0

گلهای آرامش بخش (10)

 
aftabm
aftabm
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1392 
تعداد پست ها : 25059
محل سکونت : اصفهان

گلهای آرامش بخش (10)
پنج شنبه 20 آبان 1395  10:55 AM

آگاهی و تذکر

شما به مقررات و علایم خوب توجه کنید، تا از این دنیا جان سالم به در ببرید. آن جایی که آگاهی نداری ، نباید حرکت کنی ،(44) با دقت حرکت کنی و دقیق و محتاطانه قدم برداری . سعی کنی آگاهانه حرکت کنی و دقیق و محتاطانه قدم برداری . سعی کنی آگاهانه حرکت کنی ، تعقل و تفکر کنی و خود را با حدس و گمان و احتمالات با آب و آتش نیندازی . بهتر است بدانی که خیلی دشمن داری ، اگر آنها را بخواهی دسته بندی کنی به دو دسته بزرگ تقسیم می شود: داخلی و خارجی ؛ یعنی یکی در داخل خودت است و حتی دشمن خارجی هم به کمک آن نفوذ پیدا می کند، دشمن و اولین ماده انفجاری خودت هست ! اولیش خودت هستی ،(45) دشمن و اولین ماده انفجاری خود هستی ،(46) از همین جا باید شروع کنی ! و نفس اماره : ان النفس لاماره بالسوء الاما رحم ربی (47) که همیشه آماده است که ما را به بدی امر کند و به خوبی زمین بزند و به عنوان بخشی از وجود ما (خواسته ها و هوا و هوس هایمان ) که همواره با آن قرین هستیم ؛ یعنی دشمن خانگی است ...(48)

تو گر با دشمن نفس هم خانه ای

ندانم چه آزرده از بیگانه ای !

تلاش بزرگ ، موفقیت بزرگ

پیامبر (صلی الله علیه و آله ) و اصحاب وی از جهاد و مقابله با کفار بر می

گشتند، و فاتح و خوشحال ، پیروز و شامادن از ظفر؛ فرمودند: مرحبا به شما! که جهاد کوچک را به پایان رساندید، ولی جهاد بزرگ تر، همان مبارزه با نفس ، هنوز باقی است . جهاد با نفس ؛ یعنی جنگیدن و مبارزه در سرزمین خودی ، مبارزه در محیط شخصیتی خود، این است که گفته شده جهاد اکبر. این دشمن خیلی مهم و بزرگ ؛ یعنی نفس تو، آشکار و قرین با تو است و همواره خواسته هایی دارد که باید به او بگویی نه ، نه . از ناحیه او دائم در فشار هستی . او خواسته هایی دارد و همیشه به خاطر خواسته هایش به ما فشار می آورد و دائم ما را تحت منگنه قرار می دهد. فلان چیز را بگو، فلان چیز را بخور، فلان کار را انجام بده و به نفع توست . فلان فیلم را ببین ، فلان سی دی را نگاه کن ، فلان حرف را بزن ، دائم ما را به اشباع و ارضای خواسته های نفسانی دل فرا می خواند و از هر طریقی شده و به هر شکلی که شده تا آن جا که در خوردن و خوابیدن ، لباس پوشیدن و حرف زدن ، نگه کردن و ارضای غرایز، دل بستن و مهر ورزیدن و... هر کاری که می خواهیم بکنیم ، هر تصمیمی که می خواهیم بگیریم دخالت می کند و اوضاع را آشفته می سازد تا ما به اطفا و ارضای نامشروع خواسته ها، تن در دهیم . این که گفته می شود: دائم ذکر بگویید، به خدا پناه ببرید، با

