غلامحسن ساعدی
جمعه 17 دی 1389 12:47 AM
غلامحسن ساعدی روز شنبه 13 دی ماه 1314 در شهر تبریز در خانواده ای به قول خودش بد حال به دنیا آمد. پدرش علی اصغر کارمند بود و مادرش طیبه خانه دار. تحصیلات ابتدایی را در مدرسه بدر تبریز و دوره متوسطه را در دبیرستان منصور به اتمام رساند. سپس تحصیلات خود را در دانشکده پژشکی دانشگاه تبریز ادمه داد . در سال 1341 راهی تهران شد و خدمت سربازی اش را صورت سرباز صفر آغاز کرد. گرایش روانپزشکی را در تهران به پایان رساند و در بیمارستان روانی به کار مشغول شد. در سال 1341 مطب خود دلگشا را در جنوب شهر تهران افتتاح کرد. ساعدی فعالیت هی سیاسی خود را از نوجوانی با پیوستن به شاخه جوانان حزب دمکرات آدربایجان شروع کرد. پس از کودتای 28 مرداد 1332 چند ماهی را در زندان به سر آورد. در باره انتخاب نام مستعار گوهر مراد میگوید: «در پشت خانه مسکونی مان در تبریز گورستانی متروک بود که گاه ساعت ها در این گورستان قدم می زدم و در یکی از دفعات چشمم به گور دختری به نام گوهر- مراد افتاد که بسیار جوان از دنیا رفته بود، و همانجا تصمیم گرفتم تا از نام او به عنوان نام مستعارم استفاده کنم. » |
|
ساعدی کار نوشتن را از 17 سالگی با به عهده گرفتن مسئولیت روزنامه های فریاد، صعود و جوانان آذربایجان ، آغاز کرد و به درج مقاله و داستان در این سه روزنامه و روزنامه دانش آموز چاپ تهران، پرداخت. در سال 1325 همکاری با نشریه سخن را آغاز کرد و و كتابهای مرغ انجیر و پیكمالیون را در تبریز انتشار داد. از این سال به بعد شروع به نوشتن و منتشر كردن نمایشنامه و داستانهای كوتاه كرد. در 1341 با كتاب هفته و مجله آرش همکاری خود را شروع كرد. او همچنین با شاملو در چاپ نشریه ایرانشهر در لندن همکاری داشت. | |
ساعدی از جمله نامدارانی است که فضای روشنفکری ایران را در سال های 1330 تا 1357 ساخت. به خصوص دوران وحشت سال های 50 به روشنی در آثار او بازتاب یافته است. او همراه با گروهی از روشنفکران در سال 1352 نشریه الفبا را انتشار داد. . در همین سال در حین تهیه تک نگاری شهرکهای نوبنیاد توسط ساواک دستگیر و به زندان قزلقلعه و بعد اوین منتقل شد و یک سال در سلول انفرادی شکنجه شد. پس از آزادی از زندان سه داستان گورو گهواره، فیلمنامه عافیتگاه، داستان کلاته نان، را نوشت و در سال 1357 به دعوت انجمن قلم امریکا روانه این کشور شد که سخنرانیهای متعددی در این کشور انجام داد. در اوایل زمستان سال 1357 به ایران بازگشت. در سال 1357 پس از بازگشتش به ایران ، به همراه گروهی از نویسندگان شیفته و فعال در مسئله آزدی قلم، اقدام به فعال نمودن کانون نویسندگان ایران ـ که او خود از پایه گذاران اولیه اش بود ـ کرد. او به همراه احمد شاملو ، از مدافعان اخراج اعضای حزب توده از کانون نویسندگان بود. ساعدی در سال 1361 پس از دورانی که به طور اختفا در ایران زندگی می کرد، اقدام به مهاجرت نمود و به پاریس رفت. او در همین یال با بدری لنکرانی ازدواج کرد. ساعدی از جمله فعلان تاسیس کانون نویسندگان ایران در تبعید بود. . طی سالهای 61 – 1364 در پاریس اقدام به انتشار مجله الفبا کرد و چند نمایشنامه و فیلمنامه و داستان نیز نوشت او هرگز به غربت خو نگرفت و با محیط زندگی خود بسیار بیگانه بود. تنها چیزی که به او امید زندگی می داد، نوشتن بود. او در طی سی سال بیش از 30 داستان کوتاه، هفت رمان ، سه تک نگاری، و تعداد بسیاری نمایشنامه نوشت. نماشینامه های او سال ها بر روی صحنه تئاتر بود. فیلم گاو، اثر مهرجویی، آرامش در حضور دیگران ساخته ناصر تقوایی و دایره مینا، ساخته داریوش مهرجویی بر اساس نوشته های اوست. ساعدی در سحرگاه دوم آذرماه سال 1364 شمسی، پس از تحمل یک دوره سخت بیماری، به علت خونریزی دستگاه گوارش در فرانسه، در بیمارستان «سنت آنتوان» پاریس درگذشت. و در گورستان پرلاشز در کنار صادق هدایت به خاک سپرده شد. ساعدی به عنوان نویسندهای صاحب سبك در عرصة ادبیات ایران مطرح شده است. ادبیات ساعدی ادبیات زمانه هراس (دهة 50 ) است. از اینرو، ترس از تهاجمی غریبالوقوع تمامی داستانهایش را فرا میگیرد. مضحكهای تلخ به اعماق اثر رسوخ میكند و موقعیتی تازه پیدا میكند. وموقعیتی تازه پدید میآورد. غرابت برخواسته از درون زندگی بر فضای داستان چیره میشود ونیرویی تكاندهنده به آن میبخشد. ساعدی از عوامل وهم انگیز برای ایجاد حال وهوای هول وگم گشتگی بهره میگیرد وفضاهای شگفت و مرموزی میآفریند كه در میان داستانهای ایرانی تازگی دارد. در واقع، از طریق غریب نمایی واقعیتها، جوهره درونی واز نظر پنهان نگه داشته آنها را بر ملا میكند و به رئالیسمی دردناك دست مییابد |