمن را شکست دهد و از سرزمین های اشغالی بیرون براند.

در این مقطع، سکون و رکود نیروهای نظامی توجیه پذیر نبود. در نتیجه، فشار به فرماندهان نظامی برای انجام عملیات آفندی افزایش یافت. رئیس جمهور در جلسه ای در قرارگاه عملیاتی جنوب در 26 آذر ماه، بر اجرای یک عملیات آفندی گسترده تأکید کرد و خطاب به فرمانده نیروی زمینی ارتش گفت: « به هر ترتیبی که امکان داشته باشد چنین طرحی را تهیه و اجرا کنید. من دیگر در مقابل نظرات و خواسته های مردم و رهبران مذهبی قدرت مقاومت ندارم یا باید طرحی را تهیه و اجرا کنید یا این که بروید در رسانه های گروهی صریحاً علت عدم امکان اجرای عملیات آفندی را برای مردم توضیح دهید» ( به نقل از روزنامه انقلاب اسلامی  متعلق به بنی صدر ).
علی رغم تشدید گلوله باران شهرهای مرزی، تلاش برای تدارک عملیات گسترده بسیار کند بود و اقدامات دو طرف از اجرای آتش توپخانه تجاوز نمی کرد و با اجرای شبیخون های نیروهای انقلابی، گلوله باران شهرها افزایش می یافت.
روزنامه جمهوری اسلامی در توصیف وضعیت آن روزها می نویسد : « تنها در دو مورد گلوله باران شهر اهواز، در هر ساعت نزدیک به یکصد گلوله توپ روی شهر فرو ریخت و حدود دویست نفر از مردم شهر شهید شدند.»
به دنبال این اقدام، موج اعتراضات مردم و ائمه جمعه و مسئولان درباره عدم تحرک اساسی و عقب زدن نیروهای دشمن از نزدیکی شهرها افزایش یافت. بدین ترتیب، فرماندهان نظامی جنگ کارهای ستادی طراحی عملیات در منطقه هویزه را آغاز و موضوع را به یگان مربوطه ابلاغ کردند.

موقعیت، اهداف و نیروهای عمل کننده
هویزه در جنوب غربی شهر سوسنگرد قرار دارد و از جنوب به پادگان حمید و جفیر و در نهایت، به کوشک و طلائیه ختم می شود که نیروهای عراق در آن جا مستقر بودند. در شرق هویزه، رودخانه کرخه کور قرار دارد که مواضع نیروهای خودی را از مواضع دشمن جدا می کند. این رود در جنوب غربی حمیدیه از کرخه منشعب می شود و نخست، به سمت جنوب امتداد می یابد و سپس، در شمال بنی تمیم به سمت غرب تغییر مسیر می دهد و به موازات جاده حمیدیه - سوسنگرد پس از عبور از هویزه، به هور الهویزه می ریزد.
بر اساس طرح عملیات، قرار بود در مراحل مختلف به ترتیب، شمال و جنوب کرخه کور پاکسازی و پادگان حمید و منطقه جفیر آزاد شود، سپس، طلائیه و کوشک در جنوب منطقه عملیاتی و بعد از آن، خرمشهر آزاد شود و پس از آزادسازی کل منطقه خوزستان بنا به دستور، دشمن را در حد فاصل کوشک -شلمچه در خاک عراق تا اروندرود تعقیب کنند و با پاکسازی شرق بصره در کنار این رود استقرار یابند. عملیات با شرکت سه تیپ زرهی ارتش دو گردان و چندین گروهان پیاده از نیروهای سپاه در روز 15/10/1359 آغاز شد .
عملیات هویزه، که بن بست جنگ منظم زرهی را در پی داشت، در درون خود، حماسه ای را نیز آفرید و راه حلی را برای این مشکل پدید آورد؛ راه حلی که چیزی جز تداوم راه حماسه سازان هویزه نبود. بدین ترتیب، مرحله جدیدی آغاز شد که طی آن، نیروهای مردمی و سپاه با استفاده از روش ها و تاکتیک های مبتنی بر روحیه انقلابی، مسئولیت سنگین تری را در جبهه های جنگ برعهده گرفتند.