یاد خدا باشید برای همین است . شیطان حواس ما را پرت می کند، تا به نحوی ما را به دام بیندازد و از راه مستقیم به در کند(49) بنابراین ، زمینه خطر را باید شناسایی کنیم و به زمینه آسیب نبینیم . شناخت خیلی مهم است ، چرا که افراد خودی مسیر ما را مین گذاری کرده و راه خوب می شناسند. باید با انواع و اقسام مین های داخلی آشنا شویم تا بتوانیم آن ها را خنثی کنیم . باید با احتیاط و دقت ، همراه کسانی که کار آزموده ترند، با تجربه ترند، آگاه ترند و علم لدنی دارند حرکت کنیم واز تجربه هایشان استفاده کنیم ، بعد قدم برداریم . باید بدانیم که کجاها پا بگذاریم و کجا نگذاریم ، از راه های مشکوک نرویم . با کسانی که اطمینان به آنها نداریم ، حرکت نکنیم از غذاها و چیزهایی که ناپاک یا حرام است استفاده نکنیم با آگاهی و دقت و تفکر حرکت کنیم . بنابراین ، زمینه ها و بسترهایی که اصولا همه انسانها را در کل زندگی و در هر سن و سالی که باشند، تهدید می کنند: چه مرد و چه زن ، مجرب و بی تجربه ، جوان و کهن سال ، درس خوانده و بی سواد، همه بدون استثنا در معرض این آفت ها و این آسیب ها قرار می گیرند. بنابراین ، لازمه این کار توجه به چند مسئله است .

1. به آفت های اصلی این روزگار آگاهی پیدا کنیم ، به خصوص آن هایی را که بیش تر متعرض جوانان می شوند، و

فهرستی از آن ها به دست بیاوریم و ابزار مقابله با آن را بشناسیم ؛

2.پس از شناخت بتوانیم ساز و کارهایی برای پیش گیری و راه هایی برای مقابله با آن پیدا کنیم ؛

3.اگر علائمی از عوامل آسیب زا را دیدیم و یا به آن آفت مبتلا شدیم ، هر چه سریع تر برای درمان آن اقدام کنیم و توبه کنیم تا سریع درمان شود، چرا که در جوانی آفت ها، آسان زدوده می شوند تا در کهن سالی ؛

4.راه های موفقیت و تقویت عناصر مثبت در زندگی خودمان را بشناسیم و در مسیر سعادت و پیروزی با اتکال به خدا گام برداریم .

جوان ، مربی و هدف از زندگی

گزارشی از یک واقعه

در یک شب سرد زمستانی از محفل دوستان بیرون آمدم ؛ جایی که راهنمایی و نظریات خود را برای آنان بیان می کردم . بسیار خوشحال و سرحال وارد خیابان شدم . هیجان مطبوعی در من ایجاد شده بود. آهسته و آرام در خیابان خلوت قدم برمی داشتم . گویی تا آن شب در عمرم این گونه با نشاط و سرمست نشده بودم .

آسمان صاف بود و ماه برآمده بود. انبوه ستارگان در آسمان بی ابر درخشش خاصی داشت . زمین جامه سفید به تن پوشیده بود و باد سرد بی رحمانه بر چهره افروخته و گرم من می وزید.از دور قله الوند برف پوشیده نمایان بود. شاخه های درختان از دیوارها سرکشیده ، با سایه های خود نقش و نگار و زیبایی را در سر راه من ایجاد کرده بودند.

ذرات شفاف برف ، در پرتو ماه درخشندگی و نشاط شگفت انگیزی داشت .

هیچ جنبنده ای دیده نمی شد و صدای خش خش برف در زیر پاهای من ، تنها صدایی بود که سکوت با شکوه آن شب مهتابی و فراموش نشدنی را بر هم می زد...

فکر می کردم : چقدر خوب است که انسان در زندگی همیشه سرحال و خوشحال باشد؛ به خصوص از ارشاد و تربیت دیگران و از این که وجودش برای دیگران موثر است . این اندیشه آینده درخشان و روشنی را برایم ترسیم می کرد. در این فکرها بودم که ناگهان صدای وزینی از پشت سر گفت :

هه هه . شما سخنرانی خوبی انجام دادی . بله ، عالی بود! از شنیدن این صدای غیره منتظره یکه خوردم و برگشتم سید با وقاری بود که عبایی قهوه ای بر تن داشت . قدم زنان خودش را به من رساند و پا به پای من به راه افتاد. لبخند نافذی بر لب هایش نقش بسته بود و از پایین به بالا به صورت من نگاه می کرد. چهره ای بشاش و خوش سیما داشت . سر تا پای وجودش به طور عجیبی گرم و نافذ بود. نگاه ها، گونه ها و ریش پر پشتش طراوت خاصی به صورت او داده بود.

