کارآگاه پووارو
چهارشنبه 15 دی 1389 1:12 AM
با پخش سريال پووارو از تلويزيون ايران ، ديگر خيلي ها اين کارآگاه را مي شناسند . اما آيا تاکنون از خودتان پرسيده ايد که کارآگاه پووارو را چه کسي خلق کرده است ؟ آري . اين هم يکي از طنزهاي عالم است ؛ کارآگاه پووراو مشهمورتر از خالق خود آگاتاکريستي ( Agatha Christie ) است . درست مثل هنرپيشه ها که از کارگردان ها مشهورتر مي شوند . آگاتا کريستي ده سال قبل از آغاز قرن بيستم ( 1890 ) در انگلستان به دنيا آمد . در شانزده سالگي به پاريس رفت تا درس خوانندگي بخواند و خواننده ي اپرا شود . اما امان از صداي بد ! اين بود که پرستار شد و در بيمارستان با انواع و اقسام سم ها و شيوه هاي آدمکشي آشنا شد ! و بعد ، وقتي مادرش فهميد که او دستي هم به قلم دارد ، تشويقش کرد داستان بنويسد . بالاخره ، آگاتا نخستين رمان پليسي را در سي سالگي منتشر کرد .
اتفاقاً پوواروي مشهور هم در همين رمان ( اسرار خانه ي ييلاقي استايلز ) بود که پا به جهان گذاشت . کارآگاه پووارو که سبيلي براق و موهايي روغن زده دارد ، کارآگاه خصوصي عجيبي است . او قبلاً در بلژيک پليس بوده ، اما بعداً استعفا داده است . در واقع بعد از استعفا ، قهرمان داستان هاي خانم کريستي شده است . وي که آدمي مغرور ، مودب و کمي هم بامزه است ، با زباني صحبت مي کند که مخلوطي از انگليسي و کمي فرانسوي است . ولي او با اينکه در آثار خانم کريستي آدمي ريزه ميزه است ، اما مغز بزرگي دارد . چرا که هميشه با (( ( به قول خودش ) سلول هاي ريز خاکستري مغزش )) و با استفاده از روان شناسي ، گره ي کور هر جنايتي را باز مي کند .
اين کارآگاه مشهور ، قهرمان 41 اثر از 75 اثر آگاتا کريستي بود . اما بالاخره در رمان (( پرده )) در اثر بيماري قلبي و آرتروز دار فاني را وداع گفت .
اما کريستي غير از پووارو ، قهرمان ديگري نيز خلق کرد . اين قهرمان پيرزني به اسم جين مارپل بود . مارپل زني مجرد و بسيار باهوش است و همه چيز را با عينک شک و ترديد نگاه مي کند . به علاوه ، او هميشه مضطرب و منتظر اتفاق بدي است . عجيب اينکه اغلب هم پيش بيني هايش درست از آب در مي آيد . اين پيرزن با اينکه مثل پووراو مغزي پيچيده دارد ، اما نتوانسته شهرتي به اندازه ي پووراو به دست آورد .
منتقدان مي گويند علت اينکه صدها ميليون نسخه از آثار آگاتا کريستي ( يا به قول آن ها ملکه ي جنايت ! ) در سراسر جهان به فروش رفته ، اين است که داستان هاي پليسي او پيچيده و قهرمان او ( پووراو ) آدمي عجيب است و داستان هايش اکثراً در خانه هاي ثروتمندان و اشراف اتفاق مي افتد . به علاوه ، او دائم خواننده ي خود را گمراه مي کند و چون خواننده تا آخر داستان حدس هايش درباره ي قاتل غلط از آب در مي آيد ، داستان را تا پيدا شدن قاتل دنبال مي کند . بالاخره آن ها مي گويند بهترين اثر آگاتا کريستي (( قتل راجر آکرويد )) است که خوشبختانه به فارسي هم ترجمه شده است .
بد نيست بدانيد شوهر دوم کريستي ، باستان شناس بود . به همين دليل هم او مجبور شد مدت ها در عراق و سوريه زندگي کند . مي گويند او يک باز نيز به ايران سفر کرد و در تهران به راهنماي ايراني اش گفت که دوست دارد چند کتابش را نيز که به فارسي ترجمه شده است ببيند . روز بعد ، راهنماي او با يک بغل از رمان هاي کريستي به محل اقامت او در هتل رفت . سپس کريستي از راهنماي ايران اش خواست که بخش هايي از کتاب ها را براي او از فارسي به انگليسي ترجمه کند . راهنماي ايراني هم به طور شفاهي بخش هايي از چند کتاب او را برايش ترجمه کرد . آگاتا از کتاب ها خيلي خوشش آمد ! اما گفت که اين رمان ها را او ننوشته است ! و بعد از راهنماي ايراني اش پرسيد که (( چرا نويسندگان خوب شما ، آثارشان را به نام خودشان منتشر نمي کنند ؟! ))
او در 12 ژانويه ي 1976 در 86 سالگي در انگلستان از دنيا رفت .