طبق اعلامیه فرماندهی نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران به منظور تأمین اهداف مورد نظر، عملیات در دو دوره و هر دوره در دو مرحله با شرکت نیروهای زیر انجام می گرفت: در نخستین دوره، قرار بود تیپ 3 همدان از لشکر 16 زرهی قزوین به همراه دو گروهان از نیروهای سپاه، از محور ابوحمیظه - سوسنگرد حرکت کرده منطقه شمال رودخانه کرخه کور را پاکسازی کنند و تیپ 1 قزوین از همان لشکر نیز به همراه دو گردان پیاده از سپاه هویزه حرکت و پس از پاکسازی کرخه کور، با نیروهای تیپ 3 الحاق کند. در محور دیگر، قرار بود هم زمان لشکر 92 زرهی اهواز با احداث پل روی رودخانه کارون در منطقه فارسیات به کرانه غربی بیاید و با پیشروی خود، جاده اهواز - خرمشهر را برای تردد نیروهای عراقی ناامن کند. طبق طرح، پنج گروهان از نیروهای سپاه در اختیار لشکر 92 قرار داشت.

عملیات هویزه؛ پیروزی اولیه و حماسه بعدی
عملیات نصر (هویزه) پس از پانزده دقیقه اجرای آتش تهیه در ساعت 10 صبح روز 15 دی ماه سال 1359، با حمله هماهنگ شده تیپ 3 همدان از محور جاده حمیدیه - سوسنگرد و تیپ 1 قزوین از جنوب هویزه آغاز شد. تیپ 3، که حمله خود را از منطقه ابوحمیظه آغاز کرده بود، به سرعت، به سوی مواضع دشمن پیشروی کرد البته تیپ 1 قزوین در جنوب هویزه با چنین سرعتی عمل نکرد -و طی دو ساعت به کرخه رسید و توانست با استفاده از پل های احداثی دشمن از رودخانه عبور کند و به کرانه جنوبی کرخه کور برسد. در این محور، طی شش ساعت، نیروهای عمل کننده توانستند مناطق جنوبی کرخه کور را آزاد کنند و ضربات سنگینی را بر نیروهای دشمن وارد آورند. نیروهای عراقی که شدیداً غافلگیر شده بودند، با به جا گذاشتن توپخانه خود به دو کیلومتری جنوب کرخه کور عقب نشینی کردند و حدود هشتصد نفر از افراد آنها به اسارت درآمدند، اما به دلیل تأخیر نیروهای محور کارون در عبور از این رودخانه و برخورد آنها به میدان مین، پادگان حمید و منطقه جفیر، که عقبه دشمن محسوب می شدند و از اهداف مرحله نخست بودند، دست نخورده در اختیار دشمن باقی ماندند.