با قامت بلند و لبخند شیرینش مرا مات و مبهوت کرده بود. با صدای بلند گفت :

آقای ...

آرام و با اطمینان حرکت می کرد؛ گویی زمین زیر پای او در حرکت است . در هنگام سخنرانی او را ندیده بودم . از این رو، از شنیدن صدای او متعجب شده بودم ؛ این سید که بود؟ از کجا پیدا شده بود؟ پرسیدم

:

- شما هم گوش می دادید؟

- بله لذت هم بردم .

با صدای رسایی صحبت می کرد. لب های نازکی داشت و برق چشمانش در چهره نورانی و ریش های پر پشت مشکی اش ، همراه با لبخند ملیحش طراوت خاصی به او داده بود. لبخند از لب های او محو نمی شد. اثر نامطبوعی در روح من به وجود آمد؛ احساس می کردم که در پشت آن سخن فکر انتقادآمیزی نهفته است . اما به قدری سرحال و خوش برخورد بود که مشکل می توانستم این فکر را در سرم ادامه دهم . دوش به دوش هم راه می رفتیم و من منتظر بودم ببینم چه می گوید. در دل امیدوار بودم که بر شیرینی و لذتی که از سخنرانی خود داشتم ، بیفزاید؛ انسان تشنه تعریف و تمجید است ، ولی زمانی به ندرت از روی مهر به انسان تبسم می کند.

همراه من پرسید:

- راستی خوب است که انسان خود را استثنایی و برتر از دیگران بداند، این طور نیست ؟

در سوال او چیز مخصوصی حس نکردم و شتابزده با او موافقت کردم . او دستش را بالا آورد و ریشش را گرفت و خنده با معنایی کرد. از خنده او آزاده شدم و به سردی گفتم :

- شما خیلی خوش برخورد هستید!

تبسم کنان ، با حرکت سر حرف مرا تایید کرد و گفت :

- بله ، امیدوارم این چنین باشد، و خیلی هم کنجکاو! همیشه می خواهم بفهمم و از اصل هر چیزی سر در بیاورم و آن را برای دیگران آشکار کنم . این کوشش دائمی من است . همین است

که به من جرات می دهد حقیقت را برای همه روشن کنم . به همین دلیل هم می خواهم بدانم که این احساس موفقیت به چه قیمتی برای شما تمام شده است !

نگاهی به او انداختم و با بی میلی گفتم :

- تقریبا به بهای یک هفته کار... شاید هم کمی بیشتر...

او به سرعت حرف مرا گرفت و گفت :

 

44- قال (علیه السلام ): یا کمیل ، ما من حرکه الا و انت محتاج فیها الی معرفه (تحف العقول ، ص 171).

45- بطن المرء عدوه ؛ شکم انسان دشمنش است . (غرر الحکم ، 4424).

46- عدی عدوک نفسک التی بین جنبیک (تنبیه الخواطر، ج 1، ص 259، به نقل از میزان الحکمه ).

47- یوسف 12 آیه 53.

 

1- قسم اول ، آنچه برای انسان آشکار است ، که ((رحمانی )) است ؛ مثل این که موقع نماز بر دلش می

گذرد که اول وقت نماز بخوان یا انفاق بکن یا صله رحم انجام بده یا نیاز برادر مسلمانت را برآورده ساز و تمام کارهای خیری که به دل انسان خطور می کند.

2- قسم دوم ، ضد اولی است ؛ یعنی هرچه مورد نهی عقل و دین است همه کارهای بد که موجب ضرر به خود یا دیگری است ، به طور کلی هر خاطره ای که نتیجه اش بریدگی از خدا و اضطراب و شک و تردید در مورد دین و آخرت باد، قطعا ((شیطانی )) است .

3- قسم سوم ، خاطره هایی که مبهم است و شیطانی بودن آن نیاز به فکر و دقت زیادی دارد و یا گاهی پس از واقع شدن در مهلکه شیطانی بودن آن آشکار می شود. تمام سرگرمی ها، مثل سرگرمی انسان در حال نماز تا از فیض حضور قلب محروم شود و تمام سرگرمی ها و خیال هایی که به نوعی در مرحله اول آن مباح است ، ولی نتیجه اش غفلت و نسیان یاد خداست . خاطره های غم انگیزی ترس و هراسی که روزی از آینده و گذشته به طوری که انسان از قضای الهی ناراضی می شود و با دل بستن به اسباب دنیوی و غفلت از مسبب الاسباب اصلی همه اینها، یاءس و نومیدی و... خاطره های شیطانی است ، ولی مبهم .

49-پيامبر گرامي اسلام(ص):إنَّ الشيطانَ يَجري مِنِ ابنِ آدمَ مَجريَ الدَّم! شيطان، همانند گردش خون در تن آدمي جريان دارد! (شهاب‌الاخبار، ص 359)

 

من کیستم ؟

یکی از کنجکاوی های شما جوانان که برایتان بسیار لذت بخش است ، این است که درباره خود بدانید و بدانید کیستید و کجایید و چه ویژگی هایی دارید.

آشنایی با شخصیت خودتان ، به شما کمک خواهد کرد تا بهتر تصمیم بگیرید و با مشکلات و مسائل روزمره بهتر کنار بیایید و به راه حل های مناسب تر برسید و مهارت در حل مسائل زندگی پیدا کنید.

یکی از مسائل مهم دیگری که شما جوانان باید نسبت به آن آگاهی داشته باشید، این است که تصویر روشن و مشخصی از خود به دست آورید و بتوانید آن را به خوبی بیان کنید؛ زیرا این مسئله ، اغلب برای بیش تر شما جوانان که می خواهید شخصیت خود را به نحوی در بین دوستان و همسالان و حتی بزرگ سالان مطرح کنید، دشوار می شود.

بنابراین ، این که شما بدانید چه کسی هستید و در این سن (آغاز جوانی ) چه کارها و رفتاری باید انجام دهید، حایز اهمیت است .

پس باید اولا بدانید چه ویژگی هایی

دارید؟

ثانیا آگاهی پیدا کنید که ویژگی های یک فرد ممکن است در طول زمان و گذشت روزگار، تغییر کند و تکامل یابد.

ویژگی های متفاوتی که در افراد به صورت های مختلف وجود دارد و ممکن است موجب بروز رفتارها و خصلت های متفاوت آنان بشود، از این قرار است :

شخصی ممکن است ترجیح بدهد که در جمع باشد، یکی تنهایی را دوست دارد، یکی دوست دارد که فعالیت های آرام و بی سر و صدایی انجام دهد و دیگری دوستدار فعالیتهای هیجان انگیز است . یکی مطالعه را دوست دارد و دیگری به کارهای فنی و عملی علاقه مند است . یکی نگران نمرات خود است و دیگری حساسیتی نسبت به آن ها ندارد. یکی به وسیله شنیدن ، چیز یاد می گیرد و دیگری به وسیله دیدن و انجام دادن کارهای عملی . یکی ترجیح می دهد که یادگیری درسی و حل تمرین ها را با گروه کار کند و دیگری دوست دارد به تنهایی کارها را انجام دهد. یکی سلطه پذیر است و دیگری هرگز سلطه دیگران را نمی پذیرد.

بنابراین ، جوانان درباره این که چه کسی هستند و چه ویژگی های شخصیتی ای دارند و چه چیزی برای آنان مهم است ، باید فکر کنند. باید درباره این مسئله بیندیشند که آیا در اثر گذشت زمان ، همان طور که بزرگ تر می شوند، همه چیز در آنان تغییر خواهد کرد و یا این که بعضی چیزها سال ها در آنان ثابت خواهد ماند؟

در ارزیابی و بررسی خصوصیات و ویژگی هایی که در بالا ذکر شد، ممکن است شما جزو گروه اول

باشید و یا جزو گروه دوم و یا این که بعضی از ویژگی های گروه اول را داشته باشید و بعضی از ویژگی های گروه دوم . مهم این است که در درجه اول ، جایگاه و موقعیت خودتان را بشناسید و بدانید که چه ویژگی هایی دارید و بین خود و دیگران چه تفاوت هایی وجود دارد و همچنین این که دوست دارید جز گروه اول باشید یا دوم ؟ یا هیچکدام ؟

انتخاب شما بستگی دارد به این که چه چیزهایی را ارزشمند می دانید: مطالعه کردن ، سخاوتمند بودن ، روحیه جمعی داشتن ، مستقل بودن ، آزاد بودن و... جمع بین آنها چگونه است و شما چرا آنها را به عنوان یک ارزش انتخاب کرده اید. اگر به دلیل آن پی ببرید، دیگر سردرگم نخواهید بود و در طول گذشت زمان ، سعی شما بر این است که صفت های خوب را در خود تقویت نمایید و پرورش دهید؛ ولی اگر به این مسائل آگاه نباشید، رفتارهای خود و دیگران برای شما نامعلوم و مسئله ساز نخواهد بود و شما درک درستی از خود و دیگران نخواهید داشت و در انتخاب موقعیت ها و دوست ها و کنار آمدن با مسائل و مشکلات برای شما دشوار خواهد بود. شما کم کم پی می برید به این که کارهایی در گذشته انجام می دادید که در اثر آگاه شدن و تحول بینش دیدگاه شما تغییر کرده و اکنون راه بهتری را انتخاب کرده اید.

شما به ویژگی های خود و دوستانتان پی برده اید و از طرفی فهمیده اید که این ویژگی ها

و حالات ، در طول گذشت زمان ، قابل تغییر و بهبود است . هر چه شما تفکر می کنید و آگاه تر و فهمیده تر می شوید، راه بهتری را انتخاب می کنید و به ارزش های بهتری دست می یابید و این خود، موجب رشد شخصیت شما می شود. بنابراین به شما این احساس دست می دهد که دایم در حال تغییر و رشد و پیشرفت هستید.

از طرفی احساس می کنید که ارزش متعالی و مطلقی وجود دارد که همواره در طول گذشت زمان برای شما ثابت و پا بر جاست . مثلا محبت به افراد ناتوان ، رعایت عدالت و ظلم نکردن به دیگران ، کمک به افراد نیازمند، اینها مواردی است که هر موقعیت مکانی و زمانی ای که باشید، برای شما دوست داشتنی و ارزشمند است .

مشکلات دوران بلوغ

بلوغ را پایان دوره نوجوانی و آغاز جوانی (یا بخش نخست از دوره جوانی ) شمرده اند. جوانی که به دوران بلوغ وارد می شود، به فضایی تازه و تا حدی ناشناخته گام می نهد.

باید بدانیم که در این دوران ، همواره در حال رشد و تغییر هستیم .

بسیار هم عادی است که با شروع این دوره ، تغییرات گسترده ای در وجود ما اتفاق می افتد. این امر ممکن است برای نوجوانانی که نمی خواهند خودشان را از همسالانشان جدا و متفاوت ببینند، اضطراب آور باشد و احساس نگرانی کنند. برخی با تغییر شکل و قیافه و قد و وزن خود مشکل پیدا می کنند و در این مورد، به خود آگاهی می رسند و اغلب برای پرهیز از آزار و اذیت

همسالان از آنان کناره گیری می کنند. با وجود این ، برخی دیگر، به خاطر تغییرات ظاهری جسمی و باطنی روانی که پیدا می کنند، در مواجهه و ارتباط با دیگران ، بسیار نگران و حساس می شوند.

در این مرحله از رشد که سالیانی چند به طول می انجامد، باید شما جوانان عزیز بدانید که اولا تغییرات رشدی ای که در شما اتفاق می افتد، عادی است و این برای همه همسالان و همکلاسی های شما نیز اتفاق می افتد. دوم این که این تغییرات ظاهری و جسمی که در طی این مرحله از رشد در شما حاصل می شود، سریع اتفاق می افتد و زمان هر فردی با فرد دیگر، متفاوت است .