طبق طرح عملیات، مرحله دوم حمله ساعت 8 صبح روز بعد آغاز شد. در این روز، نیروهای زرهی و پیاده به سوی پادگان حمید و منطقه جفیر پیشروی کردند. در مقابل، تعدادی از تانک های عراقی دشمن در حوالی" ام الغفار" و" ام الفصیح" متمرکز شدند و دشمن با آرایش تانک های خود جناح جنوبی لشکر16 زرهی را مورد تهدید قرار داد. ضد حمله آنها در ساعت 50/9 از سمت شرق و جنوب به یگان های لشکر 16 آغاز شد.
یگان های عراقی با وجود ضربات سختی، که روز پیش متحمل شده بودند، با در دست داشتن پادگان حمید، توان پشتیبانی و تحرک بالایی داشتند. در مقابل، نیروهای خودی سرمست از پیروزی اولیه، دشمن را دست کم گرفتند و از تثبیت مواضع جدید غافل شدند، یعنی تلاشی برای تحکیم موقعیت به دست آمده به عمل نیاوردند، سنگری ایجاد نکردند و خاکریزی برپا نداشتند، تانک های عراقی و تجهیزات دیگر دشمن، که از روز پیش در منطقه باقی مانده بودند، باعث شد تا برخی از افراد به جمع آوری غنائم مشغول شوند. بدین ترتیب، فقدان تجربه در مقابل ضد حمله، کمبود مهمات، کاستی در پشتیبانی و ضعف فرماندهی در مجموع موازنه قدرت را در صحنه نبرد به ضرر نیروهای خودی تغییر دادند.
در ساعت 11، نیروهای لشکر 16 زیر آتش شدید توپخانه دشمن قرار گرفتند و در غرب سوسنگرد، نیروهای دشمن به حرکت درآمدند. حضور هواپیماهای دشمن در آسمان منطقه و بمباران مواضع نیروهای خودی اوضاع را آشفته کرد، به طوری که تانک های عراق به هزار متری محل استقرار تیپ رسیدند و شدیدترین نبرد تانک ها در طول جنگ بین لشکر 16 زرهی ایران و لشکر 9 زرهی عراق در گرفت که تا ساعت 4 بعدازظهر هم چنان ادامه یافت.
در این ساعت، فرمانده یکی از گردان های لشکر 16 زرهی برای تجدید قوا و اقدام مجدد، دستور یک خیز عقب نشینی را صادر کرد که با رسیدن دستور به گردان، تمام نیروهای زرهی مستقر در منطقه به سرعت صحنه را ترک کردند و به جای یک گام، چندین گام عقب نشستند. در همین هنگام که نظم نیروها مختل شده بود، هواپیماهای نیروی هوایی ارتش در آسمان منطقه ظاهر شد و به جای مواضع دشمن، مواضع نیروهای خودی را بمباران کردند. بدین ترتیب، اوضاع بیش از پیش به ضرر نیروهای خودی ادامه یافت.

از سوی دیگرنیروهای پیاده سپاه، که حدود 1500 متر جلوتر از تانک ها می جنگیدند، از دستور عقب نشینی بی خبر بودند. البته، افزون بر فاصله مزبور، دو عامل گرد و غبار صحنه نبرد، که دید نیروهای پیاده را بسیار کاهش داده بود و وجود تانک ها در صحنه، که از عقب نشینی نیروهای زرهی به جا مانده بودند و این طور نشان می دادند که آنها هنوز در حال مقاومت اند، نیز در عدم آگاهی نیروهای پیاده مؤثر بود. بدین ترتیب، در پی عقب نشینی قوای زرهی خودی، نیروهای پیاده سپاه در منطقه به جا ماندند و به محاصره تانک های دشمن در آمدند.
مسعود انصاری یکی از بازماندگان این واقعه می نویسد:
« تعدادی از تانک های چیفتن در صحنه بودند و ما خیال می کردیم که ارتش هنوز دارد مقاومت می کند... یکی از تانک های عراقی در جاده به بیست سی متری ما رسید، حسین [علم الهدی] با اشاره به من گفت:  برجک تانک را بزن. من هم زدم و خود حسین هم زد. دو تانک دیگر نیز با آر.پی.جی. زده شد و برای چند دقیقه پیشروی آنها متوقف گردید. در این عملیات، با وجود این که ما بی سیم داشتیم، ارتش عقب نشینی اش را به ما خبر نداد. من خودم چندین بار معرف شکر را صدا زدم که جریان چیست؟ گفت: "به گوش باش" چندبار دیگر صدا زدم، گفت: ,,تیپ 1 دارد تغییر موضع می دهد. بعد از چند دقیقه دیگر ارتباط ما قطع شده تا این که محاصره شدیم. همه بچه ها مقاومت کردند. چنان که در کانال کوچکی کنار جاده بیش از پنجاه نفر شهید شدند»