در این سنین ، برخی از شما از نظر قد نسبت به دیگری بلندتر و بعضی کوتاه ترند و اگر احساس کردید که بلندترین کاملا راحت باشید و احساس عادی داشته باشید؛ چون این امر مسئله مهمی در زندگی شما نیست و شما نباید احساس عجیبی بکنید و یا اگر قد شما کوتاه تر است نیز نباید احساس نگرانی کنید؛ بلکه این موضوع را کاملا عادی بدانید.

در طی سال های دوره بلوغ ، بیش تر افراد، به میزان متفاوتی رشد می کنند. وزن و قد برخی سریع تر از دیگران رشد می کند و ممکن است سنگین تر و چاق تر به نظر بیایند. بعضی از جوانان چون از مسئله رشد سریع در این دوران آگاهی ندارند، به خاطر رشد دست ها، پاها و حتی بینی خود، خجالت زده و مضطرب می شوند و احساس می کنند که مشکلی دارند؛

در حالی که اگر کاملا به این امر آگاهی پیدا کنند، خواهند دانست که جریان رشد، امری زودگذر است و برای همه همسالانتان اتفاق می افتد و آنان پس از مدتی حالت عادی پیدا می کنند.

در طی این مرحله از رشد، امکان دارد تعدادی از بچه ها صورتشان جوش بزند و بعضی به خاطر آن خجالت زده شوند؛ ولی آنها که روحیه ای عادی و طبیعی دارند و به هیچ وجه از این مسئله نگران نمی شوند، بلکه به خوبی می توانند با این رویدادهای طبیعی که برای بعضی از همسالانشان اتفاق می افتد کنار بیایند.

بنابراین ، از این بابت ، نباید نگران باشید. حتی ممکن است اشتهای شما به خوردن غذا زیادتر شود؛ چون بدن شما رو به رشد است و احتمالا ممکن است چاق تر یا لاغرتر بشوید. با وجود این ، قد شما روز به روز رو به افزایش است و پس از گذشت مدتی بدن شما کاملا متفاوت به نظر می رسد. حتی قیافه تان که ممکن است به بقیه بدنتان نامتناسب رشد کرده باشد و این مسئله سبب شده باشد که شما پیش خودتان تصور کنید که نامتناسب و یا بدقیافه هستید. به همین دلیل ، این احساس به شما دست دهد که همه بدن شما درست رشد نکرده است در حالی که این امر طبیعی است و شما دیر یا زود به این مسئله آگاه می شوید و این حس را تجربه خواهید کرد. از طرفی به تدریج ، با رشد موهای بدن و صورتتان (پسران ) یا رشد حجمی برخی اندام ها (دختران ) مواجه

خواهید شد و کم کم صدای شما بم تر می شود.

این مرحله از دوران رشد و بلوغ شما بسیار مهم است ؛ زیرا تغییرات جسمانی شما طی این مرحله (البته در مقایسه با مراحل دیگر زندگی شما) خیلی سریع تر رخ می دهد و این طبیعی است که احساس خجالت یا کم رویی کنید؛ اما به خاطر داشته باشید که این احساسات و حالت ها و سیر رشد برای همیشه در شما ادامه نخواهد داشت .

اگر شما همانند همسالان خود، با سرعت رشد نمی کنید، هیچ نگران نباشید، زیرا قانون الهی طوری است که هر کس در زمان متفاوتی وارد دوران بلوغ می شود و آهنگ رشد و بلوغ با تغییراتی چند و با نوسانات زمانی مختلف ، صورت می پذیرد.

 

تشکرات از این پست
omiddeymi1368 alireza110 rasekhoon_m mosadegh majid68 kocholo_83 zahra_53 sayeh7 sharghie_ghamgin nazaninfatemeh rozgol mansoor67 majnon313 feridoun3 emamedavazdah ghiyase65
دسترسی سریع به انجمن ها