عبیات یکی دیگر از بازماندگان این حماسه می گوید:
« آن جا بیابان بازی بود، تنها چیزی که مشاهده می شد، بوته های علف بودند. صدای انفجارهای پی در پی خمپاره ها، توپ ها و رگبار شدید تیربارهای تانک، دشت را پرکرده بود. برادران ما در لابلای بوته ها به شکل سینه خیز جلو می رفتند. در حالی که تیر بارها به شدت مشغول شلیک بودند و تیرها از همه طرف به سوی بچه ها روانه می شدند. منتهی براساس تحلیلی که برادر علم الهدی گفته بود آن نیروی ایمان بود که نقش اساسی در حرکت برادرها داشت. آنها در پشت دو تل خاک سنگر گرفته بودند و در کل حدود بیست الی سی گلوله آر.پی. جی. در آن جا وجود داشت. فرصتی برای تصمیم گیری درباره عقب نشینی نبود و بچه ها آماده مقابله بودند.حسین در تل خاک سمت چپ جاده بود»

محمدرضا باستی یکی دیگر از بازماندگان حماسه هویزه، در خاطرات خود در مورد حوادث این محاصره و خروج از آن می نویسد:
« حسین و محسن به من گفتند: شما آر.پی .جی. ندارید، بروید که کشته می شوید. ما حدود صد متر پیش رفته بودیم که برگشتیم پشت سر بچه ها را ببینم. دیدم حسین یک گلوله آر.پی .جی. به طرف تانک عراقی شلیک کرد که حدود یک متر از بالای تانک رد شد. تانک ها هم چنان جلو می آمدند که بچه ها یکی از آنها را زدند و بقیه سرجایشان متوقف شدند. ما حدود سیصد متر عقب آمده بودیم که یک مرتبه دیدیم تانک های عراقی از طرف راست جاده (سمت هویزه) به سوی مواضع ما می آیند... ما محاصره شده بودیم. رگبار تانک ها قطع نمی شد. بچه ها یکی یکی داشتند تیر می خوردند. خون از بدن آنها سرازیر بود. بچه ها سینه خیز جلو می آمدند. در این حال، مسعود انصاری هم داشت خودش را جلو می کشید. از او سراغ حسین، محسن و جمال را گرفتم و او گفت: آنها را به رگبار بستند و هر سه شهید شدند»
در این حماسه، حدود 140 نفر از نیروهای مؤمن، متعهد، تحصیل کرده و انقلابی سپاه و بسیج، که تعدادی از آنها از دانشجویان پیرو خط امام بودند، به شهادت رسیدند. عده دیگری نیز با تن مجروح و با استفاده از تاریکی شب خود را به نیروهای خودی رساندند تا به عنوان پیام آوران حماسه هویزه رسالت سنگین تری را بردوش بگیرند.

عملیات هویزه، که بن بست جنگ منظم زرهی را در پی داشت، در درون خود، حماسه ای را نیز آفرید و راه حلی را برای این مشکل پدید آورد؛ راه حلی که چیزی جز تداوم راه حماسه سازان هویزه نبود. بدین ترتیب، مرحله جدیدی آغاز شد که طی آن، نیروهای مردمی و سپاه با استفاده از روش ها و تاکتیک های مبتنی بر روحیه انقلابی، مسئولیت سنگین تری را در جبهه های جنگ برعهده گرفتند. سازمان سپاه گسترش یافت و از آن جا که امکاناتش نسبت به مسئولیتش محدود بود، تجهیزات و سلاح های بیشتری را دریافت کرد. دراین شیوه، که متأثر از حماسه هویزه و عملیات های مستقل سپاه در 9ماه اول جنگ بود، نیروهای دانشگاهی به دلیل تحصیلات عالی و توانایی ها و استعدادهای فردی، خلاقیت بیشتری را از خود نشان دادند و به سرعت مسئولیت های فرماندهی نیروهایی که قبلاً هیچ گونه دانشکده نظامی ندیده بودند و تجربه جنگ نداشتند، به عهده گرفتند.
آنها به این نتیجه رسیدند که حل معضلات انقلاب، تنها با شیوه های انقلابی و خارج از روش های مرسوم امکان پذیر است.

 
 
